
للّه الحمد اگر چه ظلمت اوهام علماى ارض يعنى نفوسى که از حق غافلند عالم را احاطه نموده و تعدّى و ظلم امرا هم ارکان بلاد را متزلزل کرده و اعمال مشرکين و معتدين قلوب را از طراوت باز داشته و لکن نداى مقصود عالميان و انوار وجه ظهور بشأنى مرتفع و مشرق که نزد متبصّرين دون آن مشهود نه در هر حين عالم را اخبار مىفرمايد و نفحات آيات از شطر سجن منتشر، اوست روح عالم و علّت وجود بنى آدم طوبى لمن وجد وعرف و ويلٌ للغافلين. سبحانک يا اله الوجود و مالک البيت المعمور اسألک بظهور مکلّم الطّور الّذى ينطق باعلی النّداء بين الارض و السّماء بان تؤيّد اصفيائک علی ما ينبغى لسلطنتک و کبريائک انّک انت المقتدر علی ما تشاء لا اله الاّ انت العليم الحکيم. اى ربّ ترى و تعلم انّ الخادم اراد ان يذکر الذّين نسبتهم الی نفسک و سمّيتهم بافنان سدرتک و لو انّ هذا فوق مقامى و شأنى و لکن اذکرهم لئلاّ اصير محروماً من هذا الفضل و اشکرک بذلک و بما ايّدتنى علی ذلک ثمّ بعد الذّکر اتوب و ارجع اليک ليکون ذلک دليلاً علی عجزى عن ذکر اوليائک. اى ربّ اسألک به کوثر بيانک و اسرار علمک بان تؤيّد افنانک کما ايّدتهم من قبل و قدّر لهم ما ينبغى لجودک انّک انت الجواد الکريم
و بعد روحى لقيامکم و ذکرکم و خدمتکم الفدا دستخطّ آن حضرت که در عرض راه ارسال فرمودند قلب را نور و صدر را انشراح و بصر را قوّت عطا نمود للّه الحمد نعمت ذکر حقّ جلّ جلاله در آن موجود و همچنين مائده صحّت آن حضرت و من معه شکر مقصود عالميان را که در هر حين عنايتش مبين بوده و هست بشأنى که جميع عالم از احصاى آن عاجز و قاصرند اگر احوال ارض مقصود را بخواهند حضرت آقاى معظّم عليه من کلّ بهاءابهاه و نجمين عليهما بهاءاللّه الابهى و مخدّرات معظّمات عليهنّ بهاءاللّه و عناياته و الطافه طائف حول بودند و بعد حسب الامر بهبيروت تشريف بردند انشاءاللّه لازال بذکرحق مشغول باشند و در ظلّش مستريح و بعد از قرائت دستخطّ آنحضرت تلقاء عرش اين کلمات عاليات از منزل آيات و مظهر بيّنات ظاهر و نازل قوله جلّجلاله و عمّ نواله و عظم شأنه: يا افنانى عليک بهائى رگ شريان عالم از نفحات آيات الهى متحرّک و در هر حين مدد ربّانى بهاو مىرسد و الاّ از ظلمهاى اهل ارض و علماى بلاد کلّ فانى و معدوم مشاهده مىشدند ازحق بطلبيد تراب يقين را بهآب علم عجين فرمايد و نفوسى برانگيزاند تا بمثابه جبال در امر غنىّ متعال راسخ و ثابت مشاهده گردند و در مقامى مقيم شوند که امرى از امور ايشانرا از حق جلّ جلاله منع ننمايد و بابى از عالم ديگر بر وجود بگشايد لعمر اللّه هر نفسى بهعرفى از آن فائز شود جميع من علی الارض را بمثابه کفّ تراب مشاهده کند. للّه الحمد مکرّر فائز شدى بهآنچهکه عالم بهاو معادله ننمايد جناب محمّدعليه بهائى را تکبير برسان بگو انّ الحقّ يکون معک يسمع و يرى و هو السّميع المجيب. جميع افنان را از قبل مظلوم تکبير برسان و بعنايات لانهايه مسرور دار. انتهى
اين فانى هم خدمت هر يک تکبير و سلام عرض مىنمايد انشاءاللّه جميع مطالع اراده حق واقع شوند الواحى که از قبل خواسته بودند علی عدد وهّاب ١٤ ارسال شد اميد هست برسد و از براى قلوب مفتاحى و از براى عطشان برّ محبّت الهى کوثرى و از براى ظلمت اين ايّام نورى مشرق مشاهده شوند و از بحر معانى آن قسمت برند. خدمت آقايان عظام حضرت افنان و افنان عليهما من کلّ بهاءابهاه که در آن ارض تشريف دارند سلام و تکبير عرض مىنمايم طوبى لحضرتهم و نعيماً لهم بما ايّدهم وذکرهم فى الواح شتىّ انّ ربّنا الرّحمن لهو المشفق الکريم البهاء والذّکر و الثّنا علی حضرتکم وعليهم وعلی مناحبّهم واقبل اليهم لوجهالله ربّالعالمين
خادم فى ١٢ محرّمالحرام سنه ١٣٠٣