! کتاب
اسم: مآخذ اشعار در آثار بهائی - جلد اول
مولف: دکتر وحید رافتی
ناشر: موسسه انتشارات معارف بهائی بلسان فارسی
تاریخ نشر: ١٤٧ بدیع
! آغاز کتاب
تألیف
شهر الرّحمة ١٤٧ بدیع
از انتشارات مؤسّسه معارف بهآئی بلسان فارسی
فهرست مندرجات
عنوان صفحه
١ - مقدّمه ٢
٢ - صورت حروف اختصاری ٩
٣ - مأٓخذ اشعار عربی در آثار بهائی ١١
٤ - فهرست اهمّ کلمات ابیات و مصاریع ١٢١
٥ - کتاب شناسی ١٤١
ص ٣
مقدّمه
در آثار طلعات مقدّسهٴ بهائی به وفور به آیات کتب
مقدّسهٴ قبل . احادیث و اقول انبیاء و ائمّهٴ اطهار ،اشعار
شعرای ترک ، عرب و عجم و ضرائب الامثال سائره در دو زبان
عربی و فارسی استشهاد گشته است . در حقیقت برای اوّلین
مرتبه در تاریخ ادیان الهی نه تنها کلام انبیاء بلکه بسیاری از
افکار رشیقه و احساسات متعالیه و آراء و عقاید صائبهٴ یعضی
از ادباء و عرفاء بنام عرب و عجم و حتی پاره ای از کلمات
نغز عامیانهٴ متداول در بین اهل کوچه و بازار شرافت آنرا
یافته است تا درآثاراین دورصمدانی بصورت جزئی از
عنصر کلام الهی در آید و نیز در آثار مبیّن این ظهور عظیم
جلوه ای گسترده پیدا کند . آنچه از آثار گذشتگان . به
مضمون و یا به عین عبارت . در آثار بهائی نقل گشته
گیرائی و زیبائی و وسعتی شگفت انگیز به مفاهیم و مضامین
مندرجه در آثار بهائی داده است .
تعیین مآخذ آنچه از آثار گذشتگان در کتب و الواح
و آثار بهائی نقل گشته کاری بسیار مهم و دقیق است و یکی
از اساسی ترین زمینه های تحقیق در آثار بهائی را تشکیل
میدهد زیرا فهم بهتر آثار مبارکه ای که حاوی این قبیل
ص ٤
مقولات میباشد در بسیاری از موارد موکول به شناسائی قاتلین
و منابع کلام آنها است و گاهی تنها با دانستن سوابق این
سخنان است که میتوان معنی و مفهوم دقیق آثار مبارکه را به
وضوح دریافت . بنابراین وجود این سخنان در آثار بهائی
بخودی خود ایجاب میکند که صاحبان این اقوال شناخته شوند .
مآخذ گفته هایشان تعیین گردد و سوابق ادبی و فکری هر گفته
مشخّص شود و با توجّه به این مقدّمات مطالعهٴ دقیق آثار مبارکه
صورت پذیرد .
آنچه در این اوراق وجههٴ همّت قرارگرفته ارائهٴ مآخذ
اشعار عربی است که در آثار بهائی نقل گشته و به آنها
استشهاد شده است . نقل اشعاد گذشتگان در آثار بهائی در
وهلهٴ اوّل بقصد استشهاد صورت میگیرد تا بر استحکام و
قدرت استدلال افزوده گردد و مخاطب را بر آن دارد که مطلب
مورد بحث را راحت تر بفهمد و بپذیرد و به مضمون آن دلالت
گردد . نقل اشعار میتواند آرایش ادبی بکلام دهد و بر
جذبه و شور آن بیفزاید . لحن کلام را جذّاب تر کند . وزن
خوش آیندی به آن دهد و طنین مطلب را در مذاق جان
شیرین تر سازد . نقل اشعار این امکان را نیز فراهم میآورد
که سخن بسیار در الفاظ معدود یک بیت و یا حتی یک مصرع
بخواننده منتقل گردد و از نیاز مطلب بشرح و بسط بکاهد .
در آثار بهائی اشعار عربی کاه بطور مستقیم و با
معرّفی شاعر نقل شده و گاه بدون آنکه بنام گوینده تصریح
شود مصرع یا بیتی نقل گردیده است . یافتن اشعاری که شاعر
آن معلوم است مستلزم مراجعه به آثار شاعر و کتب تذاکر
است که با صرف وقتی چند معمولاً میتوان شعر مورد نظر را
پیدا نمود . امّا اگر نام شاعر ذکر نشده باشد تعیین نام
ص ٥
گوینده و محلّ و مأخذ شعر میتواند کاری بسیار دشوار باشد
زیرا شعر و ادب عربی را وسعتی نامحدود است که برای
شناسائی آن باید عمرها صرف مطالعه و تحقیق شود .
تعداد دقیق ابیات عربی که از اشعار شعرای عرب و
عجم در آثار بهائی نقل شده بر نویسنده معلوم نیست زیرا
هنوز آثاربهائی بتمامه جمع و تدوین نگشته و این بنده
حتّی آثار مدوّن بهائی را نیز بخاطر یافتن ابیات منقول در
آنها بطور منظّم و مرتّب مورد مطالعه و مداقّه قرار نداده است .
فقط در موقع مطالعه مجموعه های چاپی و خطّی آثار مبارکه . که
به مقاصد و اهداف مختلف صورت گرفته . هر جا به اتّفاق به
بیت و یا مصرعی بر خورد نموده آنرا استخراج و جمع آوری
کرده و سپس در صدد یافتن مأخذ و منبع آن بر آمده است .
اگر چه نام گوینده و مأخذ تعدادی از ابیات مستخرجه را
تعیین کرده و مأخذ اکثریت قریب به اتّفاق آنها را مشخص
ساخته است .
نکته ای که در مطالعهٴ اشعار منقول در آثار بهائی باید
مورد دقّت قرار گیرد آنست که مصرع و یا بیتی که در آثار
بهائی نقل گشته لزوماً با آنچه در دیوان شعراء و کتب ادبی
ثبت شده مطابقت ندارد زیرا بسیار بعید است که طلعات
مقدّسهٴ بهائی برای نقل بیتی از شعرای عرب و عجم به
دیوان شاعر مورد نظر مراجعه و بیت مربوطه را به عین
الفاظ از دیوان و یا مجموعه ای خاص نقل نموده باشند . آنچه
بیشتر طبیعی بنظر میرسد آنست که در شرح و بسط مطالب
هرجا بیت و یا مصرعی مناسب بذهن رسیده مورد نقل و
استشهاد قرار گرفته و باین جهت گاهی حتّی یک مصرع و یا
ص ٦
بیت با اختلاف در چند اثر مخنلف نقل گشته است .
انتساب اشعار به چند شاعر مختلف نیز از نکات
عمده ای است که باید در این مطالعه مطمح نظر قرار گیرد
زیرا در مواردی چند ملاحظه خوتهد گردید که اهل ادب یک
بیت را به چند شاعر مختلف نسبت دادهاند و حتی آن رادر
کتب مختلف به انواع مختلف ثبت نمودهاند . مسئلهٴ انتساب
اشعار و نحوهٴ ثبت صحیح آنها از مسائل عمده و دقیق ادبی
است و طبیعتاً ورود در این معرکه که فلان بیتی که به چند
شاعر نسبت داده شده حقیقتاً از کدامیک از آنها میباشد و یا
ثبت صحیح بیت چگونه باید باشد از حدود این مطالعه خارج
بوده است . این نوع مطالعات که باید باصرف وقت و تحقیقی
وسیع و منظّم و عالمانه صورت گیرد میتواند موضوع مطالعاتی
جداگانه در آینده باشد .
نکتهٴ دیگری که توجّه بآن لازم است آنست که گاهی
ضرب المثلی در آثار مبارکه نقل گشته که عین و یا عباربی
شبیه به آن مصرعی از یک شعر است . در این موارد تعیین
این مطلب که آیا آن ضرب المثل در شعر شاعری بنظّم کشیده
شده و یاشعری با السن و افواه در افتاده و بعداً حکم
ضرب المثل یافته خود مطلبی دقیق و قابل مطالعه است . گو
آنکه شاید در بسیاری از موارد نتوان به اطمینان گفت که
قدمت از آن کدامیک بوده است . با توجّه به این چند نکته
آنچه در این وجیزه با بضاعتی مزجاة و مآخذی معدود و
تتبعّی محدود مطمح نظرنویسنده قرار گرفته ارائهٴ نام شاعر
و مأخذ شعر مورد نظر بوده و اگر بیت در کتابی موثّق یافت
شده به ارجاع خواننده به آن کتاب اکتفاء نموده و رعایت
الاقدم فالاقدم را در ارائهٴ مآخذ ضروری ندانسته است .
ص ٧
نحوهٴ عرضهٴ مطالب در این کتاب آن خواهد بود که
ابتداء مصاریع و یا ابیات را بهمان نحوی که در آثار بهائی
نقل شده بترتیب حروف الفبای کلمات اوّل مصرع و یا بیت
ثبت خواهد نمود و بعد بنقل اثر یا آثار مبارکه ای که حاوی
آن مصرع و یا بیت است خواهد پرداخت و سپس اسم شاعر
و مأخذ شعر را تعیین خواهد کرد و سرانجام اگر مفاهیم
بیت در آثار مبارکه شرح نشده باشد معانی و مضامین آنرا
بفارسی ارائه خواهد داد .
نکته ای که در نقل آثار و الواح مبارکه باید به آن
توجّه داشت آنست که هر جا اثری از کتب مطبوعهٴ بهائی نقل
گشته مأخذ آن بدقّت ارائه گردیده امّا در مواردی که الواح و
آثار مبارکه از مأخذ و منابع خطّی استخراج شده نام مخاطب
( اگر معلوم بوده ) و مطلع لوح داده شده تا به شناساندن اثر
کمک نموده باشد .
همچنین برای آنکه یافتن بیت و یا مصرع مورد نظر
آسان باشد فهرست مبسوطی از لغات مهّمهٴ مصاریع و ابیات
تهیّه شده و بآخر این وجیزه اضافه گردیده است . خاصیّت این
فهرست آنست که اگر فردی یک کلمه از بیت و یا مصرعی را
بخاطر داشته باشد میتواند با مراجعه به این فهرست تمام
بیت را در کتاب پیدا نماید . مثلاً اگر شخصی بخواهد
بیت : " و عش خالیا فالحبّ راحته عنا فاولّه سقم و آخره قتل "
را دراین کتاب پیدانماید و آثار مبارکه ای را که محتوی
این بیت است مطالعه کند و یا نام شاعر و مأخذ آنرا بدست
آورد امّا کلمهٴ اوّل بیت را بخاطر نداشته باشد و مثلاً تنها
کلمات " سقم " و یا " قتل " را بیاد آورد کافی است به یکی
از این کلمات در " فهرست اهمّ کلمات ابیات و مصاریع "
ص ٨
رجوع کند . دراین فهرست در مقابل کلمات " سقم " و "قتل "
نوشته شده است " وعش " و این نشان میدهد که بیتی شامل
این کلمات است که با کلمهٴ " وعش " شروع میشود .
