بسم ربّنا الاقدس الاعظم العلىّ الابهى - حمد مقدّس از لفظ...

حضرت بهاءالله
نسخه اصل فارسی

از اثار حضرت بهاءالله - آثار قلم اعلى - جلد ۳ (١٦٣ بديع)، لوح رقم (٢٤٣)، صفحه ۴۴۹ - ۴۱۵

بسم ربّنا الاقدس الاعظم العلىّ‌الابهى

حمد مقدّس از لفظ و بيان سلطان بى ‌زوالی را لايق و سزاست که جميع کتب و صحف و زبر و‌الواح عالم به اسمش مزيّن و‌ به‌ ثنايش ناطق و‌کلّ به اين کلمه محکمه متقنه جامعه الهيّه که از افق قلم اعلی اشراق نموده مکلّف و مأمور. سوف يظهر من لا‌يشار باشارة الکتب کلّها و شهد بذلک ما انزله الرّحمن فى البيان بقوله جلّ و عزّ و قد کتبت جوهرة فى ذکره و هو انّه لايشار باشارتى و لا بما ذکر فى البيان هل من ذى سمع ليسمع ما نطق به العندليب علی الاغصان و هل من ذى بصر يراه بعين الرّحمن قد اخبر کلّ نبىّ و کلّ رسول فى هذا الظّهور الاعظم بانّه لايعرف بدونه و لا بعين خلقه. و اين کلمه مبارکه در جميع کتب الهى مخصوص به‌اين ظهور بوده و هست و‌لکن آذان را اشارات اهل فرقان و شبهات اهل بيان از اصغاء نداى رحمن منع نموده و‌ابصار را رمد ظنون و اوهام از مشاهده انوار آفتاب معانى محروم ساخته. هل من سابح يسبح فى هذا البحر من غير اشارة و هل من متوجّه يتوجّه الی الوجه من دون جهة. اين فوارس مضمار الحکمة و البيان الّذين ما منعتهم سبحات اهل الامکان عن التّوجّه الی اللّه مالک الاديان. هل من ذى شمٍّ يجد عرف القميص فى ايّام اللّه منقطعاً عمّا سواه و هل من ذى استقامة يقوم و يقول ما انزله الرّحمن فى الفرقان و ماصاح به الصائح فى ملکوت البيان الملک يومئذ للّه الفرد الواحد العزيز المنّان. اوست ظاهر و اوست ناطق بشأنى که اشارات و سبحات اولی الجدال و الجلال او را از ما اراد منع ننمود به‌اعلی النّداء اهل ملکوت انشاء را به‌افق اعلی دعوت فرمود بشأنى که از براى احدى از منصفين مجال اعراض و اعتراض نبوده ونيست. هو الّذى باسمه نصبت الرّايات وارتفعت الاعلام طوبى لقوّى مامنعه طنين الذّباب عن ربّ الارباب قام علی خدمة مولاه و شهد بما شهد به اللّه و اعترف بما اعترف به اللّه انّه من اعلی الخلق لدى الحق يصلّين عليه کلّ عارف بصير و کل عالم خبير. سبحانک يا اله الاسماء و فاطر‌السّماء تسمع حنين اصفيائک فى فراقک و انين اوليائک و احتراق قلوبهم فى ايّامک اى ربّ فاکتب لهم من قلم عطائک اجر‌لقائک و الّذين شربوا من کوثر وصالک. اى ربّ اسألک بالاسم الاعظم الّذى اضطربت به افئدة الامم بان توفّق اهل البيان علی الاقبال الی افق ظهورک و العمل بما امروا به فى کتابک. اى ربّ تراهم معرضين عن شطر عنايتک و متمسّکين بما تمسّک به اهل الفرقان فى ايّامک تعلم يا الهى بانّهم يرون الآيات و ينکرونها و يتکلّمون بما تکلّم به اولوا البغضاء و العناد عند ظهور مطالع وحيک و مظاهر نفسک و مصادر امرک و مشارق عرفانک. قد احاطت الآيات کلّ الجهات و هم عنها معرضون و ظهرت البيّنات کالشّمس فى وسط الزّوال و هم لايشعرون. اى ربّ وفّقهم علی کسر اصنام الاوهام و الاقبال اليک يا مولی الانام انت الّذى لايعجزک شئ و لايمنعک امر تفعل ما تشاء و تحکم ماتريد لا اله الاّ انت المقتدر القدير.

