معجزات و کرامات

حضرت بهاءالله, حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

لوح رقم (132) امر و خلق – جلد 2

١٣٢ - معجزات و کرامات

و نیز از حضرت بهاءالله در لوح خطاب بشیخ نجفی است استدعا آنکه دوستان این ذیل را بغبار اکاذیب نیالایند و بذکر خوارق عادات که نزد ایشان است از شأن و مقام و تقدیس و تنزیه نکاهند .

و در خطابی از حضرت عبدالبهاءاست قوله العزیز اعلمی یا امة الله انّ جمیع المسائل المذکورة فی الانجیل انّها کلها لها تفاسیر و تاویل لا یعلمها الا کل سمیع و بصیر .

و قوله الجلیل معجزات جمال مبارک را ذکر نکنم شاید سامع گوید این روایت است و محتمل الصّدق و الکذب مثل اینکه در انجیل روایات معجزات مسیح از حواریین است نه دیگران امّا یهود منکر آن ولی اگر من بخواهم که ذکر خوارق عادات از جمال مبارک کنم بسیار است و در شرق مسّلم حتی در نزد بعضی اغیار نیز مسّلم است ولی این روایات حجّت و برهان قاطع از برای کل نشود شاید سامع گوید بلکه این مطابق واقع نیست زیرا طوائف سایره نیز روایات معجزات از مقتداهای خود کنند مثلاً امّت براهمه از برای برهما روایت معجزات کنند از کجا بفهمیم که آنها کذب است و اینها صدق است اگر روایت است آنهم روایت است اگر تواتر است آنهم تواتر است لهذا این روایات برهان مقنع نیست بلی برهان است از برای شخص حاضری که بود و آنهم نیز شاید که شبهه کند که آن معجزه نبود بلکه سحر بود از برای بعضی سحّار ها نیز وقوعات عجیبه روایت شده است . باری مقصود این است که بسیار امور عجیبه از جمال مبارک ظاهر شد اما ما روایت نمی کنیم زیرا بجهت کل من علی الارض حجت و برهان نمیشود بلکه از برای آنان که مشاهده نموده نیز برهان قاطع نشود کمان نمایند که سحر است و همچنین اکثر معجزات که از انبیاء ذکر شده است معانی دارد مثلا در شهادت حضرت مسیح در انجیل مذکور است که ظلمت احاطه کرد و زلزله شد و حجاب هیکل منّشق گشت و اموات از قبور بر خاستند اگر این بظاهر بود واقعهٴ عظیمی است البته در تاریخ ایام درج میشد و سبب اضطراب قلوب میشد و اقّلا حضرت مسیح را سپاهیان از صلیب نزول میدادند و یا آنکه فرار میکردند و این وقایع در هیچ تاریخی مذکور نه پس معلوم است که مقصد ظاهر عبارت نیست بلکه معنی دارد و ما مقصدمان انکار کردن نیست فقط مراد این است این روایات برهان قاطع نمیشود و معنی دارد .

و قوله العزیز این از اعظم معجزات جمال مبارک است که مسجون بودند ولی در نهایت حشمت و اقتدار حرکت میکردند زندان ایوان شد ونفس سجن باغ جنان گشت و این در قرون اولی ابدا وقوع ندارد که شخص اسیر زندان بقّوت و اقتدار حرکت فرماید و در زیر زنجیر صیت امر الله بفلک اثیر رسد و در شرق و غرب فتوحات عظیمه کرده و بقّوت اعلی کون را مسّخر نموده هذا ما امتاز به هذا الظهور العظیم .

و از حضرت بهاءالله در سورة الملوک است قوله الاعلی و انتم یا معشر الحکماء ما حضرتم عندنا لتسمعوا نغمات الرّوح و تعرفوا ما اعطانی الّله بفضله و انّ هذا فات عنکم ان انتم تعلمون و لو حضرتم بین یدینا لعلمنّاکم من حکمة الّتی تغنون بها عن دونها و ما حضرتم و قضی الامر و نهیت عن اظهارها من بعد لما نسبونا بالّسحر ان انتم تسمعون .

و در لوحی خطاب بمیرزا باقر بصّار رشتی قوله الاعلی یا باقر نامه ات رسید و از حقّ بصر خواستی شکی نیست که حق جل جلاله مقتدر است و باسمش اعلام یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید بر اعلی بقاع ارض مرتفع و منصوب از مقتضیات حکمت الهی احدی اطلاع نداشته و نخواهد داشت لذا محبوب آنکه شاربان کوثر معانی جمیع امور را بحقّ تفویض نمایند و بارادهٴ حقّ جلّ جلاله ناظر باشند نه بارادهٴ خود .

و در کتاب بدیع است قوله الاعلی لازال اصل حجّت آیات الهی بوده و لکن ازین ظهور اعظم من دون آیات ظاهر شده آنچه از اتیان بمثلش کلّ عاجز بوده و خواهند بود .