پس از حصول این اطّلاع یافتن بیت " وعش خالیا٠٠٠"
آسان خواهد بود زیرا ابیات و مصاریع چنانکه گفته شد به
ترتیب حروف الفبای کلمات اوّلشان در این کتاب درج
گردیده اند . چون در این مجموعه به اسامی کتب عدیده به
کرّات اشاره خواهد شد و نقل مشخّصات جامع هر کتاب در هر
مورد ضرورت ندارد مشخّصات کامل کتب در انتهای این مجموعه
تحت عنوان " کتاب شناسی " درج گشته و در متن این اثر
تنها به ذکر عنوان اختصاری کتاب و شمارهٴ صفحه و شمارهٴ جلد
( اگر اثر در چند مجلّد بوده ) اکتفاء شده است . خوانندگان
گرامی برای وقوف از مشخّصات کامل کتب مورد اشاره باید به
" کتاب شناسی " که به آخر این مجموعه افزوده شده رجوع
نمایند .
امید آنکه این مطالعه اهل تحقیق و تتبّع در آثار
مبارکهٴ بهائی را سودمند واقع شود و با جمع آوری تمام
مصاریع و ابیات منقول در آثار مبارکهٴ بهائی و عرضهٴ مآخذ و
سوابق آنها در طیّ جزوات بعدی راه کمال پیماید و بتدریج
با مطالعات وسعتر و دقیقتر هر چه بیشتر بر غنای آن
افزوده گردد .
وحید رأفتی
فوریه ١٩٩٠
ص ٩
صورت حروف اختصاری و معادل کامل آنها
ب بدیع . تاریخ بدیع
ج جلد
ط طهران
ل م م لجنهٴ ملّی محفظهٴ آثار امری
م میلادی - تاریخ میلادی
م م م مؤسّسهٴ ملّی مطبوعات امری
ن ک نگاه کنید
ه ش هجری شمسی
ه ق هجری قمری
ص ١٠
ص ١١
اَبرَقُْ یَدَا مِنْ جانبِ الطّور لامعُ
اَمِ ارْتَفَعَتْ عن وجه سلمی الرَاقِعُ
جضرت بهاء اللّه در لوحی میفرمایند " ٠٠٠ و چون غطاء
نقاب از چهرهٴ عروس مداد گشودم و بمهر تمام مهر از سر آن
بر داشتم فوراً نوری از هویّت ذات کلمات بدرخشید بحیثیّتی
که جبال سکون مندک شد و روح از تعلّق خود منفک گشت
قصارت منصعقاً افاق قال : ابرق یدی (کذا) من
جانب الطّور لامع ام ارتفعت عن وجه سلمی البراقع ٠٠٠ "
( رحیق ٠ ج ١ . ص ٤١٤
بیت از ابن فارض ( فوت ٦٣٢ ه ق ) است و در
دیوانش به این صورت ثبت گشته :
" اْبَرْقُ بَدَا من جانِبِ الغَوْرِ لامعُ
اَمِ ارْتَفَعتْ عن وجه لیلی البراقع م "
( دیوان ابن فارض . ص ١٦٦ )
مضمون بیت آنطور که در لوح مبارک نقل شده چنین
است که آیا نور از کوه طور پرتو افشانی آغاز نموده یا
آنکه روبنده از چهرهٴ سلمی کنار رفته است .
ص ١٢
اتْحسبُ انّک جرمٌ صغیرٌ
وَفیکَ انطَوی العْالَمُ الاکْبرُ
جضرت بهاء اللّه در هفت وادی میفرمایند : " ٠٠همچنین
تفکّر در تمامیّت خلق انسان کن که این همه عوالم و این همه
مراتب در او منطوی و مستور شده اتْحسب انّک جرم صغیر و
فیک انطوی العالم الاکبر ٠٠٠٠٠"
( آثار . ج ٣ ٠ ص ١٢٧ )
حضرت عبدالبهاء در لوحی میفرمایند : " ای مؤیّد به
فیض ملکوت نامهٴ مفصّل شما قرائت گردید ...امّا بیتی که در
هفت وادی مذکور است این بیت از حضرت علی است أتزعم
انّک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر میفرماید تو نظر
بصغر جثّهٴ خود ننما که قالب ترابی و عبارت از یک مشت
خاک است و لکن نظر بآن روح پاک که جامع جمیع کمالات است
و تعلّق باین جسم دارد بینداز زیرا آن روح پاک فیضی از
فیوضات الهی است و جامع جمیع کمالات انسانی این روح پاک
مانند نور در شمع مکنون و مخفی است و بنار محبت الّله
برافروزد و انوار او در حیّز شهود جلوه نماید ..."
و نیز حضرت عبدالبهاء در رسالهٴ مدنیّه میفرمایند :
" .... حال قدری انصاف لازم است که انسان فی الجمله تفکّر
نماید پروردگار عالمیان اورا بفضل و موهبت کبری انسان
خلق فرموده و بخلعت " لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم "
سرافراز داشته و بتجلیات رحمانیّه ازصبح احدیّه مستشرق
ص ١٣
نموده و منبع آیات الهیّه و مهبط اسرار ملکوتیّه گشته و در
فجر ابداع بانوار صفات کامله و فیوضات قدسیّه مستنیر شده
حال چگونه این رداء مطهّر را بکثافات اغراض نفسانیّه
بیالاید و این عزّت جاوید را بذّل شدید تبدیل نماید اتْزعم
انّک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر ....."
بیت از امیر المؤمنین علی علیه السّلام است ( فوت ٤٠ ه
ق ) و در دیوان الامام علی چنین ثبت گشته است :
---------------
" دوارْکَ فیکَ و ما تشعرُ
و داوکَْ منک و ما تُبصِرُ
و تحسبُ انّک جرمٌ صغیر
و فیک انطوی العْالَمُ الاکْبر"
( دیوان الامام علی . ص ٥٧ )
در دیوان دیگری از حضرت علی علیه السلام که بسال
١٨٩٣ طبع گردیده این ابیات چنین ضبط شده است
" دواکْ فیک و ما تشعر
و داوکْ منک و ما تبصر
و انت الکتاب المبین الذّی
باحرفه یظهر المضمر
و تزعم انّک جرم صغیر
و فیک انطوی العالم الاکبر
فلا حاجة لک من خارج
ففکرک فیک و ما تفکر "
( دیوان امیرالمؤمنین . ص ٢٨ )
ص ١٤
حاج سیّد کاظم رشتی ( فوت ١٢٥٩ ه ق ) در رسالهٴ
اصول عقاید بعد از نقل سه بیت اوّل از چهار بیت منقول در
فوق چنین مرقوم داشته است : " .... یعنی دوای درد جهل تو
پیش تواست و در تواست تو نمیفهمی یعنی خود را بفهم و
بشناس که کلّ وجود از غیب و شهادت و بسیط و مرکّب و
مجرّد و مادّی و عالی و سافل و لطیف و کثیف و شریف و
وضیع و قوی و ضعیف و ظالم و عادل و صالح وطالح کافر
و مؤمن و اجنّه و ملائکه و عقل و جهل و علییّن و سجیّن و
سموات سبع و اراضی سبعه و عرش و کرسی و لوح و قلم و
مقام قاب قوسین و مقام او ادنی و معرفت و انکار و یقین و
شک و علم و جهل ... و کلّ اینها در انسان به اتمّ تفصیل و
اکمل بیان بالاجمال و التفصیل بچندین مرتبه مبیّن است .
حقّ سبحانه و تعالی دیدهٴ مارا ان شاءاللّه از فضل و کرم خود
بینا کند تا نظر در عوالمش کنیم و آنچه مارا به آن
خوانده اجابت نمائیم پس دوای جمیع امراض جهل در انسان
است از این جهت آن حضرت فرمود لیس العلم فی السّماء
فینزل الیکم و لا فی الارض فیصعد الیکم بل هو مکنون فیکم
مجهول فی قلوبکم تخلقوا باخلاق الرّوحانیین یظهر لکم یعنی
علم در آسمان نیست تا بشما فرود آید و در زمین نیست تا
بجانب شما بالا آید بلکه پنهان است در شما و مخفی است در
دلهای شما متخلّق شوید باخلاق روحانییّن تا برای شما ظاهر
شود آن ...."
اصول عقاید . ص ٨٦ - ٨٧
خلاصهٴ مضامین ابیات چنین است که دوا در تواست و
از آن بی خبری . درد هم از تواست امّا به آن بصیرت
ص ١٥
نیافته ای . تو همان کتاب مبینی هستی که حروف آن رازهای
نهائی را آشکار میسازد . تو خود را جسم کوچکی میپنداری
و حال آنکه عالم بزرگی در تو نهفته است . تو را بخارج از
تو نیازی نیست . قدرت اندیشه در تو است امّا به آن
نمی اندیشی .
ص ١٦
ص ١٧
در مآخذ فوق سرایندهٴ بیت معیّن نشده است .
ص ١٩
مضمون بیتی که در رسالةٴ مدنیّه نقل شده چنین است
که هزاران سازنده را میبینم که با یک خراب کننده برابری
نمی کنند . در این صورت حال یک سازنده که در پس او هزار
خراب کننده وجود دارد چگونه خواهد بود ؟
ص ٢٠
ص ٢١
عبداللّه خان ( در خوی ) میفرمایند : " ای منادی پیمان فصیدهٴ
غزّا و خریدهٴ نوراء که از قریحهٴ بندهٴ جمال ابهی مانند آب
زلال در نهایت سلاست و حلاوت نبعان نموده بود سبب حیات
تشنگان گردید و قلوب یاران را سرور بخشید . این عبد
قانی دائماً آرزوی خطاب یا عبدالبهاء مینماید و پس فنعم ما
قال اصمّ اذا نودیت باسمی فانّنی اذا قیل لی یا عبده
لسمیع ...."
و نیز حضرت عبدالبهاء در لوحی دیگر میفرمایند : " یا
علی اعلم حقّ الیقین ان اسمی عبدالبهاء و سمتی عبدالبهاء و
صفتی عبدالبهاء و لقبی عبدالبهاء ... هذا مذهبی و دینی و
مشربی و مخبری و اقراری و اعترافی کما قال القائل اصمّ اذا
نودیت باسمی و انّنی اذا قیل لی یا عبده لسمیع ..."