و بعد مکتوبى که آن‌جناب از بيروت ارسال نمودند رسيد سبب فرح شد انشاء‌اللّه کلّ به فرح اعظم موفق شوند يعنى به آنچه اليوم از افق عالم ظاهر و‌هويداست. جميع کتب الهى بذکر اين يوم امنع اقدس ابدع ناطق و‌لکن کلّ محجوب مشاهده مى‌شوند. چه مقدار جمال قدم حمل شدائد فرمودند تا آنکه بعضى از حجبات جدال و سبحات جلال خرق شد. حال مشاهده مى‌شود جمعى از‌ناعقين و‌مغلّين و‌مريبين در صدد آنند که ناس را احجب از قبل نمايند. هزار و دويست سنه و‌ازيد فئه فرقان يعنى حزب شيعه به‌کلماتى متکلّم بودند و خود را اعلی‌الخلق و فرقه ناجيه مرحومه مى‌شمردند در ظهور امتحان اشقى از کلّ مشاهده شدند چنانچه محبوب امکان را به‌رصاص غلّ و‌بغضا در ارض تا شهيد نمودند. قسم به‌آفتاب افق بيان محتجبين اهل بيان حال به‌همان کلمات و اشارات و شبهات و ظنون و اوهام متمسّک و‌ناطقند. بگوئيد‌‌اى بى‌بصران قدرى‌‌تفکّر نمائيد که حاصل آنهمه جدالها چه بود وثمره آن نزاعهاى بى‌معنى‌کدام. وقتى اين‌کلمات محکمات را از فم‌مشيّت مالک اسماء و صفات اين خادم فانى استماع نمود قوله جلّ کبريائه: اين نادانان امکان اراده نموده‌اند خلق بديع را بمثابه خلق فرقان محتجب نمايند. اى عبد حاضر نداى مظلوم را برسان که شايد محتجبين بيان بقطره از بحر انصاف مرزوق شوند. بگو امروز يوم‌اللّه است و لا يذکر فيه کلّ ما عندکم و عند الخلق. اگرچه هنگام ظهور مظاهر‌ احديّه در‌عالم ملک لفظ يوم‌اللّه بر او صادق و لکن اين ظهور‌ اعظم در‌کلّ کتب به‌ظهور کنز‌مخزون و غيب مکنون اختصاص يافته. طوبى للمتفرّسين و طوبى للعارفين اين است آن روزى‌که مى‌فرمايد يوم يقوم النّاس لربّ العالمين و‌اين است آن يومى که مى‌فرمايد الملک يومئذ‌للّه.‌کتب الهى مشحونست به‌اين اذکار‌معذلک تازه بذکر نقباء و نجباء و امام و‌خليفه و‌امثال آن تمسّک‌‌و تشبّث نموده‌اند. بگو آيا اين اذکار از قبل نبوده فأتوا بثمرها و اثرها لو‌انتم من القادرين. بگو اتّقوا‌اللّه يا قوم و لاتجادلوا بآيات‌اللّه و عظمته و‌سلطانه و برهانه و حجّته و بيّناته ضعوا ماعندکم امراً من عندنا و خذوا مانزّل من هذه السّماء المقدّسة المرفوعة. بگو در احزاب قبل تفکّر نمائيد کلماتى را از قائلين اصغاء نمودند و بحميّت جاهليّه به‌قسمى به‌آن تمسّک جستند که دون آن را نمى‌پذيرفتند و از اصغاء آن ابا مى‌نمودند. اى عبد حاضر‌للّه بگو‌که شايد الی‌اللّه توجّه نمايند. نگويند آنچه را که از قبل گفته‌اند و عمل ننمايند آنچه را که از قبل خائنين و غافلين به‌آن عمل نموده‌اند. بگو اى اهل بيان نداى مشفق امين را بشنويد و ضجيج ناصح کريم را اصغاء نمائيد. اين‌آيات به‌آيات قبل شبيه نبوده و‌ نيست و اين ظهور از جميع ظهورات ممتاز. للّه بشنويد و للّه انصاف دهيد شما هيچ‌يک از مبداء ظهور‌ اين امر مطّلع نبوده و نيستيد فو الّذى انطق الاشياء بثناء نفسه نفسى را که بسبب او از صراط مستقيم محروم مانده‌اند و از امّ الکتاب ناطق ممنوع قابل ذکر نبوده و‌ نيست در آثارش از عربى و فارسى نظر نمائيد و تفکّر کنيد لعلّ تتّخذون لانفسکم الی‌الحقّ سبيلا. بشنويد پند اين مظلوم را نعيق را به‌ناعقين بگذاريد و به‌حفيف سدره منتهى توجّه نمائيد. غدير اوهام را به‌اهل ظنون دهيد و به بحر حيوان که امروز به‌اسم رحمن ظاهر است بشتابيد از عرصه الفاظ بگذريد و از مضمار روايات فارغ و آزاد شويد امروز روز اباهر و خوافى نيست به قوادم انقطاع پرواز نمائيد که شايد از هزيز ارياح انّه لا اله الاّ هو استماع کنيد. از جداول و انهار چشم برداريد چه که بحر اعظم امام وجوه است از ناسوت و شئونات آن که سبب و علّت بغى و فحشاء‌ و‌ضغينه و بغضاست بگذريد و بر فراز ملکوت مقر گزينيد. اى اهل بيان لعمر الرّحمن کلّ حرف من الحروف ينطق باعلی النّداء باننّى انا مالک البيان لو انتم تسمعون به‌بصر حقيقى مشاهده کنيد لعمر اللّه از هر کلمه جوهر معانى جارى. بگو امروز روز سمع و بصر است ببينيد و بشنويد لعمر اللّه آنچه فوت شود ابداً بر تدارک آن قادر نبوده ونخواهيد بود بر خود و بر عباد رحم کنيد و سبب ضلالت و گمراهى نشويد شنيده را بگذاريد و به‌آثار رجوع کنيد تا قدرت حقّ و سلطنت حقّ و علوّ حقّ و سموّحقّ و علم حقّ و احاطه حقّ را بفهميد و ادراک نمائيد. اين هواى ارقّ الطف را به‌انفاس آلوده خود ميالائيد و انوار صبح يوم الهى را بغمام ظنون و اوهام ستر ننمائيد. اى اهل بيان ملکوت بيان از کلمه رحمن در‌اهتزاز و شما در طين دور خراطين مجتمع و‌بقالَ و‌يَقول عمر را تلف نموده و‌خواهيد نمود لعمر‌اللّه از سراب ممنوع مشاهده مى‌شويد تا چه رسد به‌بحر معانى. اى بى انصافان به‌بصر اطهر به‌منظر اکبر توجّه نمائيد و براستى تکلّم کنيد. امروز روز مکاشفه و شهود است نه يوم اوهام و ظنون قسم به‌اسم اعظم که عالم معانى و بيان و اهل جنان از ظلم شما بنوحه و ندبه مشغول ان استمعوا ندائى و توبوا الی‌اللّه لعل يکفّر عنکم سيّئاتکم و يقرّبکم الی مقام ينطق فيه لسان العظمة انّه لا اله الاّ انا المهيمن القيّوم. انتهى

اگر چه بيانات مالک اسما زياده بر اين بود که ذکر شد و لکن اين عبد بقدرى که مقتضاى مقام بود و مصلحت اين ايّام ذکر نمود که شايد نفوس مرده بنفحه بيان رحمانيّه بطراز زندگانى مزيّن شوند و از تقليد و تقييد و ظنون و اوهام فارغ و آزاد مشاهده گردند انّه يهدى من يشاء الی صراط المستقيم.

