الباب السادس و العشر من الواحد الرابع فی ذکر بیت الحرام.

حضرت باب
اصلی فارسی

الباب السادس و العشر من الواحد الرابع فی ذکر بیت الحرام.

ملخص این باب آنکه لم یزل از برای خداوند مکانی نبوده و لا یزال نخواهد بود و در هر ظهور مشیتی هر ارضی که نسبت بخود داده او بیت او شده و محل طواف ملائکه سماء و اهل ارض گشته بلکه کل طائف بر حول امر او هستند که ظاهر در این طین میگردد که اگر در نفس طین بود باید لم یزل و لا یزال متغیر نگردد اگر چه بر اهل افئده ظاهر است که مثل آن طین هم مثل امر است و مثل امر هم مثل شمس است اگر بما لا نهایه مقاعد بیت متغیر گردد یک بیت بوده

این است که تبدیل آن مثل ظهور مشیت است بالنسبة بظهور بعد و الا بعینه همان طینی که در یوم آدم الی الله منسوب شده همین است که امروز میشود چنانچه همان امری که در آن بیت بوده امروز همین امر است که در این بیت هست و آن محل استواء ”من یظهره الله“ است که بعینه بیت من ظهر است که بعینه همان محل کعبه است

و حد آن بعدد اسم الله است در ذرع در عرض و طول که جرز از او محسوب نمیگردد و اگر قدرت بود مؤمنین بالله را هر آینه امر میشد که از روی آب تا حد ارتفاع آن بالماس پر گردد و تراب آن اکسیر گردد و ماء آن عطر احمر ولی چون که این قدرت مشاهده نمیشود بر هر نحوی که ارتفاع صدق شود لایق ولی ظاهر و باطن اگر از مرآت گردد اقرب بصفا خواهد بود از شئون دیگر که امروز در بین اولوالصنایع ظاهر است

و در ارض فاء مسجدی هست که در وسط آن بنای مثال کعبه شده وضع این نشده الا آنکه قبل از ظهور امر الله در ارتفاع بیت در آن ارض الا آنکه آیت باشد از برای آن ارض در موهبت الهی از برای آن ارض طوبی لمن یذکر الله علیه فانا قد ذکرت الله علیه لمن قد رفعه کذلک یجزی الله المحسنین و یذکر الله من یذکره و لو کان مثل ذلک انه هو خیر الذاکرین

و امر به بیت نیست الا آنکه از این بیت استدلال کنند مستدلون بر بیت توحید و تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر آن بیت را مرتفع سازند و در مظاهر آن نظر نموده که در وقت ظهور ”من یظهره الله“ از محقق بیت محتجب نگردند چنانچه همین شجره بود که در هزار و دویست و هفتاد سال قبل امر بحج فرمود وهیچ حولی نمیگذرد الا آنکه هفتاد هزار نفس بر حول آن طواف میکنند ولی از ظهور محقق بیت ببین چقدر گذشته و هنوز یک نفس بر مقصود او مطلع نگشته و اخذ ثمره نکرده

و حال آنکه بیت الله قلوب مؤمنین باو است که اونها مؤمنین ”بمن یظهره الله“ هستند امروز مؤمنین ببیان عاملند بآنچه در قرآن نازل شده نه مؤمنین باو و اگر مردم بر حول بیت حقیقت طواف کرده امر بر بیت نمی شد همین قدر که نکرده بر اعناق خلق ثابت گردید که بر حول طین منسوب باو کنند تا آنکه حد خود را شناخته و در یوم ظهور او از او محتجب نگردند این است ثمرۀ حج که در سبیل امر او رافع گردند لعل باین واسطه در یوم ظهور او از برای نفس او صاعد گردند

در کور قرآن که ثمره گرفته نشد زیرا که هفتاد هزار نفس که بر حول آن بیت طواف میکنند حال محقق آن بیت در جبل ماکو است و غیر ازیک نفس در نزد او نیست چگونه ثمر گرفته شده و حال آنکه لایق بود که حین ظهور کل مؤمنین بقرآن جائی که حول امر او در طینی اینقدر طواف میکنند حول امر نفس او در حین ظهور او الی ما لا نهایه طواف کنند ولی همان حرف شین که پای پیاده به بیت او رفته حال بر او این نوع حکم میکند و نفوسی که اموالهای خود را صرف در راه بیت او کرده اند حال بقدر یک قطعه ارض که در اون ساکن باشد از او منع میکنند این است حد خلق که همیشه لا یشعر حرکت کرده و میکنند و در یوم اخذ نتیجه گویا میت میگردند و مشعور به ایشان مراد الله در اوامر او نمیشود