( مجموعهٴ مکاتیب . شمارهٴ ٨٨ . ص ١١٠ - ١١١ )
و نیز حضرت عبدالبهاء در بیانی شفاهی میفرمایند :
" ان شرف مقام العبودیّة هو اعلی من کلّ الشّوؤن و ما احسن ما
قیل : اصمّ اذا نودیت باسمی و انّنی اذا قیل لی یا عبده
لسمیع " .
( اسرار . ج ٤ . ص ٢١١ )
ابن خلکان ( فوت ١٢٨١ م ) در مجلّد اوّل و فیات الاعیان
--------------
در ذیل شرح احوال احمد بن محمّد الطوسی الغزالی مینویسد :
" .... ذکره ابن النجّار فی تاریخ بغداد فقال : کان قد
قرأ القاری بحضرته " یا عبادی الذیّن اسرافوا علی انفسهم " الآیه
فقال : شرفهم بیاء الاضافة الی نفسه بقوله یا عبادی . ثمّ انشد
ص ٢٣
ابن خلکان بیت را از ابوالطمحان القینی دانسته و
آنرا در مجلّد اوّل وفیات الاعیان در ذیل شرح احوال ابراهیم
ین یحیی الکلبی چنین ثبت کرده است :
" اضائت لهم احسابهم و وجوههم
دجا اللّیل حتّی نظم الجزع ثاقبه "
(وفیات . ج ١ . ص ١٢٥ )
امّا ابن قتیبه دینوری ( فوت ٨٨٩ م ) در عیون الاخبار
-------------
بیت را به لقیط بن زراره نسبت داده و در پاورقن کتاب
چنین آمده است :
" نسب هذا البیت فی الکامل للمیرد ( ص ٣٠ طبع اورپا )
و نیز ن ک به کتاب اغانی ، ج ١٣ ، ص ٨ - ٩ ، مفهوم
بیت آن که نیاکان آنان و شکوه مفاخرشان تاریکی شب را
آنچنان به روشنائی مبدّل نمود که سفتن مهره ها را در دل شب
هم میّسر ساخت .
ص ٢٥
ص ٢٧
ص ٢٨
هرچند در کتاب نامهٴ دانشوران نام گویندهٴ ابیات " علی
ابن رفاع " تعیین شده ولی در مأخذ دیگر اشعار به عدی بن
رقاع العاملی نسبع داده شده و چنین بنظر میرسد که نام
شاعر در نامهٴ دانشوران به غلط به طبع رسیده باشد . در هر
حال برای اطلاّع از مآخذ و سوابق این ابیات ن ک به مقالهٴ
دکتر احمد مهدوی دامغانی در مجلّهٴ یغماء سال ١٦ ، شمارهٴ ،
( آذر ١٣٤٢ ه ش ) . شمارهٴ مسلسل ١٨٥ ، ص ٤٠٨ - ٤٠٩ .
ص ٢٩
ص ٣١
ممضمون بیت آن است که برای من دوری او از آنچه در
انتظار آنم کشنده تراست . من که در دریا غرق شدهام از
اندکی تر شدن باکی ندارم .
ص ٣٢
ص ٣٣
مبارکهٴ حضرت عبدالبهاء . قطعه ٣٣ )
بیت از ابن فارض است . ن ک به دیوان ابن فارض . ص
٣٥ ---------------
ص ٣٤
چنانچه فرمودهاند اشعار از سموئل بن عادیا شاعر
یهودی دورهٴ جاهلیّت در قرن ششم میلادی است . ابن عبد ربه
( فوت ٣٢٨ ه ق ) در کتاب عقدالفرید ابیات را اینطور ثبت
نموده است :
" اذا المرء لم یدنس من اللؤم عرضه
فکلّ رداء یرتدیه جمیل
و انْ هولم یحمِل علی النفّس ضَیْمها
فلیس الی حُسن الثّناءسَبیل
اذا المر أعْیته المُروةْ یافعاً
فَمطلبها کَهلا علیه ثَقیل
ص ٣٥
تعُیّرنا أنّا قلیلُ عَدیدنُا
فقلتُ لها انّ الکِرام قلیل
و ما ضَرّنا انّا قلیلُ و چارُنا
عزیز و جارُ الاکثرین ذَلیل
و نحن اُناس لانری القبَل سُبّةً
اذا ما رأته عامرُ و سلَول
ءیُقَرّب حُبّ الموت آجالَنا لنا
وَ تکرهه آجالُهم فتَطول
و مامات منّا سیّد حتَفْ أنفه
و لا طُلّ منّا حیث کان قتیل
تَسیل علی حدّ السّیوف نفوسنا
ولبست علی غیر السّیوف تسیل
و نُنکران شِئنا علی النّاس قولهم
و لاینکرون القول حینَ نقول
فنحنُ کماء المُزن ما فی نِصابنا
کهامُ و لافینا یعُدّ بَخیل
و اسیافُنا فی کلّ شَرق و مَغرب
بها من قِراع الدار عین فلُول "
( عقد الفرید. ج ١ . ص ٢٤٨ - ٢٤٩ )
و نیز ن ک به کتاب اغانی . ج ٦ . ص ٢٩٥ و ٣٠٢ .
-------
ص ٣٦
بیت از صمةّ بن عبداللّه قشیری است امّا آن را به
جعدة بن معاویه بن الحزم العقیلی هم نسبت داده اند . ن ک به
مجلّهٴ یغماء سال ١٩ . شماره ٢ ( اردیبهشت ١٣٤٥ ه ش ) .
شمارهٴ مسلسل ٢١٤ . ص ٨٥ - ٨٦ .
مضمون بیت چنین است که از بوی خوش نرگس نجد
بهره مند شو چه بعد ازفرا رسیدن شب نرگسی بجا نخواهد
ماند .
ص ٣٧
بیت از ابن فارض است و در دیوانش چنین ثبت
شده است :
تَمَسّک ْ باذیال الهَوی و اِخلَعِ الحیاء
و خَلّسَبیل النّاسکین و ان جَلّوا "
( دیوان ابن فارض . ص ١٣٤ )
مفهوم بیت این است که دست به دامن عشق زن . حیا را
کنارگذارو راه زاهدین و عابدین را هرقدرپر جلال باشد
رها کن .
ص ٢٨
ص ٣٩
شمارهٴ ١٤ . ص ٣٧٢ - ٣٧٣ )
حضرت عبدالبهاء در لوح حضرت علی قبل اکبر
میفرمایند : " ای منادی میثاق محرّر چون جامهای مکرّر
نشئهٴ صهباء داشت ... این است عقیدهٴ ثابتهٴ راسخه و حقیقت
معتقدات واضحهٴ صریحهٴ این عبد و اهل ملکوت ابهی که جمال
مبارک شمس حقیقت ساطع از برج حقیقت و حضرت اعلی
شمس حقیقت لامع از برج حقیقت یعنی آن نور حقیقت و
مصباح احدیّت در این زجاجهٴ رحمانیّت و این مشکاة وحدانیّت
ساطع و لامع . اللّه نور السّموات و الارض مثل نوره کمشکوة
و حضرت عبدالبهاء در لوح دیگر میفرمایند : " ای ثابت
ابیات از صاحب ابن عباد ابوالقاسم اسماعیل بن ابی
الحسن ( فوت ٣٨٥ ه ق ) است . ن ک به وفیات الاعیان . ج
-------------
٢ . ص ٢٢٦ و یتیمة الدّهر . جلد ٣ . ص ٢٥٩ . عراقی
--------------
( فوت ٦٨٨ ه ق ) مضمون ابیات صاحب این عباد را بفارسی
چنین به نظم آورده است :
" از صفای می و لطافت جام
در هم آمیخت رنگ جام و مدام
همه جام است و نیست گوئی می
یا مدام است و نیست گوئی جام "
ص ٤٢
این دو بیت متنبّی را حضرت عبدالبهاء در لوح صبری
مضمون فارسی این دو بیت چنین است که روزگار تیر
مصائب خود را آنقدر بسوی من پرتاب نمده که قلبم از نیر
مستور گشته است . ازتیر بلیچات زمانه سراپای وجودم
آنچنان پوشیده شده است که اگر تیر دیگری پرتاب شود
نوک آن در برخورد باسایر تیرها خواهد شکست .
ص ٤٤
ابن عبد ربه در کتاب عقد الفرید چنین آورده است :
" ... دخل رجل من الشّعراء علی یحیی بن خالد بن برمک
فأنشده :
سَألتُ النَدّی هل انتَ حرٌّ فقال لا
و لکننّی عبدٌ لیحیی بنِ خالِد
فقلتُ شِراءً قال لا بَل وراثةً
تَوارثَنی عن والدٍ بعد والدٍ
فأمر له بعشرة آلاف ..."
( عقد الفرید . ج ١ . ص ٢٦٨ - ٢٦٩ )
ص ٤٥
و نیز ن ک به ذیل : " خل دعوی الحبّ ..."
ص ٤٦
و نیز ن ک به کتاب عقد الفرید . ج ٣ . ص ١٠٢ ؟ ج
٦ . ص ٩٩ . ------------
چنانچه میدانی تصریح نموده کلمهٴ " شنشنة " به معنی
خلق و خو و عادت است و مصرعی که در لوح مبارک آمده
برای تشبیه فرزند به پدر بکار میرود نظیر بیت سعدی که :
" عاقبت گرگ زاده گرگ شود گر چه با آدمی بزرگ شود ".
ص ٤٨
حضرت عبدالبهاء در لوح آقا میرزا حبیب رفسنجانی
میفرمایند : " ای حبیب عبدالبهاء بلیّات و صدماتی که در سابق
تحمّل نمودید و جام بلائی که نوش جان فرمودید جمیع معلوم
و مشهود ... جمال مبارک در یکی از الواح بمناسبتی این بیت
ابن فارض را مرقوم فرموده اند طوعا لقاض اتی فی حکمه عجبا
افتی بسفک دمی فی الحلّ و الحرم که معنیش بفارسی این است
بیت چنانچه تصریح فرموده اندازابن فارض است .
ن ک به دیوان ابن فارض ص ١٢٩ .
----------------
ابیات از محمّد بن ادریس شافعی ( فوت ٨٢٠ م ) است .
