و نیز در کتاب اقدس است قوله احکمت آیاته : و امّا الشَّجاج و الضّرب تختلفُ احکامُها باختلاف مقادیرهما و حکمُ الدّیّانِ لکلّ مقدارٍ دیة معیّنة انّه لهو الحاکمُ العزیز المنیع لو نشاءُ نفصّلُها بالحقِّ وعداً من عندنا انّه لهو الموفّی العلیم .
و از حضرت عبدالبهاء در مفاوضات است قوله العزیز : عقوبات جزائیّه بر دو قسم است یک قسم انتقام است یک قسم قصاص است اما بشر حق انتقام ندارد ولی هیئت اجتماعیّه حق قصاص را از مجرم دارند و این قصاص به جهت ردع و منع است تا شخصی دیگر متجاسر بر آن جرم نشود و این قصاص مدافعه از حقوق بشر است نه انتقام زیرا انتقام تشفّی صدر است که از مقابله به مثل حاصل گردد و این جائز نه زیرا بشر حق انتقام ندارد بلکه عفو و سماح لازم و این سزاوار عالم انسان ، اما هیئت اجتماعیّه باید ظالم و قاتل و ضارب را قصاص نماید تا ردع و منع حاصل گردد که دیگران متجاسر بجرم نشوند ولی اصل این است که باید نفوس را چنان تربیت نمود که از ارتکاب جرائم چنان اجتناب و استیحاش نمایند که درنزد ایشان نفس جرم اعظم عقوبت و نهایت عذاب و قصاص باشد لهذا جرمی واقع نگردد تا قصاص جاری شود ... هیئت اجتماعیّه همواره شب و روز بترتیب قوانین مجازات و تهیّه و تدارک آلات و ادوات قصاص پردازند زندان مهیّا کنند و زنجیر تدارک نمایند و محلّ نفی و سرگون و زجر و مشقّت گوناگون ترتیب دهند تا باین وسائط اصحاب جرم را تربیت نمایند و حال آنکه این وسائط سبب تضییع اخلاق گردد و تبدیل احوال ، بلکه هیئت اجتماعیّه شب و روز باید بکوشد و منتهای همّت را بگمارد که نفوس تربیت شوند روز بروز ترقّی کنند و در علوم و معارف توسّع یابند و کسب فضائل نمایند و تحصیل آداب کنند و از درندگی اجتناب نمایند تا جرم واقع نشود .
و در خطابی است قوله الحمید : امّا سؤالی که نمودۀ در مسألۀ مجازات و مکافات که اجراء قصاص را واسطه لازم و آن واسطه نیز مستحق سوء جزاء در این صورت تسلسل لازم آید بدان که مجازات بر دو قسم است یک قسم انتقام است و قسم دیگر قصاص است انتقام مذموم و به مقتضای نفس و هوی صادر و واقع گردد و این مجازاتی است که اهل نفس و هوی بغرض و حبّ انتقام حکم نمایند و امّا قصاص که به موجب حکم الهی در کمال عدل و انصاف واقع گردد و سبب مکافات خیر شود زیرا آن شخص احکام الهی را ادا نموده نه هوای نفسانی این است که نفوس مقدّسه در شرایع سابقه هزاران نفوس مستحقّه را معدوم نمودند .