ملخص این باب آنکه برنساء آن ارض و قرب او اذن داده شده که در لیل طواف نموده و در نزد سرائر اربعه علیها تسعة عشر نشسته و به تسبیح و تقدیس و تحمید و توحید و تکبیر خدا متلذذ گشته و رجوع بمنازل خود نموده وعطای چهار مثقال ذهب در حق ایشان در عمر است از برای هر نفسی نه در هر وقت که موفق شوند بوفود بر بیت
و آنچه مایه تقرب ایشان است رضای اقران خود و حب ذریات ایشان است که اگر نفسی آنچه تواند بر ذریه خود قبل از تکلیف اظهار لطف و رحمت نماید اعظم است از برای او از هر طاعتی که باو تقرب جوید بسوی خداوند خود و خداوند امر فرموده والدین را که در حق ذریه خود با منتهای حبی که ممکن است در حق ایشان ظاهر سازند و اون را حب خود خوانده اعظاما ”لمن یظهره الله“ و امر فرموده کل ذریات را با ابوین و اخوین و اولوالقرابة خود بر شئون ادبیه که داب آن زمان است سلوک نموده که غباری بر قلوب ایشان ننشسته لاجل اجلال والدین ”من یظهره الله“ و اولوالقرابة او
کل از برای یک نفس است که خلق میشوند و رزق داده میشوند و قبض روح میگردند و زنده میشوند و او است مقصود لم یزل و لا یزال در هر ظهوری باسمی ظاهر و در هر بطونی در اوج عزتی محتجب که اگر غیر از این باشد کجا توان ﴿لا اله الا الله﴾ گفت زیرا که آن آیتی است که دلالت بر آن کلمۀ میکند چنانکه این کلمۀ که حروف است دلالت بر توحید خداوند عز و جل میکند آن کینونیت الهیه هم دلالت بر ذات اقدس وحده وحده میکند
و ما من اله الا الله إنا کل له طائفون.