برای نجات امم و اصلاح عالم

حضرت بهاءالله
اصلی فارسی

برای نجات امم و اصلاح عالم – من آثار حضرت بهاءالله – کتاب اشراقات – صفحه 32 - 50

( 2 )

برای نجات امم و اصلاح عالم

هو الذاکر المعزی العلیم البصیر

الحمد لله الذی استقر علی العرش بالعظمة و العزة و الکبریآء و نطق بما نفخ فی الصور و اهتز من فی القبور و انصعق من فی الارض و السمآء الا من شآء الله مالک الاسمآء و به نصبت رایة انه یفعل ما یشآء و ارتفع علم الملک یومئذ لله مولی الوری و مالک الآخرة و الاولی انه لهو الذی لا یفارق عن ساحة عزه حکم الصدق و لو یحکم بالوجود لمن لا وجود له و لا یسمع من هوآء تقدیسه صوت اجنحة طیر العصیان و لو یحل ما حرم فی ازل الا زال انه لهو المعبود الذی شهدت الذرات لعظمته و سلطانه و الکآئنات لقدرته و اقتداره ان القائم من قام علی ذکره و نطق بثنآئه و القیوم من فاز بالاستقامة علی امره تعالی تعالی من ینطق بالحق تعالی تعالی من ابتلی بین الخلق تعالی تعالی من یری نفسه بین الجمع وحیدا و بین القوم فریدا الحمد لله الذی جعل البلآء طرازا لاولیائه و به زینهم بین خلقه و بریته انه لهو الحاکم الذی ما منعته حجبات العالم و لا سبحات الامم و ما اطلع علی ما عنده احد الا نفسه یشهد بذلک من عنده علم الالواح

مقصود انکه ساحت عزش از خطا و عصیان مقدس و منزه است و آنچه از ملکوت اوامر و احکامش ظاهر شود کل من غیر توقف باید بآن تمسک نمایند و عمل کنند اعمال این حزب نزد تو و اهل بیان طرا معلوم و واضح بوده و هست در سفک دمآء و تصرف در اموال ناس و ظلم و تعدی مبالات نداشته‌اند و بعد از اشراق نیر ظهور از افق عراق کل را از اعمال مردوده و اخلاق مبغوضه منع نمودیم ذرات کائنات گواه بوده و هست که در جمیع احوال عباد را بما یرفعهم امر نمودیم و از آنچه سبب پستی و ذلت بوده نهی کردیم مقصودی جز ارتفاع کلمة الله و اصلاح عالم و نجات امم نبوده و نیست هل من منصف ینصف فی هذا الامر الاعظم و هل من عادل ینطق بالعدل فی هذا النبأ العظیم نسئل الله ان یؤید عباده علی ما یرفعهم و یعرفهم ما یقربهم الیه انه هو الحق المقتدر المهیمن العلیم الخبیر

