١ - در رساله سؤال و جواب نازل "سؤال - اگر شخصی در خيال جلای وطن باشد بالفرض و اهل او راضی نشود و منجر بطلاق گردد و ايّام تدارک سفر طول بکشد تا يکسنه آيا از ايّام اصطبار محسوبست و يا آنکه از يوم مفارقت بايد حساب شود و يک سنه صبر نمايد؟ جواب - اصل حساب از يوم مفارقت است ولکن اگر قبل از مسافرت بيکسال مفارقت نمايد و عرف محبّت متضوّع نگردد طلاق واقع و الّا از يوم مسافرت حساب نمايند تا انقضای يکسنه بشروطيکه در کتاب اقدس نازل شده."
٢ –" سؤال - در مدّت اصطبار هر گاه متضوّع شود رائحه حبّ و باز کراهت حاصل شود و در ظرف سنه گاه کراهت و گاه ميل و در حالت کراهت سنه بآخر رسد در اينصورت افتراق حاصل است يا نه؟ جواب - در هر حال هر وقت کراهت واقع شود از يوم وقوع ابتدای سنه اصطبار است و بايد سنه بآخر رسد."
٣ – "سؤال - هر گاه زمان اصطبار منقضی شود و زوج از طلاق دادن امتناع نمايد تکليف ضلع چيست؟ جواب - بعد از انقضاء مدت طلاق حاصل ولکن در ابتدا و انتها شهود لازم که عند الحاجة گواهی دهند."
۴ – "سؤال - در باب طلاق که بايد صبر شود يکسنه اگر رائحه رضا و ميل بوزد از يکطرف و طرف ديگر نوزد چگونه است حکم آن؟ جواب - حکم برضايت طرفين در کتاب اقدس نازل. اگر از هر دو طرف رضايت نباشد اتّفاق واقع نه."
۵ – "سؤال - اگر در ايّام اصطبار اقتران واقع شود و بعد ندامت حاصل گردد آيا ايّام قبل از اقتران از ايّام اصطبار محسوبست و يا آنکه سال را از سر گيرد؟ و آيا بعد از طلاق تربّص لازم است يا نه؟ جواب - اگر در ايّام اصطبار الفت بميان آيد حکم زواج ثابت و بايد بحکم کتاب عمل شود و اگر ايّام اصطبار منتهی شود و بما حکم به اللّه واقع گردد تربّص لازم نه و اقتران مرء يا مرئه در ايّام تربّص حرام است. و اگر کسی مرتکب شود بايد استغفار کند و نوزده مثقال ذهب به بيت العدل جزای عمل برساند ."
۶ –" سؤال - بعد از قرائت آيتين و اعطاء مهر اگر کره واقع شود طلاق بدون اصطبار جائز است يا نه؟ جواب - بعد از قرائت آيتين و اعطاء مهر قبل از اقتران اگر اراده طلاق نمايد جائز است ايّام اصطبار لازم نه ولکن اخذ مهر از مرئه جائز نه."
٧ - حضرت عبدالبهاء جلّ ثنائه در لوح ملّا يوسفعلی رشتی ميفرمايند قوله العزيز: "امّا در بحبوحه اين سال (مقصود يکسال اصطبار است) اگر دوباره الفت و اجتماع حاصل شد مثل اوّل مدّت ماضيه حکمی ندارد مگر آنکه دوباره قصد طلاق نمايد و بعد از گذشتن يکسال از مفارقت ديگر تربّص تسعة اشهر لازم نه همان يکسنه کافيست."
٨ - در کتاب اقدس نازل قوله تعالی: "و الّتی طلّقت بما ثبت عليها منکر لا نفقة لها ايّام تربّصها کذلک کان نيّر الأمر من افق العدل مشهودا." (بند ۷۰)
و حضرت عبدالبهاء جلّ ثنائه در لوح ملّا يوسفعلی رشتی ميفرمايند قوله العزيز: "و چون ثبوت فعل منکر در حقّ زوجه شود طلاق دهد ديگر مدّت يک سنه صبر لازم نه. فصل قطعی است و نفس ثبوت منکر طلاق است." ٩ - حضرت وليّ امراللّه جلّ سلطانه در لوح امة اللّه نيّره خانم عشرتی مورّخ ٩ اپريل ١٩۴٧ مطابق اوّل شهر الجلال سنه ١٠۴ ميفرمايند: "ذکر اثاثيّه و مايملک را نموده بوديد که بعد از انقضاء مدّت اصطبار حکمش چگونه است و اولاد که بحدّ بلوغ رسيده باشند نزد پدر مانند يا مادر؟ فرمودند بنويس آنچه متعلّق بزوجه است و ملک شخصی اوست احدی حقّ تصرّف در آن ندارد و اطفال پس از بلوغ مختارند. تعيين حقوق طرفين راجع بمحفل روحانی است. و اينکه در مدّت سال اصطبار زوجه مکلّف اقامت با زوج در يکمنزل و مکانست يا مختار است در نقطه و شهری ديگر باشد، فرمودند در مدّت اصطبار بودن در يک مکان جائز نه ولی در يکشهر جائز."