یاقوت حموی ( فوت ١٢٢٩ م ) در معجم الادباء مینویسد :" و عن
ابی بکر بن بنت الشّافعی قال : قال الشّافعی بمکّه حین
اراد الخروج ال . مصر : لقد اصبحت نفسی تتوق الی مصر ومن
دونها قطع المهمه و القفر فواللّه ما ادری اللفوز و الغنی اساق الیها
ام اساق الی القبر ؟ قال : فخرج فقطع علیه الطّریق فدخل یعض
المساجد و لیس علیه الاخرقه فدخل النّاس و خرجوا فلم یلتفت
الیه احد فقال : علّی ثیاب لو یباع جمیعها بفلس لکان الفلس
منهنّ اکثرا . و فیهّن نفس لو یقاس ببعضها نفوس الوری کانت
اجلّ و اکبرا و ما ضر نصل السیّف اخلاق غمده اذا کان عضبا
این وجهته فری ؟ "
( معجم الادباء . ج ١٧ . ص ٣١٩ - ٣٢٠ )
مضمون ابیاتی که در رسالهٴ مدنیّه نقل شده آن است
که لباسی به تن دارم که اگر به فلسی فروش رود ارزش فلس
بمراتب بیش از آن خواهد بود . امّا داخل این لباس کسی
است که اگر نفوس مردمان بادن قیاس شود از آنان گرانبهاتر
است .
ص ٥٣
ص ٥٤
و حضرت عبدالبهاء در لوح کربلائی عبّاس خاکی
میفرمایند : " ای بندهٴ بها از تخلّص آن سرور شعراء معنی
خضوع و خشوع استنباط گشت ... شاعر ابن فارض میگوید
علیک بها صرفاً و ان شئت مزجها فعدلک عن ظلم الحبیب هو
الظّلم یعنی آن صهبای الهی را باید صرف و خالص بنوشی به
چیزی دیگر آمیخته ننمائی و اگر خواستی که آمیخته نمائی
از آب فم محبوب تجاوز مکن که عین ظلم است ..."
ن ک به دیوان ابن فارض . ص ١٤٣
----------------
ص ٥٥
ص ٥٧
و نیز ن ک به تاریخ الوالفداء ( فوت ٧٣٢ ه ق )
----------------
یعنی کتاب المختصر فی اخبار البشر . مجلّد دوّم ، جزء ششم .
---------------------
مضمون ابیات امام فخر رازی چنین است که آخرین
ص ٥٨
گامهای خرد انسانی به پابند میرسد و عالی ترین درجهٴ
کوشش مردم به گمراهی واصل میشود . ما از کوشش خود در
تمام مدت عمر خویش بهره ای نبردیم جز آنکه پیوسته برای
خود قیل و قال اندوختیم . ارواح ما در اجساممان زندانی
است و حیاتمان در این عالم جز عذاب و اذیّت حاصلی
نداشته است .
٣٤ -
فَصارَ یَحسُدُنی مَن کُنتُ اَحسُدُ
وَ صِرتُ مولی الْوَری مُذ صِتَ مولائی
ن ک به ذیل : " کانت لقلبی اهواء "
٣٥ -
فَصرتُ اذا اَتَتَنی مِن سِهامٍ
تَکَسّرتِ النِصّالُ علی النِصالِ
ن ک به ذیل : " رمانی الدّهر بالارزا ..."
ص ٥٩
ص ٦٠
و نیز جمال قدم میفرمایند : " این عبد حزین که در
ارض حزن جالس شده و از جوهر حزن مرزوق گشته ...خدا
میداند که در این وقت چنان قطرات عبرات از چشم نازل
گشته و رشحات دمعات بمثل بارن رحمت بر وجهه جاری شده
که زفرات عیون قلم را از سیر باز داشته و طفحات دموع
صفحه را از مداد منع نموده نعم ما قال فطوفان نوع عند
نوحی کادمعی و ایقاد نیران الخلیل کلوعتی و لو لا زفیری
اغرقتنی ادمعی فلو لا دموعی احرقتنی زفرتی و حزنی ما
یعقوب بثّ اقلهّ و کلّ بلاء ایّوب بعض بلیّتی و لوحل ما بی
بالجبال و کان طور سینا بها قبل التّجلّی تدکت . با همهٴ این
بلایا و محن و رزایای سرّ و علن منتظر و مترصّد عنایات
متواترات و نغمات متظاهرات هستم ..."
و نیز حضرت بهاءاللّه در لوح شیخ میفرمایند :
" ... اگر وقتی آنجناب در انبار حضرت سلطان وارد شوند از
نائب و رئیس آن محلّ بطلبند که آن دو زنجیر را که یکی
بقره کهر و یکی بسلاسل معروف است بنمایند قسم به نیّر
عدل که چهار شهر این مظلوم در یکی از این دو معذّب و
مغلول و خزنی ما یعقوب بثّ اقلّه و کلّ بلاء ایوّب معض
بلیّتی
و نیز حضرت بهاءاللّه در لوح آقا میرزا آقا افنان
میفرمایند : " یا افنانی علیک بهائی و عنایتی این مظلوم در
بحبوحهٴ احزان من فی الامکان را بحقّ دعوت نموده و مینماید
و حزنی ما یعقوب بثّ اقلّه و کلّ بلاء ایّوب بعض بلیّتی مع
ابیاتی که در آثار مبارکهٴ فوق نقل گشته مأخوذ از
تائیّهٴ ابن فارض است
نحوهٴ ثبت و ترتیب توالی ابیات چنین است :
و لوأنّ ما بی بالجِبال . و کانَ طو
رُسینا بهاء قبلَ التَّجلّی لدُکّتِ
هویً عَبْرَةٌ تَمّت به . و جَویً تَمتْ
به حُرَقُ . ٱدْوَاوُها بَی اودْتَ
فطوفانُ نوحٍ . عندَ نوحی . کَأدْمُعی
فرغانی در مشارق الدّراری شرحی مبسوط در ذیل هریک
از این ابیات نگاشته و بدقائق و اشارات مندرجهٴ در آنها
توجهّی دقیق مبذول داشته است . ذیلاً آنچه را که در شرح
ابیات منقول در آثار مبارکه مرقوم داشته درج مینماید :
" و لو أنّ ما بی بالجبالِ. و کانَ طو
رُسینا بهاء قبلَ التّجلّی . لَدُکّت
یقال : دککت الشئ . ادکّه دکّا. اذا کسرته حتّی سویته بالارض
و منه قوله تعالی : " فدکّتا دکّة واحدة " میگوید : که آن احتیاج
من بافاقت از آنست که ببلا و فنای صعق خود مُحّس شده ام . و
میبینم که اگر چنانکه آنچه از بلاها و عناهای عشق و غیر
آن بمن نازل است بجمله کوههای عالم نازل شدی و کوه طور
سینا که از اثر تجلّی موسی پاره شده بود . بآن کوههای کائن و
در میان ایشان نازل بودی . البتّه . آن جملهٴ کوهها و طور سینا
با ایشان پیش از آنکه تجلّی ئی که موجب دکّ است بر ایشان
همه واقه شدی . از اثر آن بلاها و عناهای من . همه پاره پاره
و ریزه ریزه و ذرّه ذرّه شدندی . اکنون در این ابیات آینده .
تفصیل اوصاف آن عشق و صبابت میکند که در ابیات متقدّم
ذکر ایشان مجملاً گفته بود ...
فطوفان نوح . عند نوحی. کادمعی . و ایقاد نیران الخلیل
ص ٦٣
کَلَوعتی پس این آب دیدهٴ من که از اثر سوزش عشق من
غمّازی میکند . چنان قوّت و غلبه یافته است که اگر نظر به
اصل و مَنشأش کنی چنان بسیار و بینهایت باشد که طوفان
نوح که همهٴ عالم را آب آن شامل شده بود . همچو نموداری
باشد از این آب چشم من . و این شعلهٴ آتش شوق من چنان
عظیم و سوزنده است که آتشی که مدّتی مدید بجهت سوختن
خلیل الّله " علی نبیّنا و علیه الصّلاة والسّلاام " بر میافروختند .
نمایشی بوده باشد از این شعله و سوزش آتش شوق من . در
این بیت صنعت اغراق . بکار برده است . چه قاعدتی است که
کشبّه به . در آن صفت مشبهه . ( چه قاعده آنست که مشبّه به در
ما به المشابهه - خ ل ) کاملتر از مسبّه باشد . و او مبالغه
کرده است و طوفان نوح و نیران خلیل را " علیهما السّلام " بدمعه
و لوعهٴ خود تشبیه کرده است تا در صفت اغراق و احراق .
اینهاکاملتر از آنها باشند .
و لو لا زفیری . اغترقتنی ادمعی و لو لا دموعی . احرقتنی زفرتی
الزفیر و الزفرة : اغتراف النّفس للشّدّة و الحزن و الحرقة .
میگوید : که آب دیده و سوز سینهٴ من هر دو در غلیه بغایتی
رسیده اند که هر دو متکافی شده اند چنانچه اغراق این مانع
احراق آن میشود و احراق آن دافع اغراق این میگردد . تا
دیدهٴ من مرا غرقه کرده بودی . لیکن شدّت حرارت آن .
رطوبت این را بکلّی نشف میکند . و اگر آبهای دیدهٴ من
نبودی . حرارت تنفّس من از آتش اندوه مرا سوخته بودی .
امّا رطوبت این . مر حرارت آن را .تسکین میدهد . و
حُزنی . ما یعقُوب بثّ اقلّهُ و کلّ بلاء ایّوب بعض بلیّتی
اگر چناکه من انده گساری کردم بآنچه گفتم : و ابثثتها
حضرت ولّی امرالّله در دو اثر منقول در فوق به
احتوای قصیدهٴ عزّ ورقائیّه به ابیات " فطوفان نوح عند
نوحی ... " و " حزنی ما یعقوب ... " اشاره فرموده اند در
حالی که در ١٢٧ بیت باقیماند از این قصیده چنین ابیاتی
وجود ندارد ( ن ک به آثار . ج ٣ . ص ١٩٦ - ٢١٥ ) . چنانچه
-------
گذشت این دو بیت مسلّماً از ابن فارض است امّا بعید نیست
که حضرت بهاءاللّه در قصیدهٴ مفصّل عزّ ورقائیّه که در اصل
متجاوز از دوهزار بیت بوده به این ابیات استشهاد فرمود ه
باشند .
ص ٦٥
٣٧ -
ففی کلّ شئ له آیة
تدّل علی انّه واحد
ن ک به ذیل : " و ما من شئ الاّ فیه ..."
