هو المشرق من افق سماء البرهان - کتاب انزله الرّحمن‌ لمن...

حضرت بهاءالله
نسخه اصل فارسی

از اثار حضرت بهاءالله - آثار قلم اعلى - جلد ۳ (١٦٣ بديع)، لوح رقم (٣٠٨)، صفحه ۵۸۰ - ۵۷۸

هو المشرق من افق سماء البرهان

کتاب انزله الرّحمن‌ لمن توجّه ‌الی الوجه الی اَن فاز ‌بما نزّل فى‌کتاب اللّه مالک الرّقاب. يا زين العابدين، اسمع نداء المظلوم من يمين بقعة النّوراء فى الفردوس الاعلی انّه لا اله الاّ هو‌ الفرد‌ الواحد‌ العزيز‌ الوهّاب. انّه مرّة يذکر مقامه بالسّجن الاعظم و اخرى بالفردوس الاعلی. لعمر المقصود لايغفله الفردوس عن ذکره و لا‌يضرّه البلاء فى سبيله. قد حمل‌من البلايا‌‌ ما لا‌اطّلع به الاّ العليم الخبير. قد شهد لک لسان عظمتى اذ‌ کان مستوياً علی العرش بتوجّهک و‌حضورک و‌اصغائک نداء‌اللّه ربّ العالمين. انّک اذا رجعت الی مقامک ذکّر‌ اوليائى من قبلی و‌ بشّرهم‌‌ بعنايتى نسأل اللّه تبارک و‌ تعالی ان يؤيّدهم و يقرّبهم اليه انّه هو المقتدر القدير. يا زين العابدين، به‌لسان پارسى‌نداى الهى را بشنو؛ امروز بايد دوستان طرّاً به‌اخلاق و اعمالی که سبب ارتفاع کلمة‌اللّه و‌ ابقاء نفوس است مشغول گردند. رايت‌ اخلاق مرضيه از‌هر رايتى سبقت‌گرفته وعَلَم‌‌ اعمال طيّبه مقامش از جميع اعلی و‌ اقدم بوده و هست. بگو اى دوستان لعمر‌اللّه جدال منع شده و‌نزاع و‌ فساد و سفک دماء و اعمال خبيثه کلّ نهى شده نهياً عظيماً فى کتابه العظيم. بلی از‌ قبل بعضى از‌ بيانات نظر به‌طغيان حزب شيعه از‌قلم مطلع نور احديّه نازل شده مثل آنکه در‌يک مقام فرموده قد طالت الاعناق بالنّفاق اين اسياف انتقامک يا قهّار‌العالمين. مقصود از‌ اين امثال اين عبارات اظهار‌کثرت خباثت معرضين و‌منکرين بوده. ظلم معتدين به مقامى رسيده که کلّ ديده و شنيده‌اند. بارى قسم به آفتاب حقيقت که از افق سماء سجن اعظم مشرق و ظاهراست ابداً اراده جمال قدم نزاع و جدال و مايتکدّر به القلوب نبوده و‌نيست. به‌الواح رجوع نمائيد مى‌فرمايد "عاشروا مع‌الاديان بالرّوح و‌الرّيحان" و مقصود از اين ظهور‌ آنکه نار بغضاء که در افئده و قلوب اديان مشتعل است بکوثر‌‌بيان نصح ربّانى و وعظ سبحانى اطفاء پذيرد و خاموش شود و ساکن گردد. در‌اين سنه که هزار و سيصد‌و‌شش است به‌خطّ مظلوم امر‌نازل و در‌آن اين کلمه عليا از قلم اعلی اشراق نموده اذکروا العباد بالخير و لاتذکروهم بالسّوء و بما‌ يتکدّر به انفسهم. ذکر سوء‌هم در‌اين سنه نهى شده چه‌که لسان براى ذکر‌ حقّ است‌ حيف است به غيبت بيالايد و يا به‌کلماتى تکلّم نمايد که سبب حزن عباد و تکدّر است. معاشرت با جميع احزاب را اذن داديم مگر نفوسى که رايحه بغضاء در امراللّه مولی الورى از ايشان بيابيد. از امثال‌‌آن نفوس احتراز لازم امراً من لدى اللّه ربّ العرش العظيم .

منابع
محتویات