الباب السادس من الواحد السابع فی عدم جواز اخذ اسباب…

حضرت باب
اصلی فارسی

الباب السادس من الواحد السابع فی عدم جواز اخذ اسباب الحرب و آلاتها الا فی حین الضرورة او وقت المجاهدة الا الذین هم یصنعون.

ملخص این باب آنکه اسبابی که نفسی از نفسی خائف گردد محبوب نیست عند الله الا در یوم اذن یا از برای عبادی که بصنعت آنها مشغولند و همچنین لباسی که سبب خوف نفسی شود داخل جنت نمیگردد

سزاوار است بر عبد که مراقب باشد که امری که سبب خوف نفسی باشد از او صادر نشود لعل در یوم قیامت کل بر هیکل انسانیت و شئون لایقه بان باشند لعل عین شمس حقیقت بر شیئ شاهد نگردد دون رضای خود را زیرا که نمیدانی تو از جوهر وجود خود محتجب میشوی و چه بسا راضی میشوی که باشد با غیر رتبه خود که هیچ ناری از نفس احتجاب او عظیم تر نبوده و نیست

نظر کن نفسی که غیر از راسخ در علم کلام او را نتواند فهمید که ائمه هدی باشند در جبلی ساکن گشته که یک کلمۀ لغت جنت که لسان عربی است نمیتوانند اهل آن تکلم نمایند چگونه که بفهمند ببین که در حق جوهر وجود چه میشود قسم بذات مقدس الهی که اگر کسی ملتفت شود فی الحین منفطر میگردد و علم کل علم باین اشد اخذی است من الله ایشان را که با کسی که در هر شأن باو مؤمنند و باو متوجه و بدء کل از او بوده بامر او وعود کل بسوی او است بامر او این نوع وارد شود ولی نفوس مؤمنه احصاء میکنند اخذ حق را که از برای لقائی که کل از برای او خلق شده حال این نوع وارد آید که در جائی ساکن گردد که یک اهل فؤاد نباشد که او را بعین او بیند الا من شاء الله

و از این جهت است که حرام شده در بیان اقتران نفسی با غیر سنخ خود و بر عرفی که کل بر او ظاهرند بر کل است ملاحظه آن علما در سلسله خود و حکام در سلسله خود و تجار در سلسله خود و سایر کساب در حد سلسله خود تا اینکه هیچ نفسی نه بیند غیر جنس خود را زیرا که لایق نیست که شمس حقیقت را درک نماید الا عیونی که غیر الله را نمی بینند چگونه کل خلق توانند درک نمود

کمال تراقب را داشته که یوم قیامت را درک خواهید نمود و بر جوهر وجود واقع نشود چیزی که در ساحت او مذکور نیست کسی که از لسان کینونیات کلشیئ کلمۀ سبحان الله میشنود که باو تسبیح و تقدیس خداوند کرده میشود بلکه ما دون آن نزد ساحت قدس او نفی میشود چگونه لایق که غیر کلمۀ حب شنود یا آنکه غیر مقعد عز مشاهده نماید

نه این است که در آن روز نشنوی و عالم نگردی بلکه مثل آن قیامت را هم مثل این قیامت فرض کن اگر واقع را نمیدانستی ولکن ظاهر را شنیدی که عبادیکه ریاضت کشیده و ما علی الارض را پشت پا زده از فضل او بعرفان او واصل گشته هر آینه چنین نفسی را لایق که در مثل چنین جبل ساکن این بر نهج ظاهر است و الا اگر نظر بواقع کنی که شب و روز غیر او مذکور نیست نزد تو در علو فؤاد تو و آنچه میکنی باو میکنی و از برای او و حال این قسم محتجب میشوی

فلتتقن الله ربکم الرحمن عن کل ما یحزن به الانفس ان یا عباد الله کلکم اجمعون.


منابع
پیوست‌ها
bab-bayan-127