و در لوحی است قوله الاعلی اگر ناس بخلع انصاف مزّین شوند جمیع اذعان نمایند که بنیّهٴ الهی برهان عّز صمدانی بکینونته ظاهر شده چه مقدار عباد که بچشم خود خوارق عادتیّه و ظهورات الهیّه را مشاهده نمودند و لسانشان بمدح جمال رحمن ناطق بشأنی که اشعار لا تحصی در مدحش انشاء نمودند و معذلک بحجباتی که ابدا عند الله حکم وجود بر آن نشده چنان محتجب گشته اند که جمیع را انکار نموده و حال در بیداء ضلال سائرند و در تپه غفلت و جهل سالک بشأنی که آنچه ببصر خود دیده اند و بقلب خود ادراک نمود اند از جمیع غافل شده اند لم یزل چنین بوده و لا یزال چنین خواهد بود و اگر در کلّ حین حقّ بحّجت لائح مبین ظاهر شود هر آینه مشرکین را نفع حاصل نه چنانچه در کل اعصار از مظاهر نفس اللّه معجزات و خوارق عادات طلب نموده و هر وقت ظاهر شد اعراض معرضین و نار بغضاء بیشتر و مشتعلتر شد چنانچه شنیده اید .

و در لوحی است قوله الاعلی یوم یومی است مه جمیع نبییّن و مرسلین از جانب ربّ العالمین کل را بشارت بآن داده اند و همچنین بظهور مکلّم طور برهان کلیم بعصا ظاهر و برهان این مظلوم بقلم باهر حضرتش با یک عصا بر اسیاف عالم زد و این ظهور با یک قلم بر جمیع امم و در مقام دیگر برهان کلیم توراة بوده و دلیلی که از حضرت مسیح باقی مانده اوراق انجیل بوده و هست و حجّت باقیهٴ حضرت خاتم کتاب فرقان که فارق بین حق و باطل است سبحان الله حال معادل کتب سماوی از قبل و بعد نازل و مشهود ظاهر شد آنچه که هر صاحب بصری شهادت داده بر اینکه شبه و مثلی نداشته و ندارد و معذالک قوم از مراد الهی محجوب و از رحیق مختوم محروم

و در لوحی است قوله الاعلی شق قمر گفته اند شق شمس ظاهر و آن در وقتی پدید آمد که شیخ محمد حسن نجفی که قطب علمای ایران بود از صراط لغزید و بمقرّ خود راجع یا ایّها السائل آفتاب اطمینان از جمیع جهات طالع و نیّر ایقان از افق الواح لائح و ساطع امروز خلیل قد اطمئن قلبی گفته و کلیم بلک الحمد یا اله العالمین ذاکر بیک قلم بر اسیاف عالم زدیم آیا ندیدی نشنیدی ارجع الی الالواح انّها تجذبک الی رّب العالمین .

و در لوح خطاب بشیخ نجفی اصفهانی است قوله الاعلی ای اهل ارض لعمری و عمرکم این مظلوم خیال ریاست نداشته و ندارد و مقصود رفع آنچه سبب اختلاف احزاب عالم و تفریق امم است بوده و هست تا کل فارغ و آزاد شوند و بخود پردازند استدعا آنکه دوستان این ذیل را بغبار اکاذیب نیالایند و بذکر خوارق عادات که نزد ایشان است از شأن و مقام و تقدیس و تنزیه نکاهند .

و در لوحی که نیز ذیل ریاضات مبتدعه بتفصیل ثبت است قوله الابین کاش بدار السلام میرفتند در تکیهٴ قادریّه ملاحظه می نمودند و متنبه میشدند ای علی جمعی در آن محل موجود و مجتمع و نفسی الحّق که مشاهده شد نفسی از آن نفوس زیاده از اربع ساعات متصلا خود را بحجر و مدر و جدار میزد که بیم هلاکت بود بعد منصعقاً بر ارض میافتاد و مقدار دو ساعت ابدا شعور نداشت و این امور را از کرامات میشمرند ان الّله برئی منهم و نحن برآء انّ ربک لهو العلیم الخبیر یعلم خائنة الاعین و ما فی صدور العالمین و همچنین جمعی هستند برفاعی معروف اند آن نفوس بقول خود در آتش میروند و در احیان جذبه سیف بر یکدیگر میزنند بشأنی که ناظر چنین گمان میکند که اعضای خود را قطع نموده اند کلّ ذلک حیل و مکر و خدع من عند انفسهم الا انّهم من الاخسرین جمیع این امور برأی العین مشاهده شده و اکثری از ناس دیده اند بسیار محبوب است که یکی از آن نفوس موهومه بآن ارض توجّه نماید و تکایای مذکوره و ما یحدث فیها را مشاهده کند که شاید بخطوات نفسّانیه و توهّمات انفس خادّعیه از شطر احّدیه و مالک بریّه ممنوع نشود ای علی جمعی در جزائر هند بوده و هستند که خود را از اکل و شرب منع نموده اند و با وحوش انس گرفته اند و لیالی و ایّام بریاضات شاقّه مشغول اند و باذکار ناطق معذلک احدی از آن نفوس عند الله مذکور نه با اینکه خود را از اقطاب و اوتاد و افراد ارض میشمرند .

منابع
محتویات