ملخص این باب آنکه واجب گشته در این ظهور که اگر کسی بسوی کسی خطی نویسد بر اینکه او را جواب دهد و فصل محبوب نبوده بخط خود یا بخطی که امر کند وهمین قسم اگر کسی سؤال کند بر مستمع واجب است جواب بآنچه دلالت کند لعل در یوم ظهور الله کسی از آن نیر اعظم محتجب نگردد
در حینی که نازل میفرماید من قول الله: ﴿الست بربکم﴾ کل بگویند بلی زیرا که فرض جواب از برای اینجا شده ولی سرایت میکند تا بمنتهی الیه ذر وجود و همچنین کتب شبهه نیست که یوم قیامت کتب او نازل خواهد شد بر کل کسی بواسطه احتجاب خود محتجب نگردد از رد جواب محبوب خود که باجابت کینونیت او خلق میگردد در ذر افئده باقرار بوحدانیت و در ذر ارواح اقرار بنبوت و در ذر انفس اقرار بولایت و در ذر اجساد اقرار ببابیت
و نزد هر ظهوری مجیبین از صامتین ممتاز میگردند و الا در ظهور قبل که کل مجیبند مثل آنکه امروز میشود که در اسلام کسی کلمتین را نگوید و آنچه ما یتفرع بر او است از ولایت و احکام قرآنیه بلکه متصور نمیشود ولی در ظهور بعد صادقین از دون صادقین باجابت ممتاز میگردند و عبد بصیر آن است که در کل عوالم و مراتب اجابت حق را نماید اگر چه باجابت بکتاب باشد یا بلسان یا بعمل که این اقوی است
و از برکت اجابت آن نفس کل مأمور شده اند بر اجابت یکدیگر حتی اگر طفلی گریه کند واجب است اجابت او بآنچه میشود و همچنین اگر کسی لسان حالش ناطق باشد بر متفرسین لازم است اجابت او و همچنین اگر مقاعد آن محل اجابت باشد یا ظهورات دیگر که نفس بصیر خود ادراک میکند واجب است اجابت او تا آنکه هیچ نفسی در هیچ موقع سبب حزنی مشاهده ننماید لعل در یوم قیامت که ابصار قلوب نمی شناسد محبوب و مقصود خود را الا من شاء الله بر او من حیث لا یعلم حزنی وارد نیاورند که یک دفعه ما یثبت به الدین مرتفع شود و او بشئون ما یتفرع علی الدین محتجب مانده باشد چنانچه در هر ظهوری هر که محتجب میماند همین سبب میگردد او را و لکن الله یهدی من یشاء بفضله انه کان بکل شیئ محیطا.