الباب الحادی و العشر من الواحد الخامس فی صلوة المولود…

حضرت باب
نسخه اصل فارسی

الباب الحادی و العشر من الواحد الخامس فی صلوة المولود و المیت یکبر خمس تکبیرات فی صلوة المولود و یقرء بعد الاول تسعة عشر مرة انا کل بالله مؤمنون وفی الثانی انا کل بالله موقنون و بعد تکبیر الثالث انا کل بالله محیون و بعد الرابع انا کل بالله ممیتون و بعد الخامس انا کل بالله راضیون و یکبر ستة تکبیرات فی صلوة المیت یقرء تسعة عشر بعد الاول انا کل لله عابدون و فی الثانی انا کل لله ساجدون و فی الثالث انا کل لله قانتون و فی الرابع انا کل لله ذاکرون و فی الخامس انا کل لله شاکرون و فی السادس انا کل لله صابرون.

ملخص این باب آنکه آنچه حکم خداوند عالم باصالت نازل فرموده موهبۀ است از قبل او از برای ”من یظهره الله“ و کل بالتبع در ظل ظلال احکام الهیه وارد میآیند

و از آن جمله اذن فرموده در نزد هر مولودی چه ذکر چه انثی صلوتی مرتفع گردد به پنج تکبیر تا آنکه اسم الله بر آن ذکر شود لعل اگر ماند و یوم قیامت را درک کند از مؤمنین ”بمن یظهره الله“ گردد و هم در حین صعود او بمقام خود حکم فرموده بشش تکبیر در صلواة واحدی تا آنکه مدل باشد که بدء آن از هاء بوده و رجع آن الی الواو است لعل یوم قیامت باول من آمن ”بمن یظهره الله“ ایمان آورد و شئونات ملکیه او را محتجب نگرداند زیرا که این امر بغایت بر غیر موحدین صعب است

چه بسا آن نفس معروف نباشد و کل خود را معروف میدانند چنانچه در ظهور فرقان بعد از عروج شجرۀ حقیقت در ایمان بآن نفس هویت ثابت نماند الا آنچه ظاهر است و حال آنکه کلا باعمال قرآن عمل میکردند و حال آنکه حکم دون ایمان در حق آنها در صدر اسلام جاری گشت

از نزد همان نفس در نقطۀ بیان هم همین قسم تصور کن که هر کس داخل در باب شد بباب از روی بصیرت نجات یافت باین عمل نه باعمال دیگر زیرا که آن نفسی است که بدء کلشیئ از او است بالله و عود کل شیئ بسوی او است بالله چه کم نفوس که از حین ظهور شجرۀ بیان نظر بعرفان خود نموده و از آن محتجب گشته و حال آنکه عند الله کل مکلف بوده بآنچه مکلف شده اند و نزد خداوند اعلی وادنی سواء بوده و هست

و امروز که می بینی که کل مؤمنند بامیر المؤمنین - علیه السلام - بواسطه آن است که خلاف ندیده و در دون محبت او پرورش ننموده و الا اگر همین نفوس صدر اسلام می بودند همان ثلاثه که در حدیث موضوع شده میدیدی چنانچه در این کور که خداوند منت گذارد بر مؤمنین بعدد اسم ”رحمن“ از برای او شئون محبت بهم رسیده و این بواسطه نفس نقطه بوده که اگر باو منتهی میگشت امتحان مردم معلوم می شد که مؤمن خالص اقل از کبریت احمر است

امر باین صلوت از برای این است که اگر در یوم قیامت واقع گردد محتجب نگردد بعد کل اعتقاد نموده ولی در یوم ثمره ظاهر میگردد که چقدر صعب است بر من علی الارض که بنفسی که عقد قمیص نداشته داخل در ایمان بخداوند شوند آنچه که در امیر المؤمنین - علیه السلام - شنیدۀ خود ممتحن نگشته و تا دیده گنبد طلا و عز او را در نزد کل دیدۀ و اگر در یوم او واقع میشدی و در آن ثلاثه می بودی آن وقت صادق بودی و حال آنکه آن روز سلمان و ابوذر و مقداد را ذکر لایق در حق ایشان ننموده این است مبدأ اختلاف در هر ظهوری

طوبی از برای نفسی که ناظر بآنچه حجت بر آن حجت میگردد شود که آنوقت اقرب از لمح بصر اگر من علی الارض خواهند داخل در جنت میگردند بابواب آنها و می بینند سعه صراط را که اوسع است از ما بین سماء قابلیات و ارض مقبولات و در هر حال مراقب خود بوده که در امتحانات خداوندی قدم نلغزیده و مستمک بحبل کتاب گشته که هادی است کل متقین را

و الله یبدء کلشیئ ثم یعیده و ان الی الله کل یرجعون.


منابع
محتویات
پیوست‌ها
bab-bayan-092