الرحمن علی العرش استوی و مراد از عرش

حضرت نقطه اولی, حضرت بهاءالله, حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

لوح رقم (64) امر و خلق – جلد 2

٦٤ - الرحمن علی العرش استوی و مراد از عرش

و نیز از حضرت نقطه است قوله الاعلی و لا یمکن ان یوصف الله باستعلائه علی شیئی و لا باستوائه علی شیئی لان ما نزل فی التنزیل من عند الخلیل الرحمن علی العرش استوی لم یکن المراد بالعرش الا علمه و قدرته و هو نفسه لا غیره لان لو کان غیره لزم الاقتران و هو المتعالی عن الاشباه و الامثال و هو لم یزل کان عالما و لا معلوم هنالک و لا یزال انه هو قادرو لا مقدور هنالک و ربما یطلق فی عرف اهل العصمة مقام الاستواء مقام ظهور التجلی لغیره بغیره و هو مقام نسبة الشرفیّة حیث قد نسبه الله الی نفسه تعظیما لمن نسب و فضلا من عنده علی من ذکر بمثل ما یقول الله الکعبة بیت الله و لا شک ان لیس الله الا هو خلقه قد نسبه الله لنفسه لیعظمه کل عباده و یطوف فی حول احبائه .

و از حضرت بهاءالله در کلمات مکنونه است قوله الابهی یابن البشر هیکل الوجود عرشی نظفه عن کل شیئی لاستوائی به و استقراری علیه .

و از حضرت عبدالبهاء در خطابی است قوله العزیز و اما الایة المبارکة و یحمل عرش ربک یومئذ ثمانیة اعلم ان الثمانیة حاملة للتسعة و هذه اشارة الی ان عدد الاسم الاعظم المقدس تسعة لانها جالسة علی الثمانیة الحاملة لعرشها .


مجسمة و مشبهة و کرامیة از مسلمانان که معتقد بتجسم ذات الهی بودند عبارت استوی در آیة قرانیه الرحمن علی العرش استوی را بمعنی ظاهر استقر مانند قوله تعالی و استوت علی الجودی گرفتند و استوی بمعنی استولی مانند شاعر قد استوی بشر علی العراق من عیرسیف و دم مهراق و نیز بمعنی ثم مانند قوله تعالی و لما بلغ اشده و استوی استعمال میشود و بنوع کلی مسلک و مذاق سلف و اقدمین از مسلمین در متشابهات چنین بود که تصدیق کرده و تأویل معنای‌آنرا بذات حق تعالی تفویض و راجع مینمود‌ند .

منابع
محتویات