چه میگوئی در ظهور خاتم انبیا روح ما سویه فداه که درسه یوم هفتصد نفس را گردن زدند در بریه شام و اطراف خلق کثیر را از طراز هستی منع نمودند باری حق مختار است در اعمال و افعال در آنچه ذکر شد تفکر نما شاید آگاه شوی و بیابی انچه را که سبب بقای ابدیست بعد از اثبات حقیت اعراض و اعتراض جائز نبوده و نیست مع ذلک و نفسه الحق در اینمقام نازل شده انچه که هر منصفی شهادت میدهد که مقصود اینمظلوم حفظ ناس بوده و هست و اطفآء نار ضغینه در افئده و قلوب در کتب منزله و صحف مقدسه و الواح منیره نظر نما شاید فائز شوی بانچه که سبب ظهور عدل و انصافست لله الحمد بعنایت حق جل جلاله و اراده محیطه اش چهل سنه میشود که نار جدال و نزاع و فساد در ایران خاموش و مخمود است در امریکه در عشق آباد واقعشده نظر نما یکی از اولیا را فئه طاغیه باغیه شهید نمودند و جراحات وارده از سی متجاوز بوده مع ذلک حزب الله تعرض ننمودند و باین آیه مبارکه که مکرر از قلم اعلی نازل گشته تمسک جستند انه هو الستار یأمرکم بالستر و هو الصبار یأمرکم بالصبر الجمیل شفقت و محبتشان بمقامی فائز که از قاتلین و ظالمین شفاعت نمودند هنیئا لهم نشهد انهم اخذوا کوثر الرضآء من ایادی عطآء ربهم الفیاض الغفور الرحیم اگر فضل اینظهور را شما انکار نمائید البته حق جل جلاله بر انگیزاند نفوسی را که لوجه الله قیام کنند و بحق تکلم نمایند در اعمال و افعال احبای قبل تفکر نما و همچنین در اعمال این ایام شاید اعتساف را بسیف تقوی ازمیان برداری و بانصاف توجه کنی قل الهی الهی اشهد بانک اقبلت الی اذ کنت معرضا و نادیتنی اذ کنت صامتا اسئلک یا مسخر الافئدة و القلوب باسمک المحبوب ان تؤید عبادک علی ما یرفعهم باسمک و یجعلهم اعلام هدایتک فی ارضک ای رب نور قلوبهم بانوار نیر العدل و الانصاف و قدرلهم ما یزینهم بطراز عفوک و رضآئک انک انت المقتدر العزیز الفضال