و‌اينکه درباره جناب آقا‌ محمّد‌جواد والد‌سمّى‌حضرت مقصود و‌استدعايشان و‌جناب آقا‌ محمّد حسن ع ط و همچنين درباره جناب ملاّ ابراهيم عليهم بهاء‌اللّه ذکر‌نموده بوديد در ساحت اقدس مطالب و عرايض عرض شد مخصوص هر يک آيات بديعه منيعه نازل و در مکتوب به‌آنجناب که از‌قبل ارسال شده ارسال شد انشاء‌اللّه به‌آن فائز شده‌ايد و نفوس مذکوره را فائز نموده‌ايد. و‌آن مکتوب تا‌حال جوابش نرسيد به‌مدينه کبيره ارسال شده بود تا نزد آن‌جناب ارسال دارند. در اين‌حين حسب‌الامر به‌ساحت‌اقدس مشرّف و‌فائز فرمودند يا عبد‌حاضر اراده آنکه احبّاى يا و الف و را را ذکر نمائيم که شايد بر‌ صراط الهى مستقيم مانند و از هبوب ارياح منتنه انفس غافله محفوظ قوله جلّ کبريائه: هو الظّاهر‌من‌افق‌السّجن يا احبّائى فى الياء يذکرکم المظلوم فى سجن عکّا و‌يوصيکم بالاستقامة الکبرى علی هذا الامر الّذى به انشقّت الارض و نسفت الجبال ايّاکم ان تمنعکم سبحات الجلال عن مقام القرب و القدس و الجمال. قوموا باسم ربّکم مالک الاسماء علی‌شأن لاتخوّفکم زماجير الرّجال انّه ذکرکم من قبل بما انار به افق البرهان و يذکّرکم بآيات اذا نزلت خضعت لها الاعناق ان انظروا ثمّ اذکروا القرون الخالية و‌الاعصار الماضية و‌ما‌ورد فيها علی مشارق الوحى من الّذين کفروا‌باللّه ربّ الارباب. ايّاکم‌ان تحجبکم شئونات الجهلاء عن هذا‌الامر الّذى به شهدت الذّرات انّه لا اله الاّ هو العزيز الوهّاب. ان استعدّوا يا قوم لاصغاء صرير قلمى الاعلی الّذى ارتفع فى السّجن بامر ربّکم مالک الاسماء الّذى به دلع ديک العرش و هدرت حمامة العرفان علی الاغصان تاللّه هذا يوم لايذکر فيه الاّ اللّه وحده يشهد بذلک کتب‌اللّه و ما انزله الرّحمن فى البيان. هذا يوم اخبرناکم به من قبل اذ‌کان نيّر الامر مشرقاً من افق العراق. قد ظهر ما وعدناکم به فى‌هناک انّ ربّکم الرّحمن لهو‌العزيز العلاّم. ضعوا يا قوم ما عندکم و‌خذوا ما‌نزّل لکم من سماء مشيّة ربّکم مالک الاديان. کذلک اشرقت من افق سماء الحجّة شمس ذکر ربّکم منزل الآيات. اى اهل يا نداى مظلوم آفاق را به‌گوش جان اصغاء نمائيد که شايد اشارات ملحدين و شبهات مغلّين شما را از مالک يوم مبين محروم ننمايد. امروز سيّد ايّام است و جميع قرون و اعصار طائف حول او قدر اين روز امنع اقدس مبارک را بدانيد و بما يرتفع به امر‌اللّه عمل نمائيد. جهد کنيد تا بمثابه اوراق خريف ديده نشويد چه که به‌يک هبوب ساقط مشاهده مى‌شوند بايد در سبيل محبّت الهى بمثابه جبل ثابت و راسخ ملاحظه گرديد. امروز نسمة‌اللّه در‌مرور و روح‌اللّه در بيداى امر بلبّيک ناطق قدر‌خود را بدانيد و مقام خود را بشناسيد و‌به‌ مکر‌و‌حيل خادعين سبيل مستقيم را از‌دست‌ مدهيد.‌ لئالی‌محبّت رحمن را به‌اسمش در‌کنائز جان محفوظ داريد. امروز روز ذکر و ثناست و امروز روز عمل و انقطاع. مشاهده در اوراق اشجار نمائيد که نزد هبوب ارياح چگونه خاضع و‌خاشع و با تسليم مشاهده مى‌شوند اگر از‌جنوب در‌هبوبست به‌آن جهت مايل کذلک بجهات اخرى. انسان نبايد کمتر از اوراق مشاهده شود ان‌شاء‌اللّه بايد‌کلّ نزد هبوب ارياح مشيّت الهى بکمال تسليم و رضا ظاهر شوند يعنى باراده او‌حرکت نمايند و به‌مشيّت او‌ناطق و ذاکر و عامل از حق بطلبيد تا شما را مؤيّد فرمايد بر استقامت کبرى بشأنى که نداى غير حق را از نعيق و نعيب شمريد. يا ابا الحسن ان استمع نداء مالک السّر و العلن انّه يذکرک فضلاً من عنده انّ ربّک لهو الفضّال الکريم انّا نذکر الاحبّاء فى الالف و الرّاء و نبشّرهم بما تحرّک علی ذکرهم قلمى‌الاعلی فى سجن عکّا انّ ربّک لهو الغفور الرّحيم. قل انّا نوصيکم بالامانة و الصّداقة و مايرتفع به امر‌اللّه فيما سواه ان اعملوا و لاتکونوا من الغافلين. ايّاکم ان تمنعکم زخارف الدّنيا عن مالک الورى و دعوا ما فيها ثمّ اقبلوا بوجوه نوراء الی الافق الاعلی المقام الّذى ينطق فيه فاطر السّماء انّه لا اله الاّ انا‌ العليم الحکيم. قل هذا يوم فيه انجذبت الاشياء من عرف قميص ربّکم الابهى و‌انتم من النّائمين. قل تاللّه قد قام اهل القبور من نسمات الوحى و انتم من السّاکنين و نطق لسان العظمة فى ملکوت البيان و انتم من الصّامتين. قل قد قصد کلّ ذى قلب الی الغاية القصوى و‌انتم من الرّاقدين. قل قوموا باسمى علی امرى و تمسّکوا بحبل التّبليغ هذا امر‌اللّه من قبل و من بعد ان انتم من العارفين. قولوا يا‌من فى فراقک ارتفع حنين المقرّبين و نوح المخلصين اسألک بصراطک المستقيم و اسمک الاعظم العظيم بان تؤيّدنا علی الاستقامة علی امرک و‌توفّقنا‌علی‌ما‌تحبّ و‌ترضى. اى ربّ نحن عبادک و ارقّائک اسألک بنفحات وحيک فى ايّامک و فوحات قميصک عند‌اشراق انوار وجهک بان تکتب لنا‌من قلمک الاعلی مايحفظنا عن اشارات الّذين کفروا بآياتک و اعرضوا عن سلطانک و شبهات کلّ منکر جادل بآياتک و انکر برهانک انّک انت الّذى لايعجزک شئونات الخلق تفعل ما تشاء و‌تحکم ماتريد و‌فى قبضتک ملکوت ملک السّموات و الارضين. اى اهل ديار الهى ان‌شاء‌اللّه ثابت و‌مستقيم باشيد شما از عناصر قويّه قديره غالبه مهيمنه محيطه ظاهر شده‌ايد اين مقام بلند اعلی را از دست مدهيد بحبل قدرت متمسّک باشيد و بذيل عنايت متشبّث. امروز بايد شأن هر صاحب وجودى ظاهر و هويدا‌گردد چه‌که امروز روز حشر‌اکبر‌است و نشر‌اعظم هر‌مکنونى به‌شهود‌آيد و هر‌مستورى واضح و‌آشکار گردد. امروز آن روزيست که لسان رحمن در فرقان از آن خبر داده يا بنىّ انّها ان تک مثقال ذرّة من خردل فتکن فى صخرة او فى السّموات او فى الارض يأت بها‌اللّه. جهد نمائيد تا اعمال طيّبه و اخلاق مرضيّه و استقامت کامله در امر مالک بريّه از شما ظاهر شود ان‌شاء‌اللّه به‌قسمى بر‌امراللّة ثابت و راسخ و‌مستقيم مشاهده شويد که جميع عالم قادر‌بر‌منع نباشند و‌خود را‌عاجز مشاهده نمايند اين است نصيحت مظلوم و وصيّت او‌ان‌شاء‌اللّه به‌آن فائز شويد و عامل گرديد چه که امروز روز عمل خالص است لوجه اللّه ربّ العالمين. الحمد‌للّه العزيز الامين.‌انتهى

ذکر جناب آقا‌ محمّد‌حسين ن و عليه٦٦٩‌ نموده‌بوديد عريضه ايشان چندى قبل به‌ساحت اقدس فائز و همچنين مکتوبى به‌اين عبد فانى مرقوم داشتند انشاء اللّه لم يزل و‌لا‌يزال بخدمت امر‌مشغول باشند فى الحقيقه نفحات محبّت الهى از ايشان استشمام مى‌شود. از‌قول اين فانى تکبير‌خدمت ايشان برسانيد و به‌عنايت حق بشارت دهيد. اين خادم فانى از حق سائل که ايشان را در کلّ احوال مؤيّد فرمايد بشأنى که بماينبغى لايّام اللّه قيام نمايند و در اسباب هدايت خلق جهد بليغ مبذول دارند اين است آن شأن و مقامى که فنا آنرا اخذ ننمايد و حوادث زمان آنرا تغيير ندهد نعيماً له و هنيئاً له. از‌کثرت تحريرات اين کرّه فرصت نشد خدمت ايشان مراتب خلوص در‌مکتوب علی‌حدّه ارسال شود. چه‌که‌ نامه آن‌جناب رسيد و بکمال تعجيل اين جواب اظهار رفت ان‌شاء‌اللّه در همين چند روز جواب دستخطّ ايشان که به‌توسّط جناب شيخ س رسيد ارسال مى‌گردد. ذ