قدری بخود آمده ای اهل بیان و مستعد ظهور محقق بیت گردید که او مباهات میفرماید بطائفین حول بیت خود در بطون خود ومی بیند ایشان را و مغفرت بر ایشان نازل میفرماید اگر در سبیل حج بعضی با بعضی خوش سلوکی کنند چنانچه خود در سفر مکه دیدم که نفسی خرجهای کلیه مینمود واز رفیق خود که هم منزل او بود بقدر یک فنجان آب از او مضایقه مینمود در کشتی بواسطه آنکه عزیز بود چنانچه خود من از بوشهر تا مسقط که ده روز طول کشید چون میسر نشد که آب بردارند بمدنی گذرانیده مراقب خود باشید که در هیچ حال بر هیچ نفسی حزن وارد نیاورید که قلوب مؤمنین اقرب است بخداوند از بیت طین و تقرب جوئید بسوی خداوند در بیت او که دعا در آنجا مستجاب میگردد

و هر کس قدر قیراطی در راه خداوند صرف کند با عرفان رب بیت الفین باو در دنیا عطا کرده میشود و هر کس تواند که رود بلا آنکه در سبیل حزنی بیند و نرود در حین موت بدین کسی قبض روح میگردد که مؤمن بکتاب قبل باشد ولی هیچ شیئ در سبیل حج اهم از آن نیست که تکسب اخلاق نموده که اگر با نفسی باشد نه خود محزون گردد و نه او را محزون کند چه در سبیل مکه امری که اقبح از هر امری بود نزد حق و هبط عمل ایشان میشد نزاع حجاج بود با یکدیگر چه این امر در هر حال حرام بوده و هست و سنت مؤمنین غیر از حلم و صبر و حیاء و سکون نبوده و نیست بلکه بیت بیزار است از مثل این مردم که در حول او طواف کنند مراقب خود بوده که دین الله اوسع از هر شیئ هست

و کسی که فصل منزل او با بیت بحر باشد از اون عفو شده واگر استطاعت بهم رساند بقدر آن بنفس مؤمنی از ذوی القرابه خود عطا کند که معفو خواهد بود و عند الله مقبول میگردد حج او این امر نشده الا آنکه در سبیل حزنی بر واحد علی الله وارد نیاید زیرا که در بحر غیر از حزن متصور نمیگردد واسباب مثل بر نمیتوان جمع نمود بلکه اگر تجار هم منع رکوب بحر را نمایند در جائیکه بتوانند اقرب است در این دین از برای سکون ایشان و الا اگر نباشد نظام عالم مختل میگردد و اهل بحر لابد هستند و باعمال خود متقرب الی الله و خداوند جزا میدهد نیکوکاران را چه در بحر باشند و چه در بر و مضاعف فرموده خداوند ثواب عبادی که در بحر حرکت میکنند بواسطه تعب ایشان اگر در دین خدا باشند و با هم بر خیط محبت حرکت نمایند و الله یجزی المحسنین

و لایق است بر سلطانی که در ملک او حرم الله هست بل بر هر صاحب ملکی لایق است که در حدود بلاد خود در کل قطع آن از اول تا آخر آن عمال گذاشته که اخبار و خطوط آن ارض را از طرفی بطرفی رسانده چنانچه در ارض فرنگ این نظم با کمال علو منظم است واخبار چندین ماه را بلیالی وایام معدوده مطلع میگردند ولی این امر را عام فرماید که کل بتوانند این نوع کسب خبر کنند که ”من یظهره الله“ لابد ظاهر خواهد شد واگر در آن ارض اسباب وصول خبر و رسیدن کتب در میان کل متداول باشد عباد الله زودتر بشرف هدایت مشرف میگردند و اگر نفسی بقدر تسع تسع عشر عشر آنی زودتر خبر ظهور را بشنود و ایمان آورد بهتر است از برای او که کل ما علی الارض را مالک شود و در راه خدا انفاق کند

از این جهت است که این امر شده لعل یوم ظهور آن نیر اعظم اسباب شرف هدایت بندگان او منظم باشد ولی تا عام نگردد سرایت بخدام آن درگاه نمیکند مگر وقتی که کل سبیل وصول از برای آن داشته باشند و الا امروز هم چاپار هست در نزد صاحبان حکم ولی چه ثمره که مستضعفین را سبیلی بر اون نیست و لایق است بر هر صاحب حکمی که از کل قطع بلاد خود حکم آن ارض را مطلع گردد و سبیل از برای کل باشد که اگر در ادنای ارضی یکی از شیعیان آن نیر اعظم باشد سبیلی بسوی شمس هدایت داشته باشد بنظمی که در ملک ظاهر است و الله یحب المنظمین.


منابع
پیوست‌ها
bab-bayan-077