بسم ربّنا المقتدر المتعالی ‌‌المقدّس العلىّ الابهى - حمد‌ مقدّس از‌ قرين...

حضرت بهاءالله
نسخه اصل فارسی

از اثار حضرت بهاءالله - آثار قلم اعلى - جلد ۳ (١٦٣ بديع)، لوح رقم (٢٥٠)، صفحه ۴۹۷ - ۴۹۱

بسم ربّنا المقتدر المتعالی ‌‌المقدّس العلىّ الابهى

حمد‌مقدّس از‌ قرين و مثال لم يزل و‌لايزال محبوب بى‌زوالی را‌سزاست که به سلطان اراده و نفوذ مشيّتش اين قصر را منظر اکبر و مقرّ عرش فرمود و بحرکت قلم اعلی اهل انشا را بافق ابهی دعوت نمود. شبنمی از دريای معرفتش بر عالميان مبذول داشت برخی اقبال و گروهی اعراض نمودند... فى هيکل عزّ مشهود و انّ القيامة قد قامت و ظهرت من انوار عزّ محبوب و الصّراط قد ارتفعت فى نفس اللّه المهيمن المحمود و انّ الجنّة قد ظهرت و تزيّنت بطراز علىّ مقصود و انّ الارواح تعلّقت فى سماء عزّ مرفوع و انّ الورقا تغرّدت علی اغصان شجرة الامر ان انتم تسمعون و انّ الجمال قد ظهرت عن خلف القناع و اذاً انتم فى حجباتکم محتجبون فاسمعوا قولی ثمّ قوموا علی ماغفلتم عنه ثمّ احترقوا کلّ الحجبات باسم اللّه المهيمن العزيز القيّوم لعلّ تدخلون فى حدائق الرضوان و تجدون ارياح الّتى تهبّ عن ازهار قدس محبوب و لا تمنعوا انفسکم عمّا قدّر لکم من فضل اللّه المهيمن العزيز القدّوس فو اللّه سيطوى کلّ ما انتم تحبّونه فى الحيات الباطلة وترجعون الی اللّه و تساءلون عمّا کنتم به ان تعملون و اذاً يفوت عنکم تدارک مافات عنکم و فى محضر القدس عند ملائکة العالّين تخجلون و لن ينفعکم شىء فيما فعلتم فى حياتکم الباطلة و لا بما کنزتم من زخارف الدّنيه و هذ الحقّ معلوم قدر رقم من اصبع عزّ قيّوم و ظهر بالحق ان انتم تعلمون قل فو اللّه قد مضيت عليکم ايّام الرّوح و کنتم عنها غافلون اذاً فاستنصحوا بنصحى هذا ثمّ اقبلوا الی وجه بارئکم ان انتم تعلمون و لاتستريحوا علی فراشکم الّا بذکر اللّه و هذا ما تنصحکم حمامة الرّوح لعلّ انتم بهدى اللّه تهتدون و لاتتحرّکوا فى الارض الّا بارادة من اللّه و هذا خير لکم عن کلّ ماکان و مايکون و لاتتنفّسوا الّا بذکر المحبوب ان انتم بهذا النّصح تستنصحون قل فو اللّه حينئذ تغنّ حمامة الامر باعلی النّدا فى وسط السّما ان انتم تسمعون نزّهوا آذانکم ثمّ ابصارکم لعلّ انتم ببصر اللّه تنظرون فيما قدّر لکم فى جبروت العزّة و ماسطر من اصبع الرّوح علی لوح قدس محفوظ و انّک انت يا علی فاشکر اللّه ربّک فيما عرّفک نفسه و اودع فى صدرک حبّه و هذا الغاية المقصود ثمّ ظهر لک ماراءيت فى المنام و هذا لفضل مشهود اذاً قدّس نفسک و طيّر بجناحين العزّ فى هواء عزّ محبوب و لاتخف من احد و لاتنس فضل ربّک عليک و کن فى حبّ بارئک کالجبل الياقوت و لاتحرم نفسک من ذکر ربّک ثمّ اذکره فى کلّ حينک و هذا فضل من اللّه العزيز القيّوم و توکّل علی اللّه فى کلّ الامور ثمّ اعرض عن الّذين کفروا و کانوا عن لقاء اللّه هم معرضون و انّا نشهد حينئذٍ بانّک وفيت بعهدک و اجببت بارئک فى حين الّذى مااجابه المبغضون و کذلک سبقت رحمته عليک و علی الّذينهم کانوا علی اللّه ربّهم يتوکّلون بشّر فى نفسک ثمّ استبشر فى روحک بماوردت فى ارض الّتى فى حولها ملائکة القدس يطوفون و کذلک مننّا عليک و علی الّذينهم آمنوا باللّه ربّهم و کانوا الی وجه العزّ يتوجّهون و التّکبير عليک و علی الّذينهم کانوا فى حبّهم لراسخين و الحمد للّه ربّ العالمين.

