
حمد محبوبى را لايق و سزاست که لم يزل بوده و لا يزال خواهد بود هر ذى اسمى باسم او مفتخر و هر ذى شأنى بذکر او مشتهر نظر برحمت واسعه و عنايت سابقه خود را ظاهر فرمود و بر عالميان بانوار وجهش تجلّى نمود و بکلمه مبارکه الملک للّه الواحد الفرد العليم الحکيم نطق فرمود اوست داناى يکتا و سلطان يفعل ما يشاء اوست مقصود عالميان و محبوب آدميان طوبى از براى نفوسى که باصغاى ندايش فائز شدند و بافقش اقبال نمودند ايشانند عبادى که ذکر مقامات و وصفشان در فرقان و کتب قبل از قلم اعلى ثبت شده ايشانند آن نفوسى که در سبيل الهى خوف ايشان را اخذ ننمايد و حزن وارد نشود ايشانند نفوسى که شماتت اعدا و استهزاء جهلا ايشانرا از افق اعلى منع ننمود و اشارات امم و شئونات عالم از استقامت بر امر مالک اسما محروم نساخت ايشانند لئالی بحر استقامت و جواهر وجود عليهم بهاءاللّه و بهاء من فى ملکوت الانشاء از حق ميطلبم لازال آن نفوس را بطراز استقامت مزيّن فرمايد چه که جز نفس حق از براى احدى عصمت کبرى نبوده و نيست از حق سائل و آملم که اين عباد را در ظلّ قباب عنايت خود حفظ فرمايد و باستقامت در کلّ احوال مؤيّد نمايد اوست مقتدرى که منع ننمود او را شىء انّه لهو الفرد المتعالی القوىّ القدير و بعد قد فاز الخادم باصغاء صرير قلمکم الّذى ارتفع فى ذکر اللّه محبوبنا و محبوبکم و محبوب من فى السّموات و الارضين الحمد للّه مرّة بعد مرّة و کرّة بعد کرّة اين عبد بمراسلات آن حبيب روحانى فائز شد و بعد از اطّلاع بساحت امنع اقدس معروض گشت هذا ما انزله لسان الوحى فضلاً من عنده عليک قوله جلّ کبريائه يا کمال ملکوت بيان در کلّ احيان در اشراق و ظهور است بشأنى که شبه و مثل از براى او ديده نشده و نخواهد شد لازال صرير قلم اعلی مرتفع و مکلّم طور ناطق نيکوست حال نفسى که اصغا نمود و باستقامت تمام بر خدمت امر مالک انام قيام کرد عالم ظلمانى را بسراج عنايت رحمانى روشن نموديم ولکن نفوس خائنه از اين روشنى اجتناب نمودند تا اعمال نا شايسته ايشان مستور و انوار وجه را از افق اراده ظاهر فرموديم ولکن کوران از او محروم ماندند بحر حَيَوان را درقطب امکان آشکار نموديم و جميع رابآن دلالت کرديم بشأنى که مالک قدم و اسم اعظم بلسان مبارک بکلمه اسرعوا اسرعوا نطق فرمود ولکن نفوس ثقيله که حملشان سنگين بود از تقرّب بان ممنوع گشتند يا کمال مظلوم آفاق جميع بلايا را حمل نمود و امر اللّه را اعلاء کرد بقوت و قدرتىکه هر منصفى از آن متحيّر مانده بکمه ان هذا الّا فضل عظيم ناطق گشت مع ذلک اهل بيان بعلقه لايغنيه از طلعة احديه محروم و از کلمه جامعه الهيّه ممنوع گشتند بنعيق قناعت نمودند و از صرير قلم اعلی اعراض کردند تفکّر در جوهر بيان که از قلم مبشّر جارى شده نمائيد ميفرمايد و قد کتبت جوهرة فى ذکره و هو انّه لا يستشار باشارتى و لا بما ذکر