کر جناب‌آقا‌محمّد‌علی و اخوى ايشان آقا‌محمّد‌حسين و‌ابن عمّشان عباسقلی نموده بوديد ذکرشان در ساحت اقدس عرض شد و اين کلمات عاليات از سماء مشيّت منزل آيات نازل قوله تعالی: يا ابا الحسن هر يک را از قبل حق تکبير‌برسان و به‌استقامت کبرى وصيّت نما الحمدللّه بذکر قلم اعلی فائز شدند و اين مقامى است که بدوام ملک و ملکوت باقى و پاينده خواهد ماند. ان‌شاء‌اللّه مؤيّد شوند بر‌امورى که سبب ارتفاع امر‌اللّه است. بگو امروز دو ندا مرتفع محبوب امکان به‌اعلی النّدا عباد را به‌افق اعلی دعوت مى‌فرمايد و‌همچنين مطلع اوهام به‌اسم حق خلق را اغوى مى‌نمايد ان‌شاء‌اللّه به‌حق ناظر باشيد و بحبل امرش متمسّک و بذيل عنايتش متشبّث. هر عملی که امروز از اولياى الهى ظاهر شود از اعظم اعمال لدى الغنىّ المتعال مذکور است. طوبى للّذين وفوا بعهد‌اللّه و‌ميثاقه و ويلٌ للّذين نبذوا‌العهد و‌نکصوا‌علی اعقابهم الا انّهم من الهالکين. انتهى از‌جانب اين عبد فانى هم خدمت هر يک تکبير برسانيد ان‌شاء‌الله مؤيّد شوند بر آنچه رضاى الهى در اوست. نقطه اولی روح ما سواه فداه مى‌فرمايد‌که جميع از‌براى آن است که بکلمه رضا از نزد او فائز شوند. حال الحمد‌للّه نفوس مذکوره بذکر الهى فائز‌گشتند و به‌انوار عنايتش منير اين فضلی است بزرگ و عنايتى است کبير يشهد بذلک کل بصير خبير.

و‌همچنين ذکر اهل ميلان نموده بوديد‌درباره ايشان الواح متعدّده از سماء مشيّت نازل و از قبل ارسال شد و در اين حين هم در ساحت اقدس عرض شد اين بيان از ملکوت عرفان ظاهر قوله عزّ کبريائه: يا ابا الحسن طوبى لک بما ذکرت احبائى و‌ارسلت اسمائهم‌الی سجنى بشّرهم بفضلی و عنايتى و رحمتى الّتى سبقت الوجود. يا‌اهل ميلان يذکرکم ربّکم‌ الرّحمن من هذا‌المقام المرفوع. طوبى لکم بما‌ شربتم رحيقى المختوم باسمى القيّوم و‌فزتم بهذا‌ الامر الّذى انکره علماء الارض الاّ من شاء‌اللّه ربّ ما‌کان و ما‌ يکون. انّا ذکرناکم من قبل و فى هذا الحين الّذى يمشى المظلوم فى سجنه الممنوع. کم من عارف منعه العرفان عن الرّحمن و‌کم من صبيّ اقبل و‌فاز‌ بهذا الامر‌المحتوم. طوبى لعبد فاز بالاستقامة الکبرى علی امر‌اللّه مالک الورى و ويلٌ لمن اعرض و اتّبع کلّ عالم محجوب. ان افرحوا بما ذکرتم من قلمى الاعلی فى هذا الفجر الّذى ينطق فيه لسان‌اللّه مالک الاسماء قد اتى الميقات و ظهر‌منزل الآيات بلوح محفوظ. ان‌شاء‌اللّه از اصغاء نداى الهى کلّ مشتعل شوند و به‌حرارت کلمه عليا سرگرم شده در انجمن عالم بذکر اسم اعظم ناطق گردند. بگو قدر اين يوم عزيز را بدانيد و بما امرتم به فى الکتاب عمل نمائيد قسم به‌آفتاب افق امر هر نفسى اليوم به‌عرفان حق فائز شد او از مقرّبين در کتاب مبين مذکور و مسطور است بايد کلّ به‌اعمال خالصه و اخلاق مرضيّه و آداب حسنه ما بين عباد ظاهر شوند. بگو اى‌دوستان حق از براى وداد و‌اتّحاد آمده نه از براى ضغينه و عناد‌کلّ در ظل سدره منتهى يعنى کلمه عليا جمع شويد و بذکر و ثناى حق جلّ جلاله مشغول گرديد و از‌کؤوس حمرا‌کوثر اصفى را به‌اسم مالک اسماء بنوشيد. امروز روز فرح اعظم است بلکه فرح اعظم طائف حول اين فرح بوده و خواهد بود بياد دوست يکتا مسرور باشيد و در جنّات محبّتش سائر. طوبى لکم ثمّ طوبى لکم نوصيکم فى آخر البيان بالاستقامه علی امر ربّکم مالک الاديان البهاء المشرق من الافق الاعلی عليکم و علی الّذين ماحرّکتهم قواصف الظّنون و لا عواصف الاوهام عن‌اللّه المهيمن القيّوم. انتهى و همچنين اين خادم فانى استدعا مى‌نمايد ذکر فنا و نيستى او را در انجمن دوستان الهى مذکور داريد. حق عالم و گواه است که ذکرشان امام وجه و‌قلم بوده و ان‌شاء‌اللّه خواهد بود.

و ذکر جناب سمّى مقصود ابن مرحوم حاجى غلام حسين از ارض يا در ساحت امنع اقدس عرض شد قوله تعالی: بسمنا الاقدس الاعظم يا حسين قبل علی قد حضر لدى المظلوم کتاب من الّذى سمّى بابى الحسن فى کتاب الاسماء و فيه ذکرک ذکرناک فضلاً من عندنا انّ ربّک لهو الحقّ علاّم الغيوب. ان افرح بهذا الذّکر الّذى اذا نزّل من سماء مشيّة ربّک انجذبت الاشياء و نادت الملک للّه المهيمن القيّوم. تمسّک بحبل عناية ربّک و قل يا من بک نصب الصّراط و وضع الميزان و باسمک سرت نسمة اللّه علی الامکان و يا من بندائک الاحلی انصعق من فى الارض و السّماء اسألک بالکلمة العلياء الّتى بها سخّرت مداين الغيب و الشّهود بان تؤيّدنى علی ذکرک و خدمة امرک و توفّقنى علی الاستقامة الّتى ذکرتها فى اکثر الواحک و وصيّت بها خلقک و عبادک انّک انت المقتدر الّذى خضعت عند ظهورک مظاهر القدرة لا اله الاّ انت الآمر‌المقتدر‌العليم الحکيم. انتهى عرض‌اين فانى در‌اين مقام معلوم و‌واضح است يعنى خدمت ايشانهم از اين فانى مذکور داريد آنچه که سبب و علّت اشتعال نار محبّت است اميد‌هست که‌کوثر حيوان را‌از‌آيات محبوب امکان بياشامند و از‌عالم و عالميان منقطع و فارغ شده بر امر‌الهى ثابت و راسخ و مستقيم مشاهده گردند الامر بيده يفعل مايشاء و‌يحکم مايريد.

