ملخص این باب آنکه در مواقع خود ذکر شده که کل وجود در بیان است و کل بیان در واحد اول و واحد اول در نقطۀ اول و از آنجائی که از یوم قیامت حشر کل بر درجات واحد میشود و کل این واحد بامر واحد اول واحد است و در کل یک ماء حیوان دیده میشود که امر الله باشد و از آنجائی که هر شیئ در صقع خود تا مشابه نشود این واحد را کامل در حد خود نمیگردد و مدل علی الله نمیشود از اینجهت امر شده که در یوم ظهور تا ظهور دیگر هر نفسی که مقتدر باشد بر سه قطعه الماس و چهار قطعه لعل اصفر و شش قطعه زمرد اخضر و شش قطعه یاقوت احمر درنزد او تشابه بواحد اول بهم رساند
و اگر تواند در ظل ملک واحد اول وارد آورد و الا در ظهور ”من یظهره الله“ بامر او بحروف حی او عطا کرده شود که این موهبۀ است من عند الله از برای واحد اول در آن ظهور و بهاء کل عدل بهاء واحد اول باید باشد تا مستدلین از سر توحید محتجب نمانند و اگر در آن ظهور کل باین طاعت مفتخر گردند بواحد متکثر عطا خواهد فرمود مالک کل وجود و اگر کسی نزد او باشد و مشرق شود شجرۀ حقیقت و قدر ذکر شیئی در حق او صبر نماید بقدر همان نار میگردد از برای آن
و سزاوار است که مستدلین بر توحید ذات و صفات و افعال و عبادت و خلق و رزق و موت و حیات و تسبیح و تحمید و توحید و تکبیر و نار و هواء و ماء و تراب و فؤاد و روح و نفس و جسد ونور ابیض و اصفر و اخضر و احمر در ظل حروف ”بسم الله الامنع الاقدس“ ملاحظه نمایند
و چهار دعا از برای انوار اربعه ذکر شده که اعظم از کل دعاها است هر نفس که بر قرائت آنها موفق گردد خیر دنیا و آخرت را درک نماید و الله یؤت الفضل من یشاء من عباده و لیؤتین من یشاء من ملکه ما قدر من عنده انه کان جوادا محیطا.