الباب السادس من الواحد الثامن فی اذن التلطیف بان یطهرن…

حضرت باب
اصلی فارسی

الباب السادس من الواحد الثامن فی اذن التلطیف بان یطهرن فی کل اربعة ایام بان یدخلن بیت الحر و اخذ شعر کل البدن بالنورة فی کل ثمانیة ایام او اربعة عشر ایام و اخذ الاظفار و استعمال الحنا کل البدن و کتب الرجال علی صدورهم ”الرحمن“ و النساء ”اللهم“ و النظر فی المرآت فی کل یوم و لیلة.

ملخص این باب آنکه در بیان اذن داده شده بتلطیف و نظافت باعلی ما یمکن در امکان و اگر در چهار روز یک مرتبه اخذ اظفار و شعر و ما یتجمل به المرء نماید محبوب بوده عند الله و هست و تطهیر البسه و تلطیف آن هر چه اقرب تر شود اقرب بتلطیف بوده و هست

و حنا اذن داده شده چه کل بدن چه بعض آن اگر بر صدور که محل حب الله هست بکلمۀ ”اللهم“ در اولوالدوائر و ”الرحمن“ در اولوالهیاکل بر احسن خط باسباب آن که منطبع شود محبوب بوده واذن داده شده و بر زیاده از این کلمتین هم اذن داده شده

و نوره اگر عادت باشد نفسی را بفصل حرف حاء ذکر شده و بر یدین و رجلین اگر دأب نبوده محبوب نبوده باشد از برای او ولی در کل بدن اذن داده شده زیرا که اخذ هیچ شعری نمیشود مگر آنکه هفتاد نوع بلا از بدن او مرتفع میگردد باذن الله

و سزاوار است عبد که نظر نماید در مرآت و شاهد شود خلق خود را و شاکر شود محبوب خود را بر حسن حسن خود و الا استغفار کند محبوب خود را که کل کینونیات در فطرت اولیه باحسن جمال خلق شده واگر حجابی بهم نرساند از ظهور آن بر صورت خلق کینونیت مصور میگردد و اینکه در لیل معروف بنهی است مبدأ آن من کتاب الله ذکر نشده

و در هر شأن عبد باید بر شئونی باشد که اگر آن حین شجرۀ حقیقت ظاهر شود و آن بین یدی الله واقع شود کرهی از شیئی بشیئی در نفس خود نبیند زیرا که امر بر این نشده الا لاجل یوم ظهور الله که اگر نفسی بین یدی الله واقع شود دون شئون لطافت نزد او نباشد که غیر حبی خداوند شاهد شود بر او و در بیان نهی شده از هر چه حجاب لطافت شود حتی اگر نفسی بر جسد خود علم بذره بهم رساند یا در لباس خود عدل همین که مکروه داشته باشد اورا نزد نفس خود محبوب نیست که بین یدی الله بآن حال نازل شود لعل کل در بیان مربی باین تربیت شده لعل در یوم ظهور حقیقت ما یکره در مؤمنین بخود مشاهده ننماید

کور درجه بدرجه و شیئا فشیئا ترقی مینماید که اگر کسی قمیصی پوشد وعرق کند تبدیل میکند او را چگونه که با اون صبر کند ولی هنوز بآن درجه اهل این ظهور نمیتوانند سیر نمود اگر بفاصله تلطیف ابدان تلطیف البسه هم شود در لطافت پرورش خواهند نمود و هر چه زود تر شود محبوب تر بوده عند الله و اگر کسی را ممکن نشود حزنی ازبرای اون نباشد که بحب اون تلطیف را باو عطا کرده میشود ثواب آن

ولی بر هر نفس حتم بوده و هست که مراقب باشد که آنچه در قوه او ممکن است در نفس خود اظهار نماید زیرا که شجرۀ حقیقت در بطون خود شاهد است خلق را و میشناسد کل را و می بیند او را ولی کسی او را نمی شناسد و بعین او او را نمی بیند زیرا که آن عین بعد از ظهور او خلق میشود در کلشیئ چه بسا در بیتی که هست نه پدر میشناسد نه مادر و نه اهل آن و نه احدی از خلق مثل آن را مثل ظهور رسول الله بین قبل از بعثت و مثل ظهور نقطۀ بیان قبل از اظهار

ولی علم او محیط بوده بر نفس خود و بر خلق خداوند که در ظل او سائرند از حین ظهور روح در آن علم دارد بنفس خود تا منتهای شأنی که روح بعرش دیگر تعلق گیرد و می بیند کل را که کل باسم او میکنند آنچه میکنند ازاول وجود تا آخر و کل بشیئیت او قائمند ولی کسی عارف نمیشود او را الا آنکه بشناساند او را نفس خود بآیات خود و نمی شناساند الا حین ظهور خود که حکم عرفان بر کل شود وآیات عزت از مطلع قدس او مشرق گردد

طوبی لمن یدرک لقاء الله یوم ظهوره و کان علی شأن لم یشهد الله علی ظاهره دون ما یحب انه کان لطافا لطیفا قل الله الطف فوق کل ذا لطف لن یقدر ان یمتنع عن ظهور لطفه من احد لا فی السموات و لا فی الارض و لا ما بینهما انه کان لطافا متلطفا لطیفا.


منابع
پیوست‌ها
bab-bayan-147