و اينکه درباره اولياى الف و را نوشته بوديد چندى قبل مخصوص هر يک لوح امنع اقدس از سماء عنايت رحمانى نازل لو شاء‌اللّه و اراد به‌آن فائز‌خواهند شد. ذکر جناب فتح‌اعظم عليه‌من کلّ بهاء‌ابهاه هميشه در‌ساحت اقدس بوده و‌هست قلم اعلی درباره او شهادت داده به‌آنچه ذکرش بدوام اسماء حسنى در ملکوت انشاء باقى و پاينده خواهد ماند. اين فقره هم در ساحت امنع اقدس عرض شد اين کلمات عاليات از مطلع بيان رحمن مشرق و هويدا قوله تعالی: بسمه المقدّس عن الاذکار و الامثال يا ابا الحسن قد حضر کتابک لدى المظلوم و فيه ذکر احبّائى الّذين اقبلوا الی افقى و طاروا فى هوائى و سمعوا ندائى الا انّهم من الفائزين. انّا ذکرناهم من قبل بذکر وجد منه مظاهر الاسماء عرف قميص ربّهم الابهى الّذى اتى من سماء القضاء بسلطان غلب من فى السّموات و الارضين. ان يا قلم الاعلی ان اذکر من سمّى بالفتح الاعظم من لدن مالک القدم ليفرح بذکره کلّ ذى همّ و يطير باسمه کلّ منجمد و يسرع به کلّ متوقّف و ينطق به کلّ صامت منع عن هذا الذّکر الحکيم و نذکر اخاه الّذى اقبل الی الافق الاعلی اذ اعرض عنه کلّ غافل بعيد. انّا نبشّره بفضل‌اللّه و رحمته و‌هذا الذّکر‌الّذى نطق به‌لسان المظلوم فى هذا‌السّجن‌العظيم. کن کما‌کان اخوک کذلک يوصيک من عنده کتاب کريم قم علی‌الامر بالاستقامة الکبرى و ذکّر النّاس بهذا النّباء الّذى کان مذکوراً فى کتب اللّه العلىّ العظيم و نذکر المحمّد فى هذا المقام الّذى کان مذکوراً لدى الوجه و فاز بعرفان اللّه فى ايّامه و نطق بثنائه الجميل. انّا نوصيه بحفظ مااعطيناه و العمل بما انزله‌ اللّه فى کتابه المبين و نذکر الحبيب الّذى اقبل الی الافق الاعلی و شهد بما نطق به لسان العظمة فى هذا المقام المنير و نذکر احبّائى فى هناک و ندعوهم الی مقام يطوفه الملاء‌الاعلی و الّذين اخذوا الکتاب بقوّة من لدن قوىّ قدير. طوبى لکم يا احبّاء الرّحمن و نعيماً لکم يا اصفيائى انتم الّذين ما منعتکم الظّنون عن الاسم المکنون و لا حجبتکم الاوهام عن هذا اليوم المنير. انتم الّذين سمعتم نداء ربّکم و سرعتم الی البحر الاعظم و کنتم من الفائزين. قلم اعلی دوستان آن ارض را ذکر مى‌نمايد و به‌آنچه سزاوار يوم‌الهى است امر مى‌فرمايد. اوّل امر معرفت حق جلّ جلاله بوده و بعد استقامت بر اين امر اعظم جميع صحف و کتب و زبر الهى به‌عظمت اين يوم گواهى داده. طوبى از براى نفوسى که ضوضاى مطالع ظنون و اوهام ايشان‌را از مالک انام منع ننمود. امروز روز خدمت و ظهور استقامت است چه که طيور اوهام و طيور ليل در هواى ظلمانى طايرند و طالب جنس خود قلم اعلی از قبل به‌اين امور اخبار فرموده. اى‌دوستان به‌ابصار حديده در افق اعلی نظر نمائيد و با رجل مستقيمه قيام کنيد تا از ارياح خريف محفوظ مانيد. نفوسى که سالها از بيم جان خلف حجاب مستور بودند حال بکمال خدعه و مکر در اضلال نفوس مقبله مشغولند. اى‌دوستان حق بکمال قدرت و قوّت بايستيد و ناس را از مطالع ظنون و مشارق اوهام حفظ نمائيد که شايد از انوار آفتاب حقيقت ظلمت اوهام رفع شود و صبح منير يقين از افق اراده ظاهر گردد. هر کلمه را عرفى بوده و خواهد بود طوبى از براى نفوسى که بعَرف فائز شدند و به‌مطلع آن پى‌بردند. يا اله الاسماء و فاطر السّماء تسمع ضجيج البهاء و حنينه بما ورد عليه من طغاة خلقک و‌بغاة عبادک. اى ربّ انّ الّذى ربيّته بايادى الرّحمة و العناية قد قام علی تضييع امرک و اضلال خلقک و بريّتک. انت تعلم يا الهى بانّى مااردت فى الارض الاّ ما امرتنى به بامرک و سلطانک. اى ربّ ايّد عبادک علی عرفان مشرق آياتک و مظهر بيّناتک ثمّ اشربهم کوثر الاستقامه بايادى عطائک. انّک انت المقتدر علی ما تشاء لا اله الاّ انت العزيز الحکيم. انتهى

و مخصوص جناب رف و م خ و ح ب الواح بديعه منيعه نازل و به‌جناب شيخ س داده شد که برساند ان‌شاء‌اللّه به‌آن فائز شوند و از‌بحر معانى بياشامند. اين عبد فانى اگر چه بعد از شموس مشرقه کلمات الهيّه از افق بيان رحمن خود را لايق ذکر و ثنا خدمت دوستان الهى نمى‌داند و‌لکن نظر به‌آنکه جميع به‌محبّت و اتّحاد مأمورند لذا بقدر و اندازه خود اظهار فنا و نيستى خدمت اولياء و اصفياء را از وظيفه خود مى شمارم. در اين صورت خدمت دوستان آن ارض يعنى نفوسى که از کوثر اطهر آشاميده‌اند و به‌منظر اکبر ناظرند سلام و تکبير مى‌رسانم و‌عرض مى‌نمايم انشاء‌اللّه در اين ربيع روحانى از امطار رحمت رحمانى سرسبز و خرّم باشيد و از ازهار و اوراد حديقه معانى محسوب شويد. به‌ايادى همّت اذيال استقامت را اخذ نمائيد که شايد از ارياح اشارات غافلين محفوظ مانيد. يسأل الخادم ربّه بان يوفّقکم و يؤيّدکم علی ما يحبّ و يرضى انّه لبالمنظر الاعلی و السّلام علی من اتّبع الهدى.

و ذکر اهل مراغه نموده بوديد يعنى از جناب آقا محمّد علی و جناب آقا ميرزا عبد‌الحسين و جناب آقا عبد‌الصّمد و ابنشان و ساير دوستان عليهم بهاء‌اللّه ان‌شاء‌اللّه کلّ از اشراقات انوار آفتاب معانى منوّر شوند و بذکر و ثناى محبوب ابدى مؤيّد گردند. اين فقره هم در منظر اکبر تلقاء وجه مالک قدر عرض شد اين جواب از ملکوت بيان رحمن نازل قوله تعالی: هو‌المشرق من افق‌العالم بالاسم الاعظم يا احبّائى فى مراغه ان استمعوا نداء مالک الاحديّه انّه يذکرکم کما ذکرکم من قبل فضلاً من عنده و هو الفضّال الکريم. انّا انزلنا لکم الواحاً شتّى و ارسلناها اليکم امراً من لدنّا و انا الآمر المقتدر القدير. ان اقبلوا بکلّکم الی‌اللّه ثمّ اعملوا ما‌امرتم به من لدن حاکم‌خبير. هذا يوم فيه ينطق الميزان تاللّه قد اتى الرّحمن بامر عظيم و فيه ينادى الطّور و يقول قد اتى يوم الظّهور الملک‌للّه المقتدر‌العزيز‌العظيم. ان اشکروا‌من ايّدکم علی عرفان مطلع وحيه و مشرق عرفانه و عرّفکم هذا الصّراط المستقيم انّه هداکم الی الافق‌الاعلی و اسمعکم ندائه الاحلی اذ‌کان مظلوماً بين ايدى الغافلين. يا اهل مراغه از قبل به‌احلی‌البيان ذکر شما از قلم‌اعلی جارى و‌سارى ان‌شاء‌اللّه کلّ به‌آن فائز شويد و جهد نمائيد تا فى الحقيقه به‌حلاوت بيان مرزوق گرديد چه اگر نفسى به‌آن فائز شود اشارات اهل عالم و سبحات امم و الواح معرضين و السن مغلّين او را از محبوب من فى السّموات و الارضين منع ننمايد. لعمر‌اللّه اگر نفسى اين رحيق اطهر را که از يد قدرت مالک قدر گشوده شد بياشامد خود را از عالم و عالميان در سبيل محبوب امکان فارغ و آزاد مشاهده نمايد بشأنى که مغلّين و معرضين و ملحدين و معتدين را معدوم صرف و مفقود بحت شمرد به‌استقامت تمام بر‌امر‌مالک انام قيام‌نمائيد. امروز روزيست که هر نفسى آنچه اراده نمايد به‌آن فائز مى‌شود چه که ابواب عنايت مفتوح است و بحر کرم در امواج و آفتاب جود در ظهور و اشراق و اگر در بعض امور ظهورات عنايت تأخير شود اين نظر به‌حکمت بالغه الهيّه بوده و خواهد بود نبايد از آن محزون شد. کذلک يعلّمکم الکتاب الاعظم بما انار به العالم انّ ربّکم الرّحمن لهو العزيز الودود.‌انتهى

اينکه درباره احباى ارض قم ذکر نموده بوديد لدى العرش معروض گشت اذاً نطق لسان العظمة بما انجذبت به قلوب العالم و انصعق الامم الاّ من شاء‌اللّه العلىّ‌العظيم قوله جل کبريائه: يا ابا الحسن انّا ذکرنا احبّائنا فى هناک و نزّلنا لمن سمّى بالرّضا ما انجذب به ملاء الانشاء و انزلنا لمن سمّى بالحسين ما فاح به عرف البيان فى الامکان تعالی الرّحمن مُظهر هذا الامر العظيم و ارسلنا اليهما من قبل ما تعطّرت به الآفاق و لکنّ القوم فى حجاب مبين. انّک ان رأيتهما کبّر‌من قبل المظلوم عليهما و‌بشّرهما بعنايته اللّه ربّ العالمين. قل طوبى لکما بما اقبلتما الی افق اعرض عنه کلّ جبّار عنيد و کلّ عالم مريب. قد شهد لکما قلمى‌الاعلی ان افرحا بهذا الفضل الاعظم و هذه الرّحمة التّى سبقت من فى السّموات و الارضين. اى دوستان اين مظلوم در اين‌حين که آفتاب در وسط الزّوال است به‌شما توجّه نموده و شما را ذکر‌مى‌نمايد و وصيّت مى‌کند به‌آنچه‌که سبب استقامت بر‌امر‌اللّه است چه که معتدين و مغلّين و شياطين بکمال جهد در اضلال احبّاى حقّ کوشيده و مى‌کوشند بر‌حق جلّ جلاله بوده‌که اولياى خود را‌اخبار نمايد لذا از قبل به‌ظهور ناعقين و نعيب غافلين کلّ را آگاه نموديم تا در اين يوم بديع باسم حق محفوظ مانند ان‌شاء‌اللّه بايد بشأنى بر امر‌اللّه ثابت و راسخ مشاهده شوند که احدى قادر بر تکلّم نباشد تا چه رسد به‌منع کذلک نطق اللسان فى ملکوت البيان طوبى لکلّ سامع و ويلٌ للغافلين. و آنچه در سبيل الهى از شما ظاهر‌شد لدى الحق واضح و هويداست انّه يقرّب الی من تقرّب اليه و يجزى من عمل فى سبيله احسن الجزاء انّه لهو الشّاهد البصير العليم. ان‌شاء‌اللّه از دشمنان حق و اشاراتشان محفوظ باشيد يا ابا‌الحسن بعضى از منتسبين‌ هم در‌ آن ارض ساکنند‌از‌ قبل ‌‌الواح بديعه‌ منيعه مخصوص ايشان نازل و ‌ارسال شد‌ان‌شاء‌اللّه به‌آن فائز شده‌اند و اگر در اين کرّه ملاقات نموديد تکبير بليغ از قبل حق برسان و بگو ان‌شاء‌اللّه به‌عنايت الهى فائز باشيد و به‌امرش عامل. مخصوص دو نفس مذکور هم حسين و رضا عليهما‌ بهاء‌اللّه دو لوح امنع نازل و با حرف سين ارسال شد ان‌شاء‌اللّه به‌آن فائز شوند العاقبة للمتّقين و‌الحمدللّه ربّ‌العالمين. انتهى

اينکه درباره ابناء جناب ملاّ عبد‌الغفور از اقرباى جناب ملا رج عليه بهاء اللّه نوشته بوديد در منظر اکبر عرض شد هذا ما انزله الوهّاب فى الجواب: يا ابا الحسن انّا ذکرنا من سمّى بملک حسين و نذکره فى هذا الحين الذّى يمشى المظلوم فى سجنه الاعظم و يشهد بما شهد به قبل وجود الکائنات انّه لا اله الاّ هو‌الفرد الواحد العليم الحکيم. لعمر‌اللّه هذا يوم تزيّن بذکره کتب العالمين و نطق بثنائه اهل الفردوس الاعلی و الذّين طافوا حول العرش امراً من لدى‌اللّه العليم الخبير. هذا يوم فيه تضوّع عرف البيان و‌لکنّ القوم اکثرهم من الغافلين. قد نبذوا اليقين عن ورائهم و اتّبعوا مطالع الاوهام کذلک سوّلت لهم انفسهم الا انّهم من الاخسرين فى کتاب اللّه ربّ العالمين. يا ملک‌قبل حسين هل تسمع ندائى‌الاحلی من الافق‌الاعلی ام تکون من الغافلين. ان افتح بصرک باسم ربّک لترى الشّمس مشرقة من هذا الافق المنير. لاتلتفت الی الّذين تريهم فى مرية عن امر ربّک توکّل فى کلّ الامور علی اللّه النّاطق الخبير. ان يأتک احد بالقصص الاولی دعه عن ورائک مقبلاً الی مقام ينطق فيه لسان العظمة انّه لا اله الاّ انا العزيز البديع و نذکر من سمّى بمحمّد قبل باقر ليقرّبه نداء الرّحمن الی ملکوت البيان و يؤيّده علی الاستقامة علی هذا الامر الّذى به زلّت اقدام العارفين. انّک اذا سمعت النداء من شطر البقعة النوراء قل لک الحمد يا ‌‌مالک‌الاسماء و فاطر‌السّماء بما عرّفتنى‌مشرق امرک و مطلع وحيک و هديتنى الی صراطک المستقيم. و نذکر من سمّى بعلی و نبشّره بهذا الذّکر الّذى لا تعادله خزائن الارض کلّها و لا ما عند‌الملوک و السّلاطين. يا علی يذکرک المظلوم اذ احاطته الاحزان من الّذين جادلوا بآيات اللّه و برهانه و اعرضوا عمّا امروا به فى کتب‌اللّه العزيز الحميد. خذ رحيق الاستقامة باسم مالک الاحديّه ثمّ اشرب منه مرّة بذکرى و اخرى باسمى العزيز الحکيم. يا رضا ان اقبل الی الافق الاعلی تاللّه قد خلقت لهذا اليوم يشهد بذلک صحف اللّه من قبل و من بعد و عن ورائها هذا الذّکر الامنع الاقدس العزيز العظيم. قم علی خدمة امر ربّک مالک الورى بالاستقامة الکبرى و قل لک‌الحمد يا‌من ذکرتنى بفضلک و ايّدتنى علی الاقبال الی بحر علمک و حکمتک اسألک بان لاتخيّبنى عمّا قدّرته لاصفيائک الّذين نبذوا العالم فى حبّک و سبيلک و سرعوا الی مشهد الفناء بذکرک و اسمک. اى ربّ انت القوىّ و‌ترى الضعيف متمسّکاً بحبل عنايتک فاکتب له ما‌ينبغى لعظمتک و اقتدارک لا اله الاّ انت الغفور الرّحيم. و نذکر فى هذا الحين من سمّى بالحسين لتجذبه نفحات الذّکر الی مقام تنطق فيه لسان اللّه المهيمن القيّوم. يا حسين يذکرک الحسين الّذى قام علی الامر فى ايام فيها ارتعدت فرائص العالم من سطوة الامراء و اعراض العلماء کذلک نطق مالک الاسماء من الافق الاعلی و القوم اکثرهم لايفقهون. قد انزلنا الآيات و اظهرنا البيّنات و‌اخبرنا‌الکلّ بما ظهر و يظهر فى‌الارض. يشهد بذلک من شهد بما شهد به‌اللّه قبل خلق السّموات و‌الارض و قبل ذکر الکاف و النّون. تمسّک بحبل اليقين معرضاً عن الّذين نراهم فى ريب عن هذا الامر العزيز الممنوع انّه غفر اباکم فضلاً من عنده و هو العطوف الغفور. يا‌حسن قلم اعلی به‌لسان پارسى تکلّم مى‌فرمايد که شايد کلّ بما اراده‌اللّه فائز شوند. بگو شنويد نداى مظلوم را و به‌شبهات منکرين و معرضين از مالک يوم الدّين محروم نمانيد. امروز روز فزع اکبر است و همچنين فرح اعظم طوبى از براى نفسى که سبحات و حجبات و اشارات اهل ظنون او را از عرفان اسم ظاهر مکنون منع ننمود. امروز مالک اسماء به‌ايادى بيضا کوثر بقا عطا مى‌فرمايد تقرّبوا بحوله و خذوا باسمه ثمّ اشربوا منه بذکره الحکيم. شياطين در‌کمين بوده و‌هستند و همچنين ماکرين و خادعين بر مراصد منتظر که شايد نفسى را از حق منع نمايند و از فيوضات فيّاض حقيقى محروم سازند. جهد نمائيد تا کاسر اصنام اوهام شويد آنچه در ارض ظاهر شده و بشود از قبل از قلم اعلی جارى شده. بگو اى عباد در الواح ملوک نظر کنيد و در لوح رئيس تفکّر نمائيد‌که شايد به‌انصاف تکلّم کنيد و در عرصه عدل قدم گذاريد. امر اعظم از آنست که به‌اقوال سخيفه نالايقه مستور ماند. اتّقوا‌اللّه يا قوم و لا تتّبعوا اهواء الّذين کفروا بالرّحمن اذ اتى بالبرهان. کذلک يذکرکم من عنده کتاب عظيم و نذکر فى هذا المقام امائى اللائى آمنّ باللّه ربّ العالمين و نبشّرهنّ بعنايته‌اللّه و فضله الّذى احاط من فى السّموات و الارضين. اى کنيزان حقّ انشاء‌اللّه از شبهات و‌اشارات خلق مقدّس ومنزّه مشاهده شويد و در کلّ احوال به‌غنىّ متعال متمسّک. اين ايّامى است که حقّ جلّ جلاله به‌کلّ متوجّه و کلّ‌را بطراز ذکر مزيّن فرموده. عيسى بن مريم که به‌يک کلمه مبارکه که از‌مطلع بيان الهيّه اصغاء نمود به‌نار محبّت مشتعل شد اشتعالی که مياه عالم او را‌منع ننمود و‌مخمود نساخت و‌آن کلمه اين بود که فرمود‌ اى بنده من و فرزند‌کنيز من و حال فضل به‌مقامى رسيده که مکلّم طور از مقرّ عرش ظهور ذکور و‌ اناث و‌صغير و‌کبير را به‌بدايع اذکار خود ذکر مى‌فرمايد اگر نفسى فى الحقيقه در اين کلمه مبارکه تفکّر‌ نمايد تمام عمر به‌لک الحمد يا‌اله العالمين ناطق شود. از حق بخواهيد آذان را به‌اذکار مغلّين و معتدين و خائنين نيالايد و ابصار را به‌اشارات منکرين از مشاهده انوار منع نفرمايد تا جوهر بيان را اصغاء نمايند و جوهر نور را ادراک کنند. آيا سامع منصفى در عالم هست تا بشنود و به‌حق ناطق شود و آيا بصير عادلی‌يافت مى‌شود تا حق را مشاهده نمايد و بما شهد به‌اللّه شهادت دهد. کذلک نطق اللسان فى بحبوحة الاحزان بما اکتسبت ايادى الّذين نبذوا اليههم و اخذوا الاصنام لانفسهم اولياء من دون اللّه المقتدر القدير. البهاء المشرق من افق البقاء علی الّذين توجّهوا الی المنظر الاکبر بالبصر الاطهر و علی الآماء اللاّئى سمعن النداء و‌اقبلن الی‌اللّه مالک الاسماء فى هذا‌اليوم العزيز المنيع. انتهى

الحمدللّه جميع نفوس مذکوره به‌آيات الهيّه فائز شدند و درباره هر يک بحر بيان موّاج ان‌شاء‌اللّه به‌آنچه سزاوار اين عنايت کبرى است قيام نمايند و بما اراده‌اللّه فائز شوند. اين عبد فانى در هر حين از حق سائل و‌آمل است که نفوس را بر عرفان اين ‌فضل اعظم که عالم را احاطه نموده مؤيّد فرمايد. انّه لهو المقتدر المتعالی العليم الحکيم. و ديگر ذکر جناب حاجى محمّد رضا عليه٩ ٢٢ را نموديد بعد از عرض در ساحت اقدس اين کلمات مشرقات از مصدر امر ظاهر و مشرق قوله جلّ اجلاله: بسمه المقدّس عمّا کان و ما‌يکون يا محمّد قبل‌رضا تاللّه الحق قد ظهر‌الوعد و اتى الموعود و ينطق فى قطب‌العالم انّه لا اله الاّ انا المهيمن القيّوم. قد خلقت الخلق لهذا اليوم و بشّرتهم بهذا الظهور الّذى فيه نطقت الحصاة الملک لمنزل الآيات و هدر العندليب علی‌الاغصان العظمة‌للّه ربّ ما‌کان و‌ما‌يکون من النّاس من جادل بآيات‌اللّه و‌انکر برهانه و‌منهم من افترى عليه من دون بيّنة و لا کتاب معلوم و منهم من افتى عليه کذلک نطق لسان الوحى اذکان فى هذا السّجن الممنوع. کم من عالم منع عن المعلوم بما اتّبع الظّنون و کم من امّى سرع و فاز برحيقى المختوم هذا يوم فيه ينطق لسان الظهور و ظهر ما اخبر به اللّه بلسان الرسول يوم يقوم النّاس لربّ الغيب و الشّهود دع الاذکار کلّها و تمسّک بهذا الذّکر العزيز المحبوب. قل يا الهى اسألک بمسخّر‌آياتک و ظهورات قدرتک فى ملکوت الانشاء و باسمائک الحسنى و صفاتک العليا بان تجعلنى مستقيماً علی هذا الامر الّذى به انشقّت الارض و نسفت الجبال لا اله الاّ انت الغنىّ المتعال. اى ربّ ترانى معرضاً عن دونک و مقبلاً الی کعبة ظهورک اسألک بان لا تمنعنى عن بدايع جودک ثمّ اکتب لی من قلمک ما ينفعنى فى کلّ عالم من عوالمک انّک انت المقتدر علی ما تشاء و بيدک زمام الاسماء لا اله الاّ انت الغفور الکريم. کبّر من قبلی علی وجوه الّذين نسبهم اللّه اليک لتجذبهم نفحات التّکبير الی‌اللّه الفرد الخبير. قل يا قوم تاللّه قد اتى اليوم و القيّوم ينادى بهذا الاسم الّذى به سخّر‌اللّه ما‌کان و ما‌يکون قل ايّاکم ان تمنعکم سبحات المحتجبين عن اللّه ربّ العالمين دعوا ما عند الناس و خذوا ما اوتييتم به من لدن فضّال قدير. کذلک اشرقت شمس البيان من افق لوح ربّکم الرّحمن طوبى لمن اقبل و ويلٌ للمعرضين. انتهى قسم به‌آفتاب افق تقديس که عنايت به‌مقامى رسيده که السن عالم از ذکرش عاجز و قاصر است و لکن يا حبيبى ناس نسناس موهومى را که اطّلاع از او نداشته و ندارند اخذ کرده‌اند و از درياهاى فضل الهى خود را محروم نموده‌اند در ليالی و ايّام از قادر عليم بکمال عجز و ابتهال بطلبيد تا اين نفوس را مجدّدا بظنون و اوهام مبتلا ننمايد. در کلّ حين رايحه دفراء در حرکت و مرور بشأنى که قلم رغبت بذکرش ننموده و ننمايد. يسأل الخادم ربّه بان يحفظ عباده عن جنود النّفس و الهوى و يؤيّدهم علی مايحبّ و يرضى هذا ما‌ينفعهم فى الآخرة و الاولى انّه لهو الشّاهد الخبير.

و ديگر ذکر جناب ملاّ‌عبد‌الغنى عليه بهاء‌اللّه را نموده بوديد آنچه مرقوم داشتيد در ساحت اقدس عرض شد هذا ما‌اشرق من افق عناية ربّنا الرّحمن قوله جلّ‌کبريائه: بسمى المهيمن علی الاسماء يا عبد الغنى ان استمع ندائى من شطر سجنى لعمرى لو تسمعه حقّ الاستماع انّه يجذبک الی مقام قدّسه‌اللّه عن ذکر الاوّلين و نباء الآخرين. ان استعدّ لاصغاء کلمات ربّک انّها نزّلت علی شأن تضوع منها عرف القميص بين السّموات و الارضين. طوبى لسميع ما منعته الاحزاب و لبصير ما حجّبته السّبحات و لمقبل ما خوّفه اعراض المعرضين. انّک اذا فزت بلوح اللّه و اثره ان اقبل بقلبک الی مطلع الاسماء المقام الّذى اشرقت من افقه انوار وجه ربّک مولی‌الورى. قل لک الحمد يا محبوبى و لک الثّناء يا مقصودى بما اسمعتنى ندائک اذ کنت غافلاً و جعلتنى مقبلاً اذ کنت غافلاً و انطقتنى اذ کنت صامتاً اشهد انّک انت‌المقتدر علی‌ما تشاء و‌فى قبضتک‌ زمام الاشياء لا‌اله الاّ انت الغفور الکريم. اى ربّ‌ لمّا اسمعتنى ندائک لاتمنعنى عن فيوضات ايّامک طوبى لهواء فاز بنفحاتک و لارض تشرّفت بقدومک و لجبل مرّت عليه نسايم وحيک و لرياض تعطّر من اوراد حدائق عرفانک. اى ربّ انا الفقير المسکين و انت الغنىّ الکريم فانظرنى يا الهى بلحظات عنايتک ثمّ ارزقنى ماکتبته لاصفيائک الّذين نطقت بثنائهم کتبک و صحفک و الواحک. اى ربّ ثبّتنى علی امرک و ايّدنى علی خدمتک و وفّقنى علی الاستقامة علی حبّک انّک انت الّذى شهدت الکائنات بقدرتک و اقتدارک و الممکنات بعظمتک و سلطانک لا اله الاّ انت‌المتعالی الغفور الرّحيم. انتهى فضل و عنايت و شفقت و رحمت حقّ جلّ شأنه و عظم کبريائه از آيات منزله از سماء احديّه ظاهر و هويداست٠ اى‌دوستان الهى قدر خود و اين ايّام را بدانيد که شايد از سهام شياطين و اشارات مغلّين محفوظ مانيد و آنچه آن جناب در مکتوب خود اظهار نمودند جميع در ساحت امنع اقدس عرض شد و بکمال فضل و شفقت جواب هر يک نازل و ارسال شد تا جميع از بحر فيض فيّاض حقيقى قسمت برند. استدعا آنکه از جانب اين خادم فانى خدمت اولياى الهى عرض تکبير و ثنا و سلام برسانيد انشاء‌اللّه کلّ بما يحبّه اللّه قيام نمايند و بکمال روح و‌ريحان در تبليغ امر محبوب عالميان جهد بليغ مبذول دارند اين است وصيّت الهى از قبل و بعد. از حق مى طلبيم کلّ را به‌خدمت امرش موفّق فرمايد بى عنايات او احدى قادر بر‌امرى نبوده و نيست و اينکه اين فانى را وکيل نموديد در زيارت حسب الخواهش آن جناب در اين حين بساحت اقدس توجّه نموده به‌نيابت آن جناب عمل نمود آنچه مقصود عالميان است هنيئاً لک و‌لی و بعد از حضور و عرض و زيارت لسان عظمت به‌اين کلمات ناطق قوله جلّ کبريائه: يا ابا الحسن الحمد‌للّه به‌عنايات الهيّه مرّة بعد مرّة فائز شدى و ذکر اولياى حق و دوستان او را نمودى. نشهد انّک ذکرت اسمائهم و زرت من قبلهم و عرضت ماعملوا فى سبيل اللّه ربّ العالمين. در فضل الهى تفکّر نما امرى را که جميع من علی الارض بکمال شوق و اشتياق طالب بودند فائز نشد به‌او مگر معدودى و تو از فضل و رحمت او به‌لقا فائز شدى و از کوثر وصال آشاميدى و يومش را ادراک نمودى و موفّق شدى بر ذکر احبّايش اين مقامات هر يک بسيار بزرگ و بلند است. جهد نما تا به‌اسم حقّ و عنايت حقّ محفوظ ماند انّه لهو الحافظ العليم الخبير. انتهى

عرض فانى آنکه چند يوم قبل کلمه از لسان مبارک اصغاء شد که مشعر بود بر‌اضطراب بعض نفوس ضعيفه از شبهاتى که معرضين و مغلّين القاء نموده‌اند شايد در اقربا هم فى الجمله اثر نموده باشد حسب الامر بايد آنچه به‌آن جناب ارسال شد و همچنين به‌جناب ورقا عليه بهاء‌اللّه الابهى و بعضى اولياء در ارض طا جمع شود تا دوستان الهى مشاهده نمايند انّه لهو الآمر الحکيم. و اگر صورت آن به‌جناب ملاّ ر ج عليه بهاء‌اللّه هم داده شود بسيار محبوبست. البهاء عليک و علی من سمع نصح المولی و علی الّذين شربوا رحيق الاستقامة فى امر اللّه العزيز البديع.

خ ا د م فى ١٤ شعبان سنه ٩٨

منابع
محتویات