یا حزب الله بافق اراده حضرت موجود ناظر باشید و بما ینبغی لایامه متمسک یوم عظیم است و امر عزیز عجب است مع آنکه بعضی از عباد خود را از اهل بیان میشمرند باوهام حزب قبل مبتلا مشاهده میشوند امروز کتب عالم احدی را نجات نمیبخشد الا بکلمه که از مشرق فم اراده الهی اشراق نماید هر بیانی بآن مزین گشت او بعز قبول فائز امروز از کلمه مبارکه عرف توحید حقیقی متضوع طوبی لمن وجد و ویل للغافلین قل یا حزب الله ضعوا ما عند المعرضین و خذوا ما امرتم به من لدی الله رب العالمین لعمری کتب عالم بکلمه‌اش معادله ننماید حال بسمع طاهر مقدس این آیه علیا را که از نقطه اولی ظاهرشده اصغا نما قوله عز ذکره اگر یک آیه از آیات من یظهره الله تلاوت کنی اعزتر خواهد بود عند الله از آنکه کل بیان را ثبت کنی زیرا که آنروز آن یک آیه ترا نجات میدهد ولی کل بیان نمیدهد حال در علو مقام و سمو آن تفکر نما شاید از شبهات مغلین و اشارات معتدین از تقرب الی الله محروم نمانی سبحان الله بعضی لفظ مستغاث را حجاب نموده‌اند و بآن کلمه خلقرا از حق منع کرده‌اند مع آنکه ذکر مستغاث هم از بیانست میفرماید به بیان از سلطان و منزل او محروم نمانید و از آن گذشته میفرماید چه کسی عالم بظهور نیست غیر الله هر وقت شود باید کل تصدیق بنقطه حقیقت نمایند و شکر الهی بجای آورند امروز اهل بها در ظل سرادق عظمت و عصمت حق جل جلاله مقر یافته اند و از برای خود مقام گزیده‌اند باستقامتی ظاهرند که شبه و مثل نداشته و ندارد فی الحقیقه هر بصیری متحیر است و هر خبیری متعجب چه که در اینظهور اعظم ظاهر شده آنچه که از اول ابداع الی حین ظاهر نگشته آفتاب قدرت امام وجوه مشرق و بحر علم ظاهر و سمآء فضل مرتفع مع ذلک بادله و برهان عباد را بافق ظهور دعوت مینمائیم که شاید محروم نمانند فضل بمقامی رسیده که مالک ملکوت بیان در اثبات امرش بقول دیگران استدلال میفرماید بگو ای اهل بیان از حق بترسید بعدل و انصاف در آنچه ظاهر شده تفکر نمائید و ملاحظه کنید شاید فائز شوید بآنچه که از برای آن خلق شده اید حزب قبل در قرون و اعصار باوهام مشغول و آن اوهام سدی شد حائل و ایشانرا از کعبة الله محروم نمود و از عرفان مطاف مقربین و مخلصین منع کرد هر یوم حزبیرا حزبی سب مینمودند و در اعراض و اعتراض شبه نداشته و ندارند در ایام طفولیت روزی از روزها قصد ملاقات جده غصن اعظم را نمودیم در ایامی که ضلع مرحوم میرزا اسمعیل وزیر بوده بعد از ورود مشاهده شد شخصی باعمامه کبیرنشسته و نفسی هم با او بوده از خلف حجاب مخصوص ورقه مؤمنه مقدسه تحقیق مینمود از جمله ذکر نمود باید بدانیم و بفهمیم که جبرئیل بالاتر است یا قنبر امیر المؤمنین اینمظلوم با انکه ببلوغ ظاهر نرسیده بود بسیار تعجب نمود از عقل آن دو غافل باری شخص مذکور بخیال خود امثال این بیان را از معارف میشمرد و بگمان خود باعلی مقام عرفان ارتقا نموده غافل از آنکه از عبده اسماء لدی الله مذکور و محسوب بعد از توقف چند دقیقه اینمظلوم ذکر نمود اگر جبرئیل آنست که در کتاب مبین میفرماید نزل به الروح الامین علی قلبک آقای قنبر هم در آنمقام نبوده و هنگامی هم که توجه بارض قم نمودیم همین شخص در آن ارض موجود مکرر امثال این کلمات در چند مقام از او اصغا شد از جمله یومی ذکر نمود باید بدانیم سلمان بالاتر است یا عباس ایا از برای این گفتگو چه ثمر و اثری ملاحظه نموده‌اند و حاصل این ذکرها چیست مقصود آنکه حزب الله بدانند که ان قوم عبده اوهام بوده اند و باین جهت از عرفان حق جل جلاله در ایام ظهور محروم گشتند رجا آنکه امثال این امور در اینظهور ظاهر نشود حق را حق و خلقرا خلق دانند طوبی للمنصفین از قرار مذکور این ایام ابن باقرارض صاد حسب الامر حضرت سلطان در مدینه طا وارد و در یکی از مجالس گفته باید سوره توحید را ترجمه نمائید و بهر یک از اهل مملکت بسپارید تا کل بدانند حق لم یلد و لم یولد است و بابیها بالوهیت و ربوبیت قائل سبحان الله آیا چه شده که ابن عمران در طور عرفان بعد از اصغای اننی انا الله از سدره مبارکه ذکری ننمود و دفتر توحید را ترجمه نفرمود باری اگر نفسی با او ملاقات نماید از قول مظلوم بگوید اتق الله ندای ناصح امین را بسمع فطرت بشنو و چون کلیم آنچه را اصغا نمود و قبول فرمود تو هم از سدره مبارکه انسان قبول نما لعمر الله کلمه مبارکه انی انا الانسان نزد مظلوم اعظمست از جمیع آنچه ادراک نموده‌اند قل یا ابن باقر در اینظهور تفکر کن نفسیکه بقدرت قلم اعلی ظاهر نمود آنچه را که اکثر عباد از ملوک و مملوک متحیر البته چنین شخص دارای خزائن حکمت و بیان است باید بانصاف مزین شوید و قصد ادراک نمائید و بکمال تسلیم و رضا اقبال کنید که شاید بلئآلی مکنونه در اصداف بحر اعظم فائز شوید از علو و سمو ندا اراده توجه عباد بوده که بعد از اقبال و توجه القا نمائیم آنچه را که هر نفسی خود را در ظل سدره عطا غنی و مستغنی مشاهده نماید و کان سر الوجود علی ما اقول شهیدا قل یا ابن باقر مقامترا ادراک نما و از آن تجاوز منما انه یهدیک و یرشدک بما یغنیک و یحفظک ینبغی لک ان تشکر ربک الفضال و ربک الفیاض و ربک الکریم

