از حضرت عبدالبهاء در مفاوضات است . قوله العزيز: "قيام خلق بحقّ قيام صدور است يعنی خلق از حقّ صادر شدهاست نه ظاهر، تعلّق صدور دارد نه ظهور. انوار آفتاب از آفتاب صدور يافته نه ظهور يافته تجلّی صدوری چون تجلّی شعاع از نير آفاق است يعنی ذات مقدّس شمس حقيقت تجزّی نيابد و برتبه خلق تنزّل ننمايد چنانکه قرص شمس را تجزّی و تنزّل بکره ارض نه بلکه شعاع آفتاب که فيض است از آفتاب صادر و اجسام مظلمه را روشن نمايد و امّا تجلّی ظهوری ظهور افنان و اوراق و ازهار و اثمار از حبّه است زيرا حبّه بذاته افنان و اثمار گردد حقيقت تنزّل در شاخ و برگ و ميوه نمايد و اين تجلّی ظهوری در حقّ باری تعالی نقص صرف و ممتنع و مستحيل است زيرا لازم آيد که قدم محض بصفت حدوث متّصف گردد ... جميع کائنات از حقّ صدور يافته است يعنی ما يتحقّق به الاشياء حقّ است و ممکنات باو وجود يافته و اوّل صادر از حقّ آن حقيقت کلّيه که باصطلاح فلاسفه سلف عقل اوّل نامند و باصطلاح اهل بها مشيّت اوّليّه نامند و اين صدور من حيث الفعل در عالم حقّ بامکنه و زمان محدود نه لا اوّل له و لا آخر له است اوّل و آخر بالنّسبه بحقّ يکسان است و قدم حقّ قدم ذاتی و زمانی و حدوث امکان حدوث ذاتی است نه زمانی ... و لا اوّليّت عقل اوّل شريک حقّ در قدم نگردد چه که وجود حقيقت کلّيه بالنسبه بوجود حقّ از اعدام است حکم وجود ندارد تا شريک و مثيل او در قدم گردد."