فى البيان فى الحقيقه اين کلمه مبارکه جوهر بيان و روح بيان است بشهادت نقطه اولی مع ذلک اهل بيان از منزل و مبعث محروم ماندند و ببيانات نقطه اولی از براى خود ايمان ثابت مينمايند نشهد بانّه يشهد بکفر هم و نفاقهم و اعراضهم و غفلتهم قل ايّها الکافرون لا اعبد ما تعبدون حضرت مقصودى که نقطه بيان ميفرمايد او مقدّس از اشاره من و ما نزّل فى البيانست از او اعراض نموده اند و خود را از اهل بيان ميشمرند يا کمال يوم يوم اللّه هست طوبى از براى نفسى که از دون او فارغ و آزاد شد اوست اهل بهاء و اصحاب سفينه حمراء يشهد بذلک مالک الاسماء فى هذا المقام المنير انّا انزلنا لک ما يفرح به قلبک و ارسلناه اليک لتقرء و تکون من الشّاکرين و نکبّر من هذا المقام علی وجوه احبّائى الّذين طاروا فى هواء حبّى و قاموا علی امرى و نطقوا بذکرى الجميل ان شاء اللّه کلّ بعنايت الهى فائز باشند جميع نفوس موقنه مقدّسه ذکرشان از قلم الهى جارى و در کتاب ثبت شده طوبى لهم ثمّ طوبى لهم جميع را بعنايت مخصوصه الهى بشارت دهيد و مسرور داريد امروز روز ظهور مقامات انسانيست جهد نمائيد تا از شما ظاهر شود آنچه لايق هست يا احبّائى افرحوا باسمى و تمسّکوا بحبلی المتين الحمد للّه ربّ العالمين انتهى از بيان حق جلّ و عزّ مقامات عنايت و الطاف نسبت بآن محبوب و دوستان الهى معلوم ميشود هر منصفى متحيّر ميماند در آنچه مشاهده مينمايد از عظمت فضل و جود و کرم و عنايت الهى آنچه اسامى در دستخط آنجناب بود تلقاء عرش عرض شد و مخصوص هر يک لوح امنع اقدس نازل و ارسال گشت انشاء اللّه بان فائز شوند و دوستان از حرارت محبّت الهى بشأنى مشتعل گردند که آثار آن ظاهر شود ولکن در هر حال بايد بحکمت ناظر بود که مباد امرى که رايحه فساد از او استنشاق شود ظاهر گردد ناس ضعيفند و حق جلّ کبريائه کريم سيف مدارا و بردبارى احدّ از سيف بطش و غضب است طوبى لمن تمسّک بالمعروف انّه من النّاصرين لدى اللّه ربّنا و ربّ من فى السّموات و الارضين الحمد للّه مخصوص جناب نبيل قبل با و جناب اسم جواد عليهما بهاء اللّه الواح بديعه منيعه نازل و همچنين مخصوص نفوسى که در دستخطهاى ايشان مذکور بود و نظر بحکمت يک دسته بارض قاف ارسال شد که برسانند و يکى به حد با ان شاء اللّه برسد و بان فائز شوند عرض ديگر بعد از انکه دستخطهاى آنجناب که باين بنده مرقوم داشته بودند و در ساحت اقدس عرض شد در ظهر يک دستخط اسامى سه نفس مذکور بعد از عرض اين آيات از ملکوت غنايت الهى نازل قوله عزّ کبريائه ،
هو الشّاهد السّميع يا محمّد يذکرک المظلوم بما يقرّبک الی اللّه المهيمن القيّوم دع العالم و تمسّک بالاسم الاعظم الّذى اتى من سماء البيان بسلطان مشهود ليس لاحد ان يحزن من الدّنيا و ما ظهر فيها کذلک يذکر من عنده کتاب محفوظ يا احبّائى ان افرحوا باسمى ثمّ انصروا ربّکم الرّحمن بالحکمة و البيان کذلک قضى الامر و لکنّ النّاس هم لا يفقهون البهاء علی اهل البهاء الّذين وفوا بميثاق اللّه مالک الغيب و الشهود ،