٣٨ -
فهینی قلت هذا الصّبح لیل
ایعمی العالمون عن الضّیاء
ن ک به ذیل : " و هبنی قلت .. "
ص ٦٦
و نیز در لوحی از حضرت بهاءاللّه چنین آمده است :
" یا احبّائی لا تحزنوا عمّا ترونه الیوم سوف تنقرض دولة
البغاة و المتکبّرین و عزّ العصاء و المتجبّرین للذاهبین
الاوّلین لنا بصائر انّ الذّی اعرض و اعترض انّه کبرق خلّب او
کسحاب صلف او کسراب قارع ومن اعظم المصائب و اکبرها
دعوة الظّالم بالقدل و الکاذب بالصّدق و الجاهل بالعلم بالی ان
مع الملیح قبیح و مع الغثّ ثمین و مع الصّالح طالح و مع
العالم جاهل کذلک اقتضت الحکمة و ارادة الرّحمانیّة و مشیّة
الالهیّة "
بیت از قسّ بن ساعده ( فوت ٦٠٠ م ) است . او
حکیم و شاعر و خطیب مشهور عرب در دورهٴ جاهلی بود و
روزی خطبهٴ خود را در بازار عکّاظ با این ابیات به پایان
رسانید :
" فی الذّاهبینَ الاوّلین
منَ القرونِ لنا بصائِر
لمّا رأیتُ موارداً
للموتِ لیسَ لَها مصادر
ص ٦٨
و رأیتُ قومی نحَوهَا
یمضی الاساغرُو الاکابِر
لا یَرجعُ الماضیِ اِلی
و لا مِنَ الباقین غابر
ایقنتُ انّی لا محَال
ة حیثُ صار القومُ صائر
( تاریخ ادبیات عرب . ص ٣٣ )
و نیز ن ک به عقد الفرید . ج ٤ . ص ١٢٨ و اغانی . ج
١٥ . ص ١٩٢ - ١٩٣ .
مضامین ابیات بفارسی آن است که برای ما تأمل در
احوال گذشتگان قرون پیش مایهٴ حصول عبرت و بصیرت
است . وقتی دیدم که برای مرگ فقط راه ورود و جود دارد و
از آن راه خروجی نیست . و وقتی دیدم افراد قوم من از
کوچک و برزگ بسوی آن روانند . و وقتی دیدم که آن که
در گذشته باز نگشته است و از باقی ماندگان نیز کسی باقی
نخواهد ماند . اطمینان یافتم که من نیز به همان جائی خواهم
رفت که آن قوم رفته اند .
ص ٦٩
معنی ابیات فوق انطور که ابوالفداء نقل نموده این
است که در لشکر جوانان ترک صدای غرش حملات آنان جائی
برای صدای رعد باقی نمیگذارد . آنان قومی هستند که در
همنشینی چون ملائکهٴ جمالند و در وقت جنگ و گریز
و حشتناکتر از هر عفریت پر ستیز .
ص ٧٠
ص ٧١
و نیز حضرت عبدالبهاء در لوح جناب نوّاب آقا کوچک
میفرمایند : " ای بندهٴ درگاه احدیّت نوّاب اعلی بوّاب عتبهٴ
مفهوم این ابیات چنین است که امیال مختلفه در جانم
پراکنده بود امّا وقتی چشمم به جمال تو افتاد همهٴ امیالم در
تو خلاصه گشت . آنکه به او حسادت میورزیدم حاسد من شد
و وقتی توسرور من شدی من سرور عالمیان شدم . ای آن که
دین و دنیای منی . از زمانی که به ذکر جمیل تو مشغول
گشتهام دین و دنیای مردم را به آنان وا گذاشتهام .
ص ٧٣
و نیز ن ک به کتاب المختصر . جز اوّل . ص ١٣٢ ؟
جزء دوم ، ص ١١ و کتال اغانی . جلد ١٥ . ص ١٦ - ٢٢ .
مضامین ابیات آنکه گوئی میان حجو ن و صفا ( نام دو
موضع در نزدیکی مکّه ) یار و همدمی نیست و در مکّه هیچ
قصّه گوئی دیگر فصّه سرائی نمیکند . بلی ما اهل مکّه
بودیم . امّا گردش روزگار و بخت نافرجام . آن رااز دست ما
بیرون کشید .
ص ٧٥
مقهوم بیت این است که همه آلههٴ عالم از تراوش امر
من اَلهه شدند و کلّ ربوب از فیض و کمال حکم من تربیت
یافتند .
ص ٧٧
ضرب المثل " ضرب الحبیب زبیب " که در لوح مبارک
به آن اشاره فرمودهاند از امثال مشهورهٴ عربی است . سعدی
در اشاره به این ضرب المثل در باب پنجم گلستان میگوید
".. در بلاد عرب گویند ضرب الحبیب زبیب ازدست تو
مشت بر دهان خوردن خوشتر که بدست خویش نان خوردن . "
زبیب در لغت بمعنی انجیر و مویز خشک است .
ص ٧٨
ص ٧٩
مفهوم این بیت را شاعری فارسی زبان چنین به نظم
کشیده است :
" روزنه چونان بود که خواهد مردم
باد نه چونان وزد که خواهد کشتی "
( یغماء سال ٢٦ . شماره ٧ " مهر ١٣٥٢ ه ق ".
شماره مسلسل ٣٠١ . ص ٤٣٦ )
ص ٨٠
٤٩ -
لقد لامنی فی حبِّ لیلی اَقاربی
اَبی و ابن اُمیّ و عَمّی و خالیا
ن ک به ذیل : " و قد لامنی فی حبّ .. "
٥٠ -
لِلِّه تحتَ حِجاب الفَقرِ عبادٌ
اَخْفاهُم فی رداءِ الفقرِ اِجلالا
ن ک به ذیل : " للّه تحت قباب العزّ .. "
ص ٨١
و نیز حضرت عبدالبهاء در لوحی میفرمایند : " ای
ثابت بر پیمان نامهٴ شما رسید و مضمون مشحون به احساسات
روحانیّه بود ... امیدوارم همان قسم که مرقوم نمودی از عین
یثرب منها المقرّبون مرزوق گردی امّااگر از سائر طوائف از
نفوسی آثار عجیبه ظاهر شود آن نفوس از مقولهٴ اشخاسی
هستند که میفرماید للّه تحت حجاب الفقر عباد اخفاهم اجلالاً
لامره و یا آنکه از حسن فطرت به امر نزدیکند وبدون نام
و نشان از فیض امر بهره و نصیب دارند .. "
عبارتی که نقل فرموده اند مضمون ابیاتی است که شیخ
سیّد حیدر آملی ( فوت حدود ٧٨٧٧ ه ق ) در کتاب نصّالنصّوص
آورده ولی بنام قائل اشاره ننموده است : -------------
" للّه تحت قباب العزّ طائفة
اخفاهم عن عیون النّاس اجلالا
مضمون بیت چنین است که خدارا تحت سراپرده عزّت
مردمانی است که آنان را در لباس پر جلال فقر مخفی داشته
است .
ص ٨٣
ص ٨٤
مضامین ابیات آن است که در روزگار ما بلیّات سبب
تعجب نیست . آنچه از هر چیزی عجیب تراست عافیت و
سلامتی است . زیبائی به لباسی که مارا زینت میدهد نیست
بلکه جمال در عقل و ادب است . یتیم آن نیست که پدرش
در گذشته است . یتیم کسی است که از علم و ادب محروم
مانده است .
ص ٨٥
چنانکه تصریح فرموده اند ابیات از ابن حجر عسقلانی
( فوت ٨٥٢ ه ق ) است و بصورت زیر در کتاب صواعق
محرقه . ص ١٦٧ . بطبع رسیده است :
" ما آن للسّرداب ان یلد الذّی
کلمتموه بجهلکم ما آنا (کذا)
فَعَلی عُقولِکم العَفاء فانّکم
ثَلَثْتُمْ العَنقاء و الغیلانا "
حاجی میرزا محمّد افشار در کتاب بحر العرفان خود
مینویسد : " .. قدری در صواعق ابن حجر ملاحظه فرمائید با
ص ٨٦
آنکه نسبت به اهل بیت رسالت بمنتها درجهٴ اخلاص و ارادة
بود و در مدح آن بزرگواران اشعار نیکو بنظم آورده معذلک
در طعن کسانی که معتقد و متیقّنند که حضرت مهدی ولد صلبی
امام حسن عسکری در سرداب غائب گردیده این دو شعر را به
رشتهٴ نظم در آورده است : ما آن للسّرداب ان یلدا الّذی سمّیتموه
بزعمکم انسانا فعلی عقولکم العفاء فانّکم ثلثتم العنقاء
و الغیلانا ..."
( بحر العرفان . ص ٤٦ - ٤٧ )
مضامین ابیات این است که زمان آن هنوز نیامده است
که سرداب کسی را بزاید که به گمان باطل خود اورا انسان
نامیده اید . خدا عقول شمارا ببخشاید که بر دو اسم بی
مسمّای " عنقا" و " غول " اسم سومی ( امام غائب ) افزوده اید
ص ٨٧
فرصت الدولهٴ شیرازی ( فوت ١٣٣٩ ه ق ) در آثارالعجم
-----------
ص ٨٩
ص ٩١
شعر از مؤیّد الدّین الجندی ب( فوت حدود ٧٠٠ ه ق )
است . جامی در نقد النّصوص فی شرح نقش الفصوص مینویسد :
-------------------------------
" .. وللّه درّ الشیّخ مویّد الدّین الجندی حیث قال :
البحر بحر علی ماکان فی قدم
انّ الحوادث امواج و انهار
ص ٩٣
و نیز ن ک به ذیل : " اتحسب انّک جرم صغیر .. "
ص ٩٤
ابن خلکان در وفیات الاعیان در ذیل شرح احوال
الوالقاسم الجنید بن محمّد بن الجنید الخزاز القواریری
مینویسد :
" اذا قلت : اهدی الهجر لی حلل البلی
تقولین : لو لا الهجر لم یطب الحبّ
و ان قلت : هذا القلب احرقه الهوی
تقولی : بنیران الهوی شرف القلب
و در ذیل همین صفحه از کتاب وفیات الاعیان چنین
آمده است :
" و یروی و ان قلت ما ذنب الیک ؟ اجبتنی
و جودک ذنب لایقاس به ذنب "
مقصود از مصرع منقول در لوح مبارک آن است که وجود
انسانی خود عبارت از گناهی است که هیچ گناه دیگری با آن
قیاس نمیگردد .
ص ٩٦
مضمون بیت متنبّی آن است که ترا همین بیماری
کفایت است که مرگ را برای خود درمان ببینی و همین ترا
بس که برای تو مرگ آرزو باشد .
ص ٩٧
مقصود از بیتی که در لوح مبارک نقل شده آن است که
ظلمی که از خویشان بر انسان وارد میشود از زخم شمشیر
برّان هندی جانسوز تر است .