لوح برهان که از سمآء مشیت رحمن مخصوص والد نازل شده تحصیل نما و قرائت کن شاید از شمال وهم و اوهام بیمین یقین و ایقان توجه نمائی و بنور عدل منور شوی یا محمد قبل علی علیک بهآئی و عنایتی بگو یا ابن باقر یک کلمه لوجه الله ذکر مینمائیم که شاید از عالم اعتساف و ظلم بگذری و بمرقاة توکل و انقطاع قصد مدائن عدل و انصاف نمائی آیا در دنیا نوری و یا ظهوری ظاهر شد و یا اشراق نمود که تو و امثال تو قبولش کردند و ردش ننمودند معین نما که بوده و نامش چه باری جسارت را بگذار و بما حکم به الله راضی شو در لوحی از قبل این مناجات نازل قرائت نما شاید بر اختیار حق اقرار نمائی و قبول کنی آنچه را که از سمآء مشیت نازل گشته سبحانک اللهم یا الهی اسئلک باسمک الذی به سخرت من فی السموات و الارض ان تحفظ سراج امرک بزجاجة قدرتک و الطافک لئلا تمر علیه اریاح االانکار من شطر الذین غفلوا من اسرار اسمک المختار ثم زد نوره بدهن حکمتک انک انت المقتدر علی من فی ارضک و سمائک ای رب اسئلک بالکلمة العلیا التی بها فزع من فی الارض و السمآء الا من تمسک بالعروة الوثقی ان لا تدعنی بین خلقک و ارفعنی الیک و ادخلنی فی ظلال رحمتک و اشربنی زلال خمر عنایتک لأسکن فی خبآء مجدک و قباب الطافک انک انت المقتدر علی ما تشآء و انک انت المهیمن القیوم

یا ابن باقر حق باعلم یفعل ما یشآء ظاهر شده انکار و اقرار تو منوط نبوده و نیست ذکر الوهیت و ربوبیت از حق جل جلاله بوده و هست اینمظلوم لا زال باین کلمات عالیات ناطق الهی الهی اشهد بوحدانیتک و فردانیتک و بعظمتک و سلطانک و بقدرتک و اقتدارک و عزتک یا اله الممکنات و معبود الکآئنات احب ان اضع وجهی علی کل بقعة من بقاع ارضک و علی کل قطعة من قطعاتها لعله یتشرف بمقام تشرف بقدوم اولیآئک ای رب تسمع ندآئی و ضجیجی و صریخی فی ایامک و تعلم بانی ادعو عبادک الی النوروهم یدعوننی الی النار اسئلک ان تؤید عبادک علی الرجوع الیک و الانابة لدی باب فضلک انک انت المقتدر العزیز الوهاب