هو الاعزّ الاقدس الابهى ذکر من لدى البهاء لمن اقبل الی الافق الأعلی لتجذبه نفحات الذّکر الی مقام لا يرى فى الملک الّا تجلّيات انوار وجه ربّه الکريم هذا يوم فيه ظهر ما انزله الرّحمن فى الفرقان بقوله کلّ شىٌ هالک الّا وجهه المنير يا محمد قبل تقى يذکرک المظلوم من هذا المقام الّذى يطوفه کلّ اسم عظيم تمسّک بالعروة الوثقى و تشبّث بذيل ربّک العزيز الکريم انّا ذکرنا الّذين اقبلوا الی اللّه و نذکر هم فضلاً من لدنّا انّ ربّک لهو الفضّال الغفور الرّحيم ،
هو الاعظم الاقدم الابهى يا محمّد قبل رضا ستفنى الدّنيا و يبقى الملک للّه مالک الرّقاب اَين صليل سيوف الاعداء و اَين صهيل خيول الاقويا و اَيْن جنّات الأمراء و اَيْن خيام العظماء و اَيْن صفوفهم و جهوز هم و اين قصور هم و شئونهم لعمر اللّه قد سکنوا فى قبور هم و لکنّ الناس غفلوا عمّا ظهر فى القرون الاولى بذلک مُنعوا عمّا ظهر من لدى اللّه ربّ الارباب طوبى لمن تفکّر فى آثار قدرة اللّه و تمسّک بما نزّل فى الکتاب البهاء علی اهل البهاء الّذين تمسّکوا بحبل اليقين و نبذوا عن ورائهم الظّنون و الاوهام انتهى فضل بمقامى است که آنچه اسامى تلقاء وجه عرض شد حيّاً ميّتاً از سماء مشيّت لوح امنع اقدس مخصوص هر يک نازل از دست و زبان که بر آيد کز عهده شکرش بدر آيد روح العالم لفضله الفدا ان شاء اللّه دوستان حق در هر حين تقکّر نمايند و باستقامت تمام بر امرش قيام کنند اين کرّه الواح منيعه متعدّده مخصوص آنجناب نازل يک لوح امنع اقدس مخصوص جناب نور عليه بهاء اللّه و همچنين مَخصوص ورقه اهل عليها بهاء اللّه و ذکر ورقتين اختين عليهما بهاء اللّه هم از لسان مبارک ظاهر فرمودند ان شاءاللّه بعنايت الهى فائز باشند و از درياى محبّت قدح قدح بياشامند انّ الّتى فازت باللقاء انّا ذکرنا ها فى الزّبر و الالواح ان شاء اللّه در ظلّ سدره عنايت الهى ساکن و مستريح باشند يا کمال کبّر من قبلی عليهما و بشّر هما برحمتى الّتى سبقت العالمين انتهى عرض ديگر بسيار محبوبست که آن جناب سواد آنچه بان سمتها ميرسد بردارند و بکمال دقّت مقابله نمايند و از براى بعضى از نفوس که در دهات متفرّقند بفرستند تا نفحات بيان رحمن در کلّ احيان بين احبّا متضوّع باشد عرض ديگر آنکه خدمت هريک از دوستان الهى که از رحيق مختوم آشاميدهاند و بافق اعلی ناظرند اين خادم فانى ذکر فنا و نيستى معروض ميدارد ان شاءاللّه باثمار سدره عنايت الهى در هر حين مرزوق باشند و همچنين خدمت منتسبين آن محبوب فرداً فرداً اين عبد فانى تکبير ابدع امنع اعلى ميرساند البهاء علی حضرتکم و من معکم و علی الّذين فازوا بالاستقامة الکبرى علی هذا الامر الاعظم العظيم خادم فى ٢٧ صفر سنه ٩٨