ص ٩٨
و حضرت عبدالبهاء در دوح جناب حافظ الصّحه
میفرمایند : " ای دردمند بی مانند هر چند در بستر بیماری
گرفتاری .. هزاران سلامت و عافیت محتاج و قربان این
رنجوری و کسالت . چه خوش گفته عش خالیا فالحبّ راحته عنا
و اوّله سقم و آخره قتل .. "
و نیز حضرت عبدالبهاء در لوح آقا سیّد مصطفی
رنگونی میفرمایند : " ای متمسّک بعروهٴ وثقی قد تلوت بیان
شکرک و بیّنات شوقک .. اگر طعن و لعن و سبّ و بغضاء اهل
نفاق در سبیل الهی بر ما نبود نقل وحلاوتی و لذّت و
مزّه ای این کشمکش محبّت اللّه نداشت عش خالیا فالحّب راحته
عنا فاوّله سقم و آخره قتل ای کاش صد هزار جان داشتیم و در
هر آنی در سبیل جمال مبارک فدا مینمودیم ... "
و حضرت عبدالبهاء در لوح حضرت فروغی میفرمایند :
ص ٩٩
" نامهٴ آنحضرت موّرخ ٢٢ ربیع الاوّل سنهٴ ١٣٢٥ واصل
گردید .. عشق از اوّل سرکش و خونی بود تا گریزد آنکه
بیرونی بود بقول ابن فارض عش خالیا فاحب راحته عنا فاوّله
سقم و آخره قتل .. "
بیت چنانچه تصریح فرموده اند از ابن فارض است و
در دیوانش چنین ثبت گشته :
" وَ عشْ خالِیاً . فَالحّبُ راحَتُهُ عَناً
وَ اَوّلَهُ سُقمٌ . وَ آخِرُهُ قَتل "
( دیوان ابن فارض . ص ١٣٤ )
مضمون بیت این است که بی عشق زندگی کن چه در
عاشقی راحت عین زحمت است . عشق بادرد آغاز میشود و با
قتل پایان میپذیرد ۭ
ص ١٠٠
ص ١٠٢
مفهوم بیت آنکه غایت قصوای من قدمگاه اوست و
عرش عماء است زمینی که او بر آن راه میرود .
ص ١٠٣
٦٧ -
و فی کلِّ شئٍ لَهُ آیَةٌ
تَدُلّ عَلَی اَنّه واحدٌ
ن ک به ذیل : " و ما من شئ الاّ فیه ... "
٦٨ -
و فیهّن نفس لو یقاس بها
نفوس الوری کانت اجلّ واکبرا
ن ک به ذیل : " علیّ ثیاب لو یباع ... "
ص ١٠٤
و نیز حضرت عبدالبهاء در لوحی دیگر میفرمایند :
" ای سرمست بادهٴ عشق ذی الجلال مجنون لیلی میگوید لقد لامنی
ص ١٠٧
و حضرت عبدالبهاء در لوحی میفرمایند : " ... دراین
مضمون ابیات چنین است : چه بسیاراند که وصل لیلی
را ادّعا میکنند امّا لیلی با خنده دعوی آنان را انکار میکند .
با اشکی که به گونه ها سرزیر میشود آنکه براستی میگرید
و آنکه خود را به گریه میزند معلوم میشود .
ص ١٠٩
بیت از ابن فارض است . ن ک به دیوان ابن فارض .
ص ١٦٩ ------------------
مفهوم بیت چنین است که با حبیب تنها شدم در حالی که
مفهوم بیت چنین است که با حبیب تنها شدم در حالی که
بین من و او سرّی وجود داشت که از وزش نسیم لطیف تر
بود .
ص ١١١
و نیز حضرت علالبهاء در لوح جناب آقا علی اکبر
اردستانی میفرمایند : " ای مؤمن ممتحن ملاحظه فرما که حضرت
علی اکبر در ارض طف چگونه جانفشانی نمود آن جانفشای
کامرانی و شادمانی بود ... حال دوستانش را نیز از خمخانهٴ
بلایش نصیبی وبهره ای چو باده نوش کنی جرعهٴ فشان بر
خاک و للارض من کأس الکرام نصیب و علیک التّحیّة و
الثناء "
و همچنین حضرت عبدالبهاء در لوح " عشق آباد . امة اللّه
فاطمه ضلع من استشهد فی سبیل اللّه آقا باقر شهید علیها
بهاءاللّه الابهی " میفرمایند : " ای قرین و ضجیج شهید، آن روح
مجسم و نور مصوّر ترا از بین اماء رحمن اختیار کرد تا
شربنا فأهرفنا علی الارض فضلة
و للارض من کأس الکرام نصیب "
( البصائر . ج ١ . ص ١٤٠ )
فروزانفر نیز این بیت را در کتاب خلاصه مثنوی با
تفاوتی جزئی در مصرع اوّل چنین نقل نموده است : " یکی او
شعراء عرب گوید
٤٧ - ٥٩ ) به طبع رسیده است
ص ١١٥
ص ١١٦
ص ١١٧
بیت از ابن فارض است . ن ک به دیوان ابن فارض .
------------
ص ١٤١ .
مضمون بیت آنکه اگر انفاس طیّبه او در شرق منتشر
گردد کسی که در غرب به زکام مبتلی است و از بویائی
محروم گشته حسّ بویائی خود را باز خواهد یافت .
علدالرّمن جامی در ذیل ایت بیت در کتاب لوامع خود
------
چنین نوشته است ب: " عبق به الطیّب بالکسر ای لزق به عبقا
بالتّحریک و عباقیة مثل ثمانیة میگوید اگر بوی خوش دهد
آن می در حدود شرق که مطلع انوار و منشأ ظهور و اظهار
و کمون است مزکومی بود از ادراک هر مشموم محروم هر آینه
از قوّت شمّ بهره ور شود و مشامش از استنشاق رایحهٴ آن می
معطر گردد .
ص ١١٨
ص ١١٩
٧٨ -
ولو لازفیری اغرقتنی ادمعی
فلو لادموعی احرقتنی زفرتی
ن ک به ذیل : " قطوفان نوح .. "
٧٩ -
وَ ما احترتُ حتّی اخترتُ حُبّیکِ مَذهَباً
فوا حیرتی اِن لَمْ تَکن فیکِ حیرتی
حضرت بهاءاللة در جواهر الاسرار میفرمایند : " .. من
دخل فی هذاالسّفر یکون متحیّراً فی آثار قدرةاللّه و بدایع
آیات صنع اللّه و یأخذه الحیرة من کلّ الجهات و من جمیع
اطراف کما شهد بذلک جوهر البقاء فی ملاء الاعلی فی قوله
ربّ زدنی فیک تحیّراً فنعم ما قال و ما احترت حتّی اخترت
حبّک مذهبا فوا حیرتی لو لم تکن فیک حیرتی و فی ذلک
الوادی تضلوّن السّالکون و تهلکون و لن تقدروا ان تصلوا الی
مثویهم .. "
( آثار . ج ٣ . ص ٧٨ - ٧٩ )
و نیز حضرت بهاءالّله در لوحی دیگر میفرمایند :
"... دیگر آنجناب اظهار حیرت نموده بودند اگر چه حیرت
در مقامی محبوب و مقبول است چنانچه صدر اصفیاء روح ما
سواه فدا فرموده ربّ زدنی فیک تحیراً چه که حیرت در این
مقام از مشاهدهٴ انوار تجلّیاّت محبوب دست میدهد این است که
و در پاورقی مشارق الدّراری ( ص ١٣٧ ) چنین
---------------
آمده است : " ما احترت : لم اکن متحیراً و فی بعض النّسخ :
فوا حیرتی . ان لم تکن فیک خیرتی " .
ص ١٢١
بیت از ابی العتاهیه ( فوت حدود ٢١٠ ه ق ) است .
ابوالفرج در اغانی مینویسد : " حدّثنا محمّد بن یحیی قال
حدّثنا محمّد بن الرّیاشیّ قال حدّثنا الخلیل بن اسدالنّوشجانی
قال : جاءنا ابوالعتاهیة الی منزلنا فقال : زعم النّاس انّی
زندیق . واللّه ما دینی الاّ التوّحید ! فقلنا له : فقل شیئاً نتحدّث
به عنک . فقال :
ألا انّنا کلّنا بائدُ
و ایّ بنی آدمٍ خالدُ
و بدُوهُمُ کان من ربّهم
و کلّ الی ربّه عائدُ
فیا عجباً کیف یعصی الاله
اُم کیف یجَحده الجاهُد
و نیز ن ک به یغماء سال ١٦ . شماره ١٢ ( اسفند
١٣٤٢ ه ش ) ۭ شماره مسلسل ١٨٨ . ص ٥٤٢ .
مضمون عبارت مندرج در لوح مبارک آن که شیئ در عالم
نیست مگر آنکه در آن شیئ نشانه ای است که بر یکتائی
ذات الهی دلالت میکند .
ص ١٢٣
و نیز حضرت عبدالبهاء در لوح میرزا نصراللّه (اصفهان )
میفرمایند : " ای بندهٴ حقّ صبح هدی چون از افق اعلی طلوع
نمود پرتوش بشارت کبری بود و مژدهاش ظهور جمال
ابهی ... ملاحظه نمائید که شهاب ثاقب میثاق چگونه بقلب آفاق
زد و چه اشراقی از ملکوت غیب در صفحات سقلاب وافلا ق
افتاد شرق منوّر نما غرب معطر نما نور بسقلاب ده روح به
افلاق بخش باوجود این . این منکران مانند خفاشان در زاویهٴ
خمول خویش خزیده انکار آفتاب کنند فنعم ماقال فهبنی قلت
هذا الصبّح لیل ایعمی النّاظرون عن الضّیاء لا والّله فسوف تسمع
نغمات هذاالصور و نقرات هذا النّاقور من الملاء الاعلی فسبحان
ربّی الابهی و علیک التحیّة و الثناء "
و حضرت عبدالبهاء در لوحی دیگر میفرمایند : " ایّها
المنادون باسم اللّه المهیمن القّیوم در این ایّام سهام بغضاء از
جمیع انحاء متتابع بر سینهٴ عبدالبهاء میرسد ... کسانی که
مضمون بیت آنکه گیرم که من بگویم صبح شام است .
آیا مردم دنیا نوری را که در حال درخشش است نمی بینند )
ص ١٢٥
بیت از ابن فارض است . ن ک به دیوان ابن فارض .
----------------
ص ١٦٨ . مضمون بیت آن که محزون مسرور میشود و آنکه از
درد عشق مرده بود حیات تازه می یابد و مشتاق عشق به ء
مؤانست معشوق فائز میگردد و گوش لذّت کلام محبوب را در
می یابد .
ص ١٢٦
یاقوت حموی در معجم البلدان ابیات را چنین نقل
نموده است : --------------
" یا شریک یا ابن عمرو
هل من الموت مَحالَه ؟
ص ١٢٧
یا شریک یا ابن عمرو
یا أخا من لا أخالَه
یا أخا المنذر فُکّ ال
یومَ رهْناً قد اتی له
یا اخا کلّ مضاف
و أخا من لا أخا له
انّ شیبان قبیلُ
أَکرمَ النّاس رجالَه
و أبوالخیرات عمرو
و شراحیل الحَمالَه
رَقباک الیوم فی المجْ
دو فی حسن المَقالَه "
ج ١. ص ٢١٩ - ٢٢٠ و کتاب اغانی . ج ٢٣ . ص ٤١٢ - ٤١٤ .
