دوست محترم مهربانا نامه شما که به تاريخ ٢١ شهر ربيعالثّانی سنه ١٣٣٩ بود رسيد. مضامين دلنشين بود. مرقوم نموده بوديد که از شرّ تحتالحنک بايد فغان به فلک رساند. اين نفوس را خدا در قرآن می فرمايد کاعجاز نخل خاويه يعنی اينها هرچند بلند و قطورند و جریء و جسور ولی نظير نخل کهنه و پوسيدهاند. در هر عصری بودهاند و کاری جز عربده نداشته اند و عاقبت به حفره هوان و خذلان ابدی گرفتار گشته اند. در مدّتی قليله ملاحظه نمائيد فوج فوج اين نفوس غيرنفيسه را بنيان برافتاد و بنياد بر باد رفت. اينست در قرآن می فرمايد و امّا الزّبد فيذهب جفآءً و امّا ما ينفع النّاس فيمکث فی الأرض. اين نفوس مانند کف سيلاند. کف فانی و زائل گردد و آب که سبب حياتست باقی و برقرار ماند. در شيراز نسبت به آن جناب بعضی از بی خردان بی پا و سر زبان درازی نمودهاند ولکن فوراً خائب و خاسر گشتند. اين عربده و هذيان سبب گردد که چهره نما چهره گشايد و اين جريده فريده اهمّيّت عظمی در حال و استقبال يابد. جناب ميرزا عبدالحسين فیالحقيقه خدمتی عظيم به چهره نما نموده. حال در ايران اغتشاش به درجه ايست که از وصف خارج است. همه به خود مشغول شده اند، فرصتی که به ديگری پردازند ندارند. اين صدا و ضوضا و غوغا بتمامه نسياً منسيّا میشود. باری شما قدری راحت باشيد. اين گونه حوادث و وقائع مانند زمزمه پشه در گوش فيلست و قدح ازين نفوس در نزد عاقلان عين مدح است چنانکه تجربه شده است. اينها تعلّقی به شما نداشتند ولی حال نفوس مبارکی تعلّق به شما خواهند يافت يعنی تعلّق ابدی. شاعر عرب گفته:
و ان اتتک نقيصتی من ناقص فـهـی الـشّهـــادة لی بـــانّی کــامـــل
باری شما در چهره نما ديگر ذکری ننمائيد که سبب ازدياد هياهوی کسی بشود و عليک التّحيّة و الثّناء. حيفا ٢٦ ربيعالثّانی ١٣٣٩.