و نیز در خطابهای در کلیسیای موحدّین مونتریال کانادا است قوله العزیز : " جمیع بشر از یک عائلهاند بندگان یک خداوندند از یک جنساند تعدّد در اجناس نیست مادام همه اولاد آدمند دیگر تعدّد اجناس اوهام است نزد خدا انگلیزی نیست فرنسائی نیست ترکی نیست فرس نیست جمیع نزد خدا یکسانند جمعیاً یک جنساند این تقسیمات را خدا نکرده بشر کرده لهذا مخالف حقیقت است و باطل .... ملاحظه نمائید که در میان حیوانات این تعصّب جنسی نیست در میان کبوتران تعصّب جنسی نیست کبوتر شرق با کبوتر غرب آمیزش کند گوسفندان همه یک جنسند هیچ گوسفندی بدیگری نمیگوید تو گوسفند شرقی هستی و من غربی هر جا باشند با هم آمیزش نمایند کبوتر شرق اگر بغرب بیاید با کبوتر غرب در نهایت آمیزش است بکبوتر غرب نمیگوید تو غربی هستی من شرقی پس چیزی که حیوان قبول نمیکند آیا جائز است که انسان قبول کند همهٴ روی زمین یک کره است یک وطن است خدا تقسیمی نکرده همه را یکسان خلق نموده پیش او از اختلاف حزبی نیست تقسیمی را که خدا نکرده چطور انسان مینماید اینها اوهام است ببینید جمیع اروپا یک قطعه است و ما آمدهایم خطوط وهمی معیّن کردهایم و نهری را حدّ قرار داده که اینطرف فرنسا و آن طرف آلمانیا است و حال آنکه نهر برای طرفین است این چه اوهامی است این چه غفلتی است چیزی را که خدا خلق نکرده ما آنرا بگمان سبب نزاع و قتال قرار میدهیم پس همهٴ این تعصبّات باطل است"
و قوله العزیز : " حیوان درنده اگر روزی برای خوراک نهایت یک شکار میکند ولی انسان بیرحم روزی صد هزار نفر را برای شهرت و ریاست میدرد اگر گرگی گوسفندیرا بدرد او را میکشند امّا اگر شخصی صد هزار نفر را بخاک و خون آغشته نماید او را مارشال و جنرال گویند و تعظیم و تکریم کنند اگر انسانی انسانی را بکشد یا خانهای را بسوزاند او را قاتل و مجرم خوانند امّا اگر اردوئی را بر باد نماید و مملکتی را زیر و زبر کند او را فاتح نامند و پرستش کنند اگر کسی یک دلار بدزد او را حبس نمایند امّا اگر خانمان رعایا را غارت و شهری را تالان و تاراج کند او را سردار نامند و آفرین گویند "
و در خطابهٴ پاریس قوله العزیز : " گرگ بآشیانهٴ خویش قناعت کند پلنگ بمغارهٴ خود قناعت دارد و شیر به بیشهٴ خود قناعت کند هیچیک بفکر تعدّی در حقّ دیگری نیستند ولی افسوس این انسان بیرحم اگر همهٴ آشیانهها را بتصرّف آورد باز در فکر آشیانهٴ دیگر است ... گرگ هر قدر درنده باشد در یک شب نهایت ده گوسفند را میدرد ولکن یک انسان سبب میشود صد هزار بشر را در یک روز قتل میکنند .... اگر نفسی انسانی را بکشد او را قاتل گویند امّا اگر خون صد هزار بریزد او را سرور دلیران گویند اگر نفسی ده در هم از کسی بدزد او را سارق گویند اما اگر یک مملکت را غارت کند او را فاتح نامند اگر یک خانه را آتش زند او را مجرم دانند ولکن اگر مملکتی بآتش توپ و تفنگ بسوزاند او را جهانگیر گویند "
و در جواب نامهٴ جمعیّت صلح لاهای قوله العزیز : " و از جملهٴ تعالیم حضرت بهاءاللّه وحدت عالم انسانی است که جمیع بشر اغنام الهی و خدا شبان مهربان این شبان بجمیع اغنام مهربان است زیرا کلّ خلق فرموده و پرورش داده و به رزق احسان میدهد و محافظه میفرماید شبههای نماند که این شبان بجمیع اغنام مهربان است و اگر در بین اغنام جاهلانی باشند باید تعلیم کرد و اگر اطفالی باشند باید تربیت نمود تا ببلوغ رسند و اگر بیماری باشد باید درمان نمود نه اینکه کره و عداوتی داشت باید مانند طبیب مهربان این بیمارهای نادان را معالجه نمود .... و از جملهٴ تعالیم بهاء اللّه : تعصّب دینی و تعصب جنسی و تعصّب سیاسی و تعصّب وطنی و تعصّب اقتصادی هادم بنیان انسانی است و تا این تعصّبها موجود عالم انسانی راحت ننماید ... عالم انسانی از ظلمات طبیعت جز بترک تعصّب و اخلاق ملکوتی نجات نیابد و روشن نگردد .... جمیع نوع بشر ملّت واحده است .... ملل بمنزلهٴ اغصان است و افراد انسانی بمنزله برگ و شکوفه و اثمار ... جمیع کرهٴ ارض وطن انسان است .... در خلقت حدود و ثغوری تعیین نشده "