ایکاش نفحات متضوعه از آیات را ادراک مینمودی بشنو ندای مظلوم را از ظلم بعدل رجوع نما و از اعتساف بانصاف توجه کن احضر امام الوجه لتری امواج بحر بیان ربک الرحمن و تجلیات انوار نیر البرهان ایاک ان تمنعک الریاسة عن مشرق نور الاحدیة ضع ما عندک و خذ ما امرت به من لدی الله رب العالمین عنایت اینظهور بمقامی است که هیچ منصف و عادلی انکار ننماید قریب چهل سنه میشود که اینمظلوم عباد را از فساد و نزاع و جدال و قتل منع نموده در لیالی و ایام قلم متحرک و لسان ناطق و الحمد لله نصح مظلومرا اولیای حق قبول نمودند و بان عامل چنانچه در عشق آباد کشته شدند و نکشتند بلکه از ظالمها و قاتلها توسط و شفاعت کردند و همچنین در ارض صاد و دیار اخری انچه بر حزب الله وارد شد صبر نمودند و بحق گذاشتند و از قبل کل میدانند هر سنه نزاع و جدال جاری چه مقدار از نفوس که از طرفین کشته شدند یک سنه در طبری و سنه اخری در زنجان و سنه دیگر در نیریز و بعد از توجه اینمظلوم حسب الاجازه حضرت سلطان بعراق عرب کل را از فساد و نزاع منع نمودیم اگر تو منکری عالم شاهد و گواه اگر چه بعضی از مفترین و منکرین حسنات قلم اعلی را ستر نمودند و بهوی تکلم نموده و مینمایند و لکن لعمر الله ان البهآ لا ینطق عن الهوی بل نطق بما یقرب الناس الی الافق الابهی یا حزب الله در حق سلطان بحق تمسک نمائید و از برای او بطلبید انچه را که سزاوار بخشش اوست فی الحقیقه مکرر نصرت نموده‌اند و اغنام الهی را از ذئاب حفظ فرموده‌اند البته کل شنیده و میدانید لذا باید از حق بطلبیم از انوار آفتاب عدلش عالم را منور نماید انه علی کل شیء قدیر

الهی الهی تری طغیان بغاة عبادک و اشرار خلقک و ما ورد منهم علی اصفیآئک و امنآئک ای رب انصر حضرة السلطان لینصرهم بعزک و قوتک و اقتدارک ثم افتح علی وجوههم ابواب عنایتک و رحمتک و عطآئک ای رب نور آفاق القلوب بنور معرفتک و طهرها عن الضغینة و البغضآء بحکمتک التی احاطت علی الاشیآء ثم اکتب للذین انفقوا ارواحهم فی سبیلک و اقبلوا الی سهام الاعدآء لاعلآء کلمتک اجر لقآئک انت الذی لا تعجزک قوة العالم و لا تضعفک قدرة الامم و لا یعزب عن علمک من شیء انک انت المقتدر العزیز الحکیم

باید اولیا و اصفیاء در لیالی و ایام از برای کل تأیید طلب نمایند اگر مدعیان محبت الیوم بانچه در الواح از قلم اعلی نازل شده تمسک نمایند و عمل کنند عنقریب انوار آثار الهی بر کل تجلی نماید یشهد بذلک لسان العظمة فی هذا الحین المبین

یا محمد قبل علی قد ذکرت بما لا ینقطع عرفه و فزت بما یکون باقیا بدوام الملک و الملکوت نسئل الله ان یجعلک من الذین ما منعهم شیء من الاشیآء و ما خوفتهم ضوضآء العلمآء و ما اضعفتهم سیوف الاعدآء ای رب اید حزبک علی نصرة امرک بجنود البیان ثم اکتب لهم ما ترتفع به مقاماتهم بین عبادک و یقربهم الی بساط عزک انک انت المقتدر علی ما تشآء بقولک المبرم المحکم المتین

