ملخص این باب آنکه خداوند بوده خالق خلق و ملک خود و از اینکه ملک او در نزد غیر موحد نباشد اذن داده بر اینکه کل بکسی که والی ایشان است در نصرت دین ایشان هرگاه یک حول گذشت و مقدار آن از پانصد و چهل مثقال گذشت و واحدی مصغر نشد بر ید مؤمنی که بنوزده قسمت رسیده باشد بر اینکه از هر مثقال ذهب که نوزده نخود میباشد پانصد دینار و از هر مثقال نقره که نوزده نخود است پنجاه دینار بملک بیان داده شود لعل در یوم ظهور ”من یظهره الله“ از بحر جود او مستغنی گشته و بر او حزنی وارد نیاورد اگرچه بنفسی اقرب کل بخود او باشد
و این از حقوق الله بوده از برای ”من یظهره الله“ که در آن سر قاف نزد اولوالالباب مشهود است ولی از برای منتظرین ظهور خود اذن داده لعل در آنوقت حزنی بر او وارد نیاید و مضطر نگردد که از حدود الله تجاوز نماید و نفسی از اون محزون گردد چه آنکه در بیان هیچ عبادتی نزد خداوند محبوب تر نبوده ازنفع نفسی بنفسی اگر چه بادخال سروری در قلب او باشد و هیچ عملی ابعد تر نبوده بضر نفسی نفسی را اگرچه بادخال حزنی در قلب او باشد
نه این است که باسم او کنند آنچه میکنند و یوم ظهور او اسمش را احتیاط گذاشته و در تصدیق او تأمل کنند مثل آنکه امروز آنچه ما علی الارض است باسم همان مشیت اولیه که در هر ظهوری باسم نبی آن ظهور ظاهر گشته میکنند آنچه میکنند ولی ظاهر است در این ظهور که کل ظهورات نزد او شبحی است چه واقع شد بلکه آنچه ضر از منسوبین بظهور قبل او ظاهرگشت از منسوبین بظهور قبل قبل او نگشت اگر آنها تصدیق نکرده ضری هم بر شیعیان او وارد نیاورده ولی از مدعیان انتساب ظهور قبل او ظاهر است
و اگر کل عدالت او را مشاهده نمایند شبهه نیست که در اطاعت معبود خود مؤمنین بحق ادای تکلیف خود را خواهند نمود اگر چه در این ظهور بر خیط رضاء الله حرکت کند از فتح ما علی الارض مستغنی میگردد که بر مستظلین در ملک خود منت گذارد و از حقوق الله بر ایشان عفو فرماید زیرا که اینقدر از برای خداوند ما علی الارض بوده وهست که اگر کل در نصرت او قدم گذارند کل مستغنی شوند
و اذن داده شده که مقدار هر مثقال ذهب نوزده نخود گردد وهمچنین فضه و بهاء هر دو بآنچه ظاهر است امروز و اگر خواهند صرف نمایند هر یکی را بنوزده صرف شود که بر ایدی مؤمنین بیان غیر فضه و ذهب متقلب نگردد تا آنکه کل در سعه فضل حق شاکر گردند و در این حکم اسرار حکمت نزد اولوالافئدة مخزون گشته که اگر کسی از روی بصیرت نظر کند کل اسرار توحید را بعین یقین مشاهده میکند
و در حینی که هیچ اخذ نشده حدها را در مقام خود در جایی که بیان قاف شده در ظل ما یستحق داخل آورده اگر چه از برای تجار در این حکم در بهاء ذهب و فضه امروز نقصی ظاهر است ولی بعد از جریان مرتفع میگردد و اگر بر ذمه کسی بوده یک قران بر او است که بیست و هشت نخود دهد نه بهاء آنرا و همچنین در ذهب بیست نخود دهد نه بهاء آنرا الا آنکه بهمین بیع وشری شود
کل اینها از برای این است که نفسی در سبیل حق محزون نگردد در یوم ظهور آن لعل در حین ظهور امری واقع نشود که خلق نار گردد در نفوسی که در بیان حکم ایمان بر آنها میشده و الله یهدی من یشاء الی صراط حق یقین هیچ جنتی از نفس عمل باوامر الله اعلی تر نبوده نزد موحدین و هیچ ناری اشد از تجاوز از حدود الله و تعدی نفسی بر نفسی نبوده اگر چه بقدر خردلی باشد در نزد عاملین بالله و آیات او
و الله یفصل یوم القیمة بین الکل بالحق و انا کل من فضله سائلون.