ملخص این باب آنکه آثار ظهور حقیقت در هر ظهور تحفۀ است من قبل الله از برای او در ظهور بعد او که ظهور نشأۀ اخرای او است مثلا آنچه خداوند بر عیسی نازل فرمود تحفه بوده من قبل الله از برای محمد رسول الله - صلی الله علیه و اله - زیرا که مراد از کتاب او نفوس مؤمنه باو است و ما یرجع الیها حتی لو کان من تسع تسع عشر عشر ذر طین و همین قسم آنچه خداوند برسول الله - صلی الله علیه و اله - نازل فرموده که امروز در مؤمنین بقرآن مشاهده میشود مرایای افئدۀ ایشان تحفه بود من الله بسوی قائم آل محمد - علیهم السلام - و همین قسم آنچه در بیان متکون شود از شئون محبوبه تحفۀ است از قبل نقطۀ بیان بسوی ”من یظهره الله“ که ظهور اخرای نقطۀ بیان باشد
و همین عز و فخر کل را بس است که او قبول کند نفسی را یا شیئی را بذکر انتساب بخود چنانچه امروز تحفۀ انجیلیه را ادنی ادنی مظاهر قرآنیه قبول نمیکند چگونه و مظهر حقیقت و همین قسم بیان قبول نمیکند ادنی ادنای او علو قبل را الا آنکه داخل شود در ظلال حجتی که او داخل شده و همچنین ”من یظهره الله“ قبول نمیفرماید شیئی که منسوب ببیان است الا آنکه منسوب بکتاب او شود و همچنین الی ما لا نهایه ظهور الله ظاهر است در هر ظهور شئونات ما یرجع الی الظهور الاول تحفة من الله الیه لیوم ظهوره فی النشأة الاخری
و چقدر بعید است نفسی که خود را از نسبت باو مقطوع سازد و از تحفه گی بیرون آورد چنانچه امروز اگر مؤمنین بقرآن بخواهند تحفۀ رسول الله - صلی الله علیه و اله - را برسانند باید کل مؤمن شوند ببیان و الا مقطوع نموده از خود نسبت علو را نه این است که شجره بفرماید چرا محتجب شده اید از لقاء محبوب خود که در حین ما یقصد الیه افئدتکم بوده و هست زیرا که آنچه در طلب دنیا بر میآئید تا ملاحظۀ رضای خداوند را در او ننموده نمیکنید و امروز که شجرۀ حقیقت که منبع رضا است ظاهر از ثمرۀ وجود خود که ما یؤل الیه انفسکم بوده و هست محتجب
آنچه وارد میآید بر نفس خودتان میآید و الله غنی عنکم و عن ما ینسب الیکم و انتم ان تنسبن انفسکم الی الله فاذا انتم بذلک تبقون ثم تفتخرون و الا لن تفنین الا انفسکم و لتشهدن ثم لتوقنون.