اینمظلوم دو سنه فردا واحدا غیبت اختیار نمود و در بیابانها و جبالها سائر و در ایام غیبت هرج و مرج ظاهر بعضی را غفلت اخذ نمود بشأنیکه از ما عند الله گذشتند و بما عندهم تمسک جستند بالاخره نار ظلم مشتعل و بحضرت دیان وارد آوردند انچه را که انجم سماء سرور ساقط و قمر عدل از نور ممنوع و شمس انصاف از ضیاء محروم در کتاب هیکل مخصوص حضرت دیان از سماء عرفان نقطه بیان نازل قوله تعالی ان یا اسم الدیان هذا علم مکنون مخزون قد اودعناک و آتیناک عزا من عند الله اذ عین فؤادک لطیف یعرف قدره و یعز بهآئه الی آخر بیانه عز بیانه و در رأس کتاب هیکل اینکلمات عالیات مرقوم قوله تعالی ما نزل لحضرة الاسد و الفرد الاحد المستشرق بالنور الصمد اسم الله الدیان و در مقام دیگر میفرماید ان یا مظهر الاحدیة الی آخر بیانه و همچنین در مقامی مخاطبا ایاه میفرماید ان یا حرف الثالث المؤمن بمن یظهره الله و معنی این اسم جزا دهنده یوم جزاست و او حرف سوم بود که باقبال و ایمان و حضور فائز گشت و مقصود از کتاب هیکل ذکر این امر اعظم و نباء عظیم بوده و لکن احدی ملتفت نه و در مقامی میفرماید هذا العلم عند الله لأعز من کل شیء مقصود آن بوده که منقطعین را بشارت عنایت فرماید بظهور کنز مخزون که از نوزده سنه تجاوز نمینماید و بعشرین نمیرسد حال باید منصفین انصاف دهند اگر مقصود این نبوده اقدمیت آن بر سائر علوم و فضلش بر بیانات دیگر چه بوده باری غرض مرضی است انسانرا از عدل و انصاف محروم مینماید حضرت دیان را بظلمی شهید نمودند که سبب تبدیل فرح اکبر بحزن اعظم شد و بعضی از کتاب هیکل علم اکسیر و جفر را گمان کرده‌اند فباطل ما ظنوا وهم یظنون مقصود از کتاب بمثابه آفتاب ظاهر و واضح و لائح طوبی للمتبصرین

کذلک جناب میرزا علی اکبر را فتوی بر شهادتش دادند و شهیدش نمودند و همچنین آ ابو القاسم و سائرین رافی الحقیقه خطیئات آن نفوس از حد احصا خارج اینمظلوم این اذکار را دوست نداشته و ندارد مقصود انکه بعضی آگاه شوند و بحق نطق نمایند اسم دیانرا ابو الشرور و جناب خلیل که در بیان میفرماید ان یا خلیلی فی الصحف ان یا ذکری فی الکتب من بعد الصحف ان یا اسمی فی البیان او را ابو الدواهی نامیدند و بعد در صدد قطع سدره مبارکه افتادند و لکن الله اطردهم بقدرته و سلطانه رغما لانفهم انه هو الفضال الفیاض الحافظ الکریم در لیالی و ایام بنصرت قیام نمودیم بشأنیکه اعراض احزاب عالم منع ننمود و مقصودی جز اصلاح و اخماد نار ضغینه و بغضاء نبوده و نیست یشهد بذلک ما جری من قلمی امام وجوه الخلق و ما نطق به لسانی بین العباد نسئل الله تبارک و تعالی ان یزین الکل بما یحب و یرضی و یؤیدهم علی الأنابة و الرجوع الیه انه هو القوی القدیر

یا محمد قبل علی نشهد انک فزت بکتاب لا ینقطع عرفه و لا ندآئه و لا ذکره لک ان تشکر الله فی اللیالی و الایام بهذا الفضل المبین و تبشر العباد بالحکمة و البیان بهذا النبأ العظیم اولیا را از قبل مظلوم تکبیر برسان و بتجلیات انوار نیر عنایت ربانی بشارت ده انا ذکرنا کل واحد منهم بما لا تعادله خزآئن الارض طوبی لمن عرف و فاز و ویل للغافلین و اینکه از بعد سؤال نمودی انه یظهر لک وعدا من الله رب العرش العظیم عریضه بعد بساحت اقدس فائز نحمد الله الذی عرفک امره و علمک ذکره و هداک الی صراطه المستقیم ستفنی الدنیا و ما فیها و یبقی لک عملک فی ایام الله و ما جری من قلمک فی ثنآء المظلوم و ذکره نسئله ان یؤیدک و یوفقک و یمدک بجنود البیان لتهدی الناس و تقربهم الیه انه هو المؤید المقتدر القدیر و الحمد لله العزیز الحمید

منابع
محتویات