مضمون ابیاتی که در رسالهٴ مدنیّه نقل شده این است که
----------------
ای شریک من . ای پسر عمرو . آیا از مرگ فرار توان نمود ؟
ای برادر هر مصیبت کشیدهای وای برادر هر بی برادری .
ای برادر نعمان . تو امروز کفالت شیخ را خواهی داشت .
شیبان کریم که نعمت خداوند بر او ارزانی باد کجاست ؟
ص ١٢٨
و نیز حضرت عبدالبهاء در لوحی میفرمایند : " الحمداللّه
ص ١٣٠
ص ١٣١
فهرست اهمّ کلمات ابیات و مصاریع
برای اطلاّع او نحوهٴ استفادهٴ از این فهرست لطفاً به "مقدّمه"
این کتاب رجوع فرمائید .
اباله (ضغث )
ابی ( وقد لامنّی )
اجلالا ( للّه تحت )
احسابهم ( اضائت )
اخترب ( و ما احترت )
اخزم ( شنشنة )
ادمعی ( فطوفان )
اذیال ( تمسّک )
ارزاء ( رمانی )
ارقّ ( ولقد خلوت )
اسرة (نادیهم )
اشباح ( والبحر )
اعداء (الفضل )
اقاربی ( و قد لا منی )
اقتدی ( بابه )
اقدام ( تعیرنا ) ( غایة )
اکبر ( أتحسب )
اکثر ( علّی ) ( غایة )
الح ( احن )
السری ( عندالصباح )
ص ١٣٢
الف ( اری الف )
امانیا ( و حسب )
امر ( رقّ )
امری ( کلّ الالوه )
امیّ ( و قد لا منّی )
انسان ( ما آن للسرداب )
انطوی ( اتُحسب )
انفاس ( و لو عبقت )
اهواء ( کانت )
اولّین ( فی الذّاهبین )
آیة ( و ما من شی)
ایقاد ( فطوفان )
ایّوب ( و حزنی )
بان ( اری
بحر ( و البحر )
بذاکا ( و کلّ یدّعی )
براقع ( أبرق )
برق ( أبرق )
بصائر ( فی الذّاهبین )
بعد الرّا و غین ( یجئی ربّا )
بلا ( و حزنی )
بلل ( انا الغریق )
بلیّة ( لیس البلیّة )
بهاء ( و غایتی )
بیعتی ( سم الرّدی )
تألّهت ( کلّ الالوه )
ص ١٣٣
تبیح ( تتیح )
تجری ( لاکل )
(تجلّی ( و لو ان )
تحسب ( أتحسب )
تدل ( و ما من شی )
تزعم ( أتزعم )
تشابه ( رقّ )
تعاکسا ( رقّ )
تمشت ( و غایتی )
تیجان ( نادیهم )
ثاقبة ( اضائت )
ثقات ( اقتلونی )
ثیاب ( علّی )
جانب ( أبرق )
جبال ( و لو انّ )
جدودهم ( اضائت )
جرم ( أتحسب )
جری ( خل )
جزع ( اضائت )
جلّوا ( تمسّک )
جمالها ( و کلّ ملیح )
جنود ( فی فتیة )
جوهر ( و عندی )
جیف ( اذا کان )
حبّ ( خل ) ( و عش )
حبیب ( و لقد خلوت ) ( علیک بها )
ص ١٣٤
حجون ( کان لم یکن )
حدید ( رمانی )
حرّ ( سألت )
حرق ( سم الرّی )
حرم ( طوعاً )
حسن ( و کلّ ملیح )
حکمه ( طوعاً )
حکمی ( کلّ الالوه )
حلّ ( طوعاً )
حلل ( نادیهم )
حوادث ( والبحر )
حیا ( تمسّک )
حیات ( اقتلونی )
حیرتی ( و ما احترت )
خالیا ( و قد لا منّی )
خدود ( اذا انبجست )
خل ( تمسّک )
خلفه ( اری )
خلیل ( فطوفان )
خمر ( رقّ )
خوفی ( انا الغریق )
دجی ( اضائت )
دعوی ( خل )
دلیل ( اذاکان )
دموع ( اذا انتجست )
دمی ( طوعاً )
ص ١٣٥
دنیا ( ترکت )
دهر ( رمانی )
دین ( یجئی ربّا )
ذاهبین ( فی الذاّهبین )
ذنب ( وجودک )
ذوی القربی ( و ظلم )
راء و غین ( یجئ رّا )
ربوب ( کلّ الا بوه )
رخیص ( تتیح )
رداء ( للّه تحت )
رشح ( کلّ الالوه )
رعد ( فی فتیة )
رقّت ( رقّ )
ریاح ( لاکل )
زجاج ( رقّ )
سامر ( کأن لم یکن )
سامع ( و یفرح )
سبیل ( تمسّک )
سرداب ( ما آن للسرداب )
سری ( و لقد خلوت )
سفک ( طوعاً )
سفن ( لاکل )
سقم ( و عش )
سلامة ( لیس البلیّة )
سلمی ( اصمّ )
سمیع
ص ١٣٦
سنّتی ( خل)
شرق ( ولوعبقت )
شمّ ( ولوعبقت )
شمت ( احن )
شمیم ( تمتّع )
شهادة ( و اذا اتتک )
شهدت ( الفضل )
صارخ ( نادیهم )
صباح ( عندالصّباح )
صرفا ( و هبنی )
صغبر ( علیک بها )
صفا ( أتحسب )
صوتاً ( کأنّ لم یکن )
صیتاً ( فی فتیة )
ضلال ( فی فتیة )
ضیاء ( غایة )
طائفة ( وهبنی )
طفح ( للّه تحت )
طور ( کاّ الالوه )
طورسینا ( أبرق )
ظلم ( و لو انّ)
عاذلی ( بابه ) ( علیک بها )
عالم ( احنّ )
عالمون ( أتحسب )
عالمین ( وهبنی )
( غایة )
ص ١٣٧
عبد ( سألت )
عجب ( لیس البلیّة )
عجبا ( طوعاً)
عدادنا ( تعیرنا )
عدلک ( علیک بها)
عدی ( بابه )
عرار ( تمتّع )
عرش ( و غایتی )
عشق ( سم الرّدی )
عشیة ( تمتّع )
عقال ( غایة )
عقول ( غایة )
علم ( و عندی )
عمی ( وقد لا منّی )
عنا ( و عش )
عین ( کانت )
غراب ( اذاکان )
غرب ( و لو عبقت )
غریق ( انا الغریق )
فوأدی ( رمانی )
فارض ( خل )
فرض ( خل )
فقد ( احن )
فقر ( للّه تحت )
فضل ( الفضل )
فلس ( علّی )
ص ١٣٨
قاض ( طوعاً)
قباب ( للّه عحت )
قتل ( وعش )
قدم ( اقتلونی )
قرون ( والبحر )
قصوی ( فی الذاهبین )
قلبی ( و غایتی )
قلیل ( کانت )
قهر ( تعیرنا)
قوم ( فی فتیة )
قبل ( اذاکان ) ( عندالصّباح )
کأس ( اصمّ )
کامل ( و للارض )
کتاب ( و اذا اتتک )
کرام ( و انت )
کرم ( تعیرنا ) ( و للارض )
کلاب ( بابه )
لامع ( اذاکان )
لوعتی ( أبرق )
لیل ( فطوفان )
لیلی ( احن ) ( اضائت ) ( و هبنی )
مبین ( و قد لامنی ) ( و کلّ یدّعی )
متقدّم ( و انت )
متیّم ( الفضل )
محاله ( و یفرح )
( یا شریکا )
ص ١٣٩
محزون ( و بفرح )
مذهب ( سمّ الردی )
مذهبا ( و ما احترت )
مرٴ ( لاکل )
مزجها ( علیک بها )
مزکوم ( و لو عبقت )
مشتاق ( و یفرح )
مشتة ( کانت )
مضاضة ( و ظلم )
مضمر ( و انت )
معار ( و کلّ ملیح )
مقیم ( کأن لم یکن )
مکة ( کأن لم یکن )
ملیح ( کلّ شئ ) ( و کلّ ملیح )
منایا ( تتیح ) ( و حسب )
منّی ( تتیح )
منیّتی ( تتیح )
مهند ( و ظلم )
مواقع ( و غایتی )
موت ( یا شریکا )
مولا ( و صرت )
ناس ( ترکت )
ناسکین ( تمسّک )
ناقص ( و اذا اتتک )
نبال ( رمانی )
نجد ( تمتع )
ص ١٤٠
( سألت )
ندی ( و لقد خلوت )
نسیم ( یجئی ربّا )
نشأتین ( احن )
نصرتی ( و للارض )
نصیب ( اضائت )
نظم ( و اذا اتتک )
نقیصتی ( فطوفان )
نوح ( اصّم )
نودیت ( فطوفان
نیران ( اری )
هادم ( تمسّک )
هوی ( سمّ الّردی )
واجب ( و من شی )
واحد ( و عندی )
وثنا ( أبرق )
وجه ( و کلّ یدّعی )
وصلا ( و ظلم )
وقع ( علّی )
یباع ( عند الصّباح )
یحمد ( سألت )
یحیی بن خالد ( لاکل )
یدرکه ( و کلّ یدّعی )
یدّعی ( بابه )
یشابه ( و حزنی )
یعقوب
ص ١٤١
کتاب شناسی
در این کتاب شناسی اسامی کتب به ترتیب حروف الفباء و
بر حسب عنوان اختصاری آنها که در متن این کتاب بکار
رفته مرتّب شده است .
عنوان اختصاری مشخصات کامل
حضرت بهاءاللّه . آثار قلم اعلی . ( ط : م م
آثار --------------
م . ١٢١ ب ) .ج ٣ .
آثار العجم محمّد نصیر فرصت الدّولهٴ شیرازی . آثارالعجم
----------
( ط : فرهنگ سرا . ١٣٦٢ ه ش ).
اسرار اسداللّه فاضل مازندرانی . اسرار الآثار ( ط : م
-----------
م م . ١٢٩ ب ) . ج ٤ و ٥ .
اسرارربّانی عبدالحمید اشراق خاوری . قاموس توقیع
--------------
منیع مبارک ١٠٥ بدیع -١ اسرار ربّانی ( ط :
------------------------------------
م م . ١١٨ ب ) . ج ٢ .
اصول عقاید سید کاظم رشتی رسالهٴ اصول عقاید ( ط : ل
----------
م م . ١٢٣ ب ) . شماره
ص ١٤٢
اغانی ابوالفرج اصفهانی . الاغانی ( بیروت : دار
-------
الثّقافة . ١٩٥٥ - ١٩٦١ م ) . ج ٤ . ٦ . ١٣ . ١٥ .