اهل انشاء را به‌افق ابهى دعوت نمود. شبنمى از درياى معرفتش بر عالميان مبذول داشت برخى اقبال و گروهى اعراض نمودند و به‌محبّت اشياى فانيه از مقامات باقيه چشم پوشيدند. در هر‌حين تغرّدات حمامات ذکر و‌بيان مرتفع ولکن اکثرى از‌آن محرومند به‌علماى ظنون تشبّث جسته‌اند و از‌بحر يقين ممنوع شده‌اند تعالی تعالی سلطانه تعالی‌تعالی برهانه تعالی تعالی امره تعالی تعالی شأنه من ان يوصف بالحروف و الکلمات او ينعت بما ادرکه اهل‌الارضين و‌السّموات. درياق اکمل اتمّ به‌مبارکى اسم‌اعظم مشهود و‌لکن اکثرى به‌امراض‌جهل و نادانى مبتلا. بحر حَيَوان امام وجوه ناس در امواج و شمس فضل فوق رئوس مشرق و‌لکن کلّ محتجب الاّ من شاء ربّنا‌الغفور‌الکريم. لعمر‌اللّه اگر‌عباد برشحى از بحر اعظم فائز‌مى‌شدند هر‌آينه صد هزار عالم و ماخلق فيه ايشان‌را از افق‌اعلی منع نمى‌نمود. اين عبد‌کليل و مراتب بيان فوق احصاء و‌معذلک بسکوت هم مأمور. الحکم للّه الواحد المقتدر المهيمن السّميع البصير العالم ‌الخبير. اشهد‌انّه لا اله الاّ‌هو‌لم يزل‌کان و يکونل‌لم يعرفه احد الاّ علی‌قدر مقدور. انّه لهو المبيّن العزيز الغفور. روحى لاقبالکم الفداء و نفسى لاستقامتکم الفداء. قد فاز الخادم بمافاحت منه نفحات ذکر المحبوب و هو کتابکم الّذى شهد بما شهد‌اللّه قبل خلق السّموات و الارض بانّه لا اله الاّ هو. و اخذتنى حلاوة ذکرکم علی شأن لايذکر بالقلم ولا باللّسان لانّه کان مزيّناً بثناء‌اللّه ربّ العالمين. و اذا فزت و فتحت و قرئت توجّهت الی مقرّ العرش و عرضت کلّ ما فيه تلقاء الوجه اذاً نطق لسان العظمة روحى لنُطقه الفداء قال و قوله الاحلی يا عبد‌الحاضر انّه شهد بما‌شهد‌اللّه و عرف ظهور‌اللّه و سلطانه بعد الّذى احتجب عنه اکثر العرفاء و البلغاء و عرف اليوم الّذى فيه يقوم الحقّ و ينطق بين الخلق سوف تفنى الدّنيا و مافيها و يبقى شهادته للّه ربّ العرش العظيم انتهى.

در اين مقام بياناتى فرمودند که اين عبد از ذکر جميع آن البتّه عاجز بوده و خواهد بود کلماتى از مشرق بيان اشراق فرمود که اگر اقلّ من شعر انوار او در ارض تجلّى فرمايد کلّ از آجال محدوده فارغ و مقدّس شوند و بمنتهى الآمال در کلّ احوال توجّه نمايند. اين‌قدر بشارت مى‌دهم آن حضرت را که ذکرشان در ساحت اقدس مقبول افتاد و اينکه مرقوم فرموده بوديد که گاهى آمد‌ و‌ شد با ديوانيان لاجل مصلحت امور‌ظاهره مى‌فرمائيد تلقاء وجه معروض شد فرمودند اين فقره بسيار‌محبوب است در‌کتاب‌اقدس کلّ به‌معاشرت با احزاب مختلفه اذن داده شده‌اند و‌معاشرت با امرا و حکّام به‌مصالحى چند‌جايز‌است چه بسا مى‌شود از معاشرت مظلومى نجات مى‌يابد و يا فقيرى از حبس آزاد مى‌شود و شايد هم در وقتى از اوقات کلمه گفته شود که سبب تنبّه گردد و معاشرت با آن نفوس صد هزار‌مرتبه از‌معاشرت با علماى غافل و مغلّ اولی و احسن است. معذلک معاشرت با علما را هم اذن فرموده اند للحکمة و لعلّ يتذکّر احد او يخشى چنانچه حضرت غصن اللّه الاعظم روح ماسواه فداه در کلّ يوم با امرا و حکّام و‌ علماء معاشرند و‌ متّصلاً از‌ هر‌ قبيل خدمت ايشان مراوده مى‌نمايند و از اين مراتب گذشته کلّ را به‌کسب امر فرموده‌اند و اين مقام معاشرت اصناف مختلفه را لازم‌دارد و‌ همچنين در‌ مقام‌ ديگر فرمودند بنويس به‌ايشان که شما را به‌معاشرت و اخذ‌مطالبات اذن داديم بايد اهل‌اللّه بکمال روح و‌ريحان با‌کلّ معاشر باشند که شايد گم‌گشتگان وادى ضلالت به انوار‌ هدايت فائز‌گردند. عيسى بن مريم با عشّارين معاشرت مى‌فرمودند و اکثرى از ناس اعتراض نمودند فرمودند که من آمده‌ام که با خطاکاران معاشرت نمايم که شايد متنبّه شوند و از باطل به‌حق راجع گردند و معاشرت و ملاطفت و امثال آن از شئونات حکمت است که کلّ به‌آن مأمورند. نسأل اللّه بان يوفّقنى علی حبّکم و‌ذکرکم فى منظر‌اللّه المقتدر المهيمن العزيز العظيم و يحفظ الّذين آمنوا عن نهيق کلّ ناهق و نعيق کلّ ناعق و‌قباع کلّ منکر و نباح کلّ غافل انّه لهو الحافظ المقتدر العزيز المنيع. در سنينى‌که مقرّ‌عرش عراق‌‌عرب بود در آخر‌ايّام که اراده هجرت فرمودند در اکثرى از الواح ناس را اخبار فرمودند به‌طيور ظلمانى و‌ ضوضاء ناعقين و‌همچنين در ارض سرّ و‌همچنين در‌سجن اعظم که مخصوص فرمودند که مجدّداً بايد ناس را اخبار نمود تا از ‌امثال آن ‌نفوس محفوظ مانند. و حال در بعضى از بلاد نباح کلاب مرتفع است و اين عبد متعجّب که چگونه مى‌شود که ناس از افق‌اعلی محتجب مى‌مانند و به‌کلمات نفوسى که مابين يمين و يسار تميز نمى‌دهند از حق ممنوع ميگردند. افٍّ لهم و لشعورهم و بما اکتسبت ايديهم نعوذ باللّه من شرّ هؤلاء الغافلين الماکرين النّاعقين و فى کلّ الاحوال الحمد‌للّه ربّ العالمين. و البهاء علی حضرتکم و من‌معکم و‌علی من يحبّکم من لدى اللّه العزيز الجميل.

خ ا د م ٢٠ ذيقعده سنه ٩٤

منابع
محتویات