ملخص این باب آنکه ظهور الله در هر ظهور که مراد از مشیت اولیه باشد بهاء الله بوده وهست که کلشیئ نزد بهاء او لا شیئ بوده و هستند هر نفسی که ایمان بظهور بعد او آورد گویا ایمان آورده بظهورات او کلا از قبل و بعد در آن ظهور نه ظهور بعد زیرا که ظهور بعد در آنظهور همان ظهوراست نفس چهارده ساله قبل آنکه بنوزده نرسیده نوزده او در همان چهارده هست
اینست که هر کس ”بمن یظهره الله“ ایمان آورد و ایمان بآنچه او امر فرموده آورد ایمان آورده است بخداوند از اولی که از برای او اول نیست و در ظل رضای خداوند بیرون آمده بکل رضای او در هر ظهوری و هر کس ایمان باو نیاورد اگر چه در کل عوالم در ایمان و رضای خداوند بوده کل هباء منثورا میگردد کانه ما آمن بالله طرفة عین
چنانچه همین قسم در نقطۀ بیان ظاهر است نزد اولوالافئدة و در فرقان اظهر است نزد کل هر کس ایمان بمحمد رسول الله - صلی الله علیه و اله - آورده بیقین ایمان آورده بخداوند و اوامر او در کل عوالم و هر کس ایمان باو نیاورده ایمان بخداوند نیاورده و اوامر او در هیچ عوالم این است که حکم دون ایمان بر من علی الارض شده دون مؤمنین بقرآن در آن زمان و لتتقن الله ان یا اولی العلم کلکم اجمعون
چه بسا نفسی در ظهوری مؤمن و در ظهور دیگر در نار و چه بسا نفسی که در ظهور قبل در نار و در ظهور بعد در جنت و از برای ظهور الله نه اول بوده و نه آخر که بتوان ذکر نمود اگر کسی در هزار هزار ظهور مؤمن نباشد و در آنظهور بعد از هزار هزار مؤمن شود کل این عوالم او مبدل بایمان میگردد و اگر نعوذ بالله بر عکس بر عکس زیرا که در نزد هر ظهور آنچه رضاء الله هست در نزد او است چه قبلا و چه بعدا
مثلا در حین ظهور رسول الله - صلی الله علیه و اله - آنچه رضاء الله بوده الی اول ظهور قائم - علیه السلام - کلا در رضای او بوده و رضای ظهور آن در آن روز همان رضای رسـول الله - صلی الله علیه و اله - بوده چنانچه رضای ”من یظهره الله“ امروز همین بیان است الی حین ظهور او آنوقت مجدد میشود رضای او بظهور او لم یزل و لا یزال این شأن مشیت بوده عند الله و خواهد بود
و هیچ ظهوری نمیشود الا آنکه از مؤمنین بآن ظهور از برای ایمان بظهور بعد عهد گرفته میشود که اگر وفا کنند احدی در نار نمی ماند چنانچه اگر حروف کتاب الف وفاء بعهد عیسی - علیه السلام - نموده احدی در نار نمانده بود عند ظهور رسول الله - صلی الله علیه و اله - و همچنین در فرقان اگر کل در نزد ظهور ظهور الله مستشرق بضیاء اشراقات او گشته حکم دون ایمان بر احدی از اهل فرقان نشده و احدی از آنها در نار نمانده و همچنین اگر کل مؤمنین ببیان مؤمن شوند ”بمن یظهره الله“ احدی در نار نخواهد ماند و حکم دون ایمان بر احدی نخواهد شد
ولی مراقب ظهور بوده که قدر لمحۀ فاصله نشود ما بین ظهور و ایمان کل من آمن بالبیان که بقدر طول الی المستغاث هم لایق نیست که بمانند اگر احتیاط دامن گیر ایشان شود که آن احتیاط در نار بوده وهست اگر چه امید از فضل خداوند عطوف و رؤف این است که در حین ظهور باوامر عالیۀ خود در الواح خود کل عباد خود را از رقد بیدار نماید ونگذارد الی امر محکم بیان که تا غیاث یا مستغاث شده در نار بمانند
چه کسی عالم بظهور نیست غیر الله هر وقت شود باید کل تصدیق بنقطۀ حقیقت نمایند و شکر الهی بجا آورند اگر چه امید از فضل او است که تا مستغاث نرسد و از قبل کلمة الله مرتفع گردد و انما الدلیل آیاته و الوجود علی نفسه نفسه اذ الغیر یعرف به و هو لا یعرف بدونه سبحان الله عما یصفون.