٢٣ .
البصائر ابی حیان التّوحیدی . البصائر و الذّخائر
--------------------
( دمشق : مکتبة اطلس . ١٩٦٤ م ) . تحقیق
و تعلیق از دکتر ابراهیم الگیلانی . ج ١ .
التّمثیل ابی منصور عبدالملک ثعالبی . التمثیل
المحاضره ( قاهره : دار احیاء الکتب العربیّه .
---------
١٩٦١ م ) .
الکامل الی العباس محمّد بن یزید المبرد . الکامل
-------
( مصر : مکتبة نهضة مصر . ١٩٦٠ م ) . ج ٣ .
الواح خطّ عندلیب حضرت بهاءاللّه . مجموعهٴ الواح مبارکهٴ حضرت
-------------------
بهاءاللّه عکسبرداری شده از روی خطّ علی
اشرف لاهیجانی عندلیب ( ط : م م م .
--------------------
١٣٢ ب ) .
امثال و حکم علی اکبر دهخدا. امثال و حکم ( ط : امیر
-----------
کبیر . ١٣٦٣ ه ش ) . ٤ ج .
امرو خلق اسداللّه فاضل مازندرانی ، امرو خلق ( ط : م
---------
م م . ١٢٨ ب ) . ج ٣ .
ص ١٤٣
ایقان حضرت بهاءاللّه . ایقان ( قاهره : فرج الّله زکی
. --------
١٣٥٢ ه ق ).
بحر العرفان حاجی میرزا محّمد افشار . بحر العرفان ( محل
و تاریخ طبع ندارد ) . طبع سنگی .
تاریخ ادبیّات اکبر بهروز . تاریخ ادبیّات عرب ( تبریز :
عرب -----------------
دانشگاه تبریز . ١٣٥٩ ه ش ).
تاریخ الادب حنّا الفاخوری . تاریخ الادب العربی ( بیروت :
العربی ------------------
المکتبة البولسیة . بی تاریخ ) .
توقیعات حضرت ولیّ امراللّه . توقیعات مبارکه ( ط : م م
---------------
م . ١٢٩ ب ) . ج ١ و ٢ .
جامع الاسرار شیخ سیّد حیدر آملی . جامع الاسرار و
-------------
منبع الانوار ( ط : قسمت ایران شناسی
-----------
انستیتو ایران و فرانسه . ١٩٦٩ م ) . تصحیح
هنری کربین و عثمان اسماعیل یحیی .
خلاصهٴ مثنوی بدیع الزّمان فروزانفر . خلاصهٴ مثنوی ( ط :
-------------
دانشگاه سپاهیان انقلاب . ٢٥٣٥ شاهنشاهی ) .
دریای دانش حضرت بهاءاللّه . دریای دانش ( ط : م م م .
-------------
١٣٣ ب )
ص ١٤٤
دلائل سبعه حضرت ربّ اعلی . دلائل سبعه عربی و
----------------
فارسی ( ط : بدون نام ناشر و تاریخ ) . قطع
جیبی . ٧٢ ص .
دیوان ابن فارض ابو حفص عمر بن ابی الحسن ابن الفارض .
دیوان ابن الفارض ( بیروت : دار صادر . دار
-----------------
بیروت : ١٩٦٢ م ) .
دیوان الامام علی علیّ بن ابی طالب امیرالمؤمنین . دیوان الامام
-------------
علی ) دمشق ؟ : دار کرم . بی تاریخ ) . جمع و
ترتیب عبدالعزیز الکرم .
دیوان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب امیر المؤمنین . دیوان امیر
------------
المؤمنین ( بدون نام ناشر. ١٨٩٤ م ) . ٨٠ ص .
----------
دیوان متنبّی ابوالطیّب المتنبّی . دیوان المتنبّی
----------------
( بیروت : المکتبة الثقافیة . بی تاریخ .
رحیق عبدالحمید اشراق خاوری ، رحیق مختوم ( ط :
م م م ، ١٣٠ ب ) . ج ١ . -----------
رسالهٴ مدنیّه حضرت عبدالبهاء . رساله مدنیّه ( قاهره :
------------
کردستان علمیّه . ١٣٢٩ ه ق ).
صحیفهٴ عدلیّه حضرت ربّ اعلی . صحیفه عدلیّه ( ط : بدون
--------------
نام ناشر و تاریخ ) . قطع جیبی . ٤٢ ص .
ص ١٤٥
صواعق محرقه ابن حجر عسقلانی . الصّواعق المحرقه فی
---------------
الرّد علی اهل البدع و الزندقه ( قاهره :
------------------------------
مکتبة القاهره . ١٩٦٥ م ) .
ظهورالحقّ اسداللّه فاضل مازندرانی . تاریخ ظهور الحقّ
----------------
( ط : م م م . ج ٨ . قسمت اوّل و
دوّم
عقد الفرید ابن عبد ربّه . عقد الفرید ( قاهره : مطبعة
----------
لجنة التألیف و التّرجمة و النّشر ) . ج ١
( ١٩٤٨ ) . ج ٣ ( ١٩٥٢ ) . ج ٤ ( ١٩٤٤ ) . ج
٥ ( ١٩٤٦ ) . ج ( ١٩٤٩ ) .
عیون الاخّبار ابن قتیبه الدینوری . عیون الاخبار ( قاهره :
-----------
دار الکتب المصریه . ١٩٣٠ م ) . ج ٤
قوس زندگی لوئی ماسینیون . قوس زندگی منصور حلاّج
--------------------
( ط : انتشارات بنیاد فرهنگ ایران . ١٣٤٨
ه ش ) . ترجمهٴ دکتر عبدالغفور روان فرهادی
کتاب المختصر عماد الدّین اسماعیل ابوالفداء . کتاب المختصر
------------
فی اخبار البشر ( بیروت : دار الفکر و دار
--------------
البحار . ١٩٥٦ - ١٩٦١ م ) . جلد اوّل شامل
اجزاء ١ تا ٤ و جلد دوّم شامل اجزاء ٥ تا
٧ .
ص ١٤٦
کشکول شیخ بهاءالدّین محمّد عاملی مشهور به بهائی .
کشکول ( رقم : شرکت طبع و نشر . بی
-------
تاریخ ) . ٢ ج و ترجمهٴ فارسی آن ( ط :
اسلامیّه . ١٣٦٤ ) . ٢ ج . ترجمه و شرح به قلم
محمّد باقر ساعدی خراسانی .
لمعات فخرالدّین عراقی . لمعات ( ط : مولی ،
١٣٦٤ ) . تصحیح محمّد خواجوی .
لوامع عبدالرّحمن جامی . سه رساله در تصّوف :
-------------------
لوامع و لوایح در شرح قصیدهٴ خمریّهٴ ابن
----------------------------------------
فارض در بیان معارف و معانی عرفانی به
----------------------------------------
انضمام شرح رباعیّات در وحدت وجود ( ط:
----------------------------------
منوچهری . ١٣٦٠ ) مقدمّه ایرج افشار .
لوح شیخ حضرت بهاءالّله لوح مبارک خطاب به شیخ
----------------------
محمّد تقی مجتهد اصفهانی معروف به نجفی
---------------------------------------
( قاهره : سعادت . ١٩٢٠ م ) . تجدید طبع
در طهران . ١١٩ ب .
لوح قرن حضرت ولیّ امرالّله . توقیعات مبارکهٴ حضرت
---------------------
ولّی امرالّله .لوح قرن احبّاء شرق .نوروز١٠١
--------------------------------------------
بدیع ( ط : م م م . ١٣٤ ب ) .
------
ص ١٤٧
مائدهٴ آسمانی عبدالحمید اشراق خاوری . مائدهٴ آسمانی
--------------
( ط : م م م . ١٢٩ ب ) . ج ٢ و ٤ و ٩ .
مثنوی معنوی جلال الدّین محمّد مولوی . مثنوی معنوی ( ط :
--------------
علمی . ١٣٥٧ ه ش ) .
مجمع الامثال ابوالفضل احمد بن محمّد میدانی نیشابوری .
مجمع الامثال ( بیروت :؟ مطبعة السنة
------------
المحمّدیة . ١٩٥٥ م ) . تحقیق و حواشی از
محمّد محیی الدّین عبدالحمید . ج ١ و ٢ .
مجموعهٴ آثار حضرت بهاءاللّه .مجموعهٴ آثار قلم اعلی (ط :
----------------------
ل م م ) . شمارهٴ ١٥ ( ١٣٢ ب ) . شمارهٴ ٦٠١٦
( بی تاریخ ).
مجموعهٴ آثار جضرت ربّ اعلی . محموعهٴ آثار حضرت اعلی
-----------------------
حضرت اعلی ( ط : ل م م . ١٣٢ - ١٣٣ ب ) . شمارهٴ ١٤ و
شمارهٴ ٦٤ .
مجموعهٴ الواح حضرت بهاءاللّه . مجموعهٴمطبوعهٴالواح مبارکه
--------------------------
حضرت بهاءاللّه ( قاهره : سعادت . ١٩٢٠ م ).
مجموعهٴ مکاتیب حضرت عبدالبهاء . مجموعهٴ مکاتیب حضرت
-------------------
عبدالبهاء ( ط : ل م م . ١٣٣ ب ) شمارهٴ ٢١.
---------
٧٩ . ٨٧ و ٨٨ .
ص ١٤٨
محاضرات عبدالحمید اشراق خاوری . محاضرات ( ط : م
--------
م م . ١٢١ ب ) . ج ٢ .
محاضرة الابرار محیی الدّین ابن عربی . محضرة الابرار و
-------------
مسامرة الاخیار ) بیروت : دار الیقظة العربیة
--------------
١٩٦٨ م ) . ج ١ .
مشارق سعید الدّین سعید فرغانی . مشارق الدّراری
--------------
شرح تائیّة ابن فارض ( مشهد : مطبعه ودانشگاه
-------------------
فردوسی . ١٣٩٦ ه ق ) . مقدّمه و تعلیقات
سیّد جلال الدّین آشتیانی .
مطالع الانوار محمّد نبیل اعظم زرندی . مطالع الانوار
--------------
( ط : م م م . ١٣٤ ب ) .
مجمع الادباء یاقوت حموی . معجم الادباء ( مصر :
دارالمأمون . ١٩٣٦ م ) . ج ١٣ و ١٧ .
مجمع البلدان یاقوت حموی . معجم البلدان ( بیروت : دار
صادرو دار بیروت . ١٩٥٧ م ) . ج ٤ .
مقام شعر در روح اللّه مهرابخانی . مقام شعر در ادیان
ادیان ------------------
( ط : لجنه جوانان . ١٣٣١ ه ش ) .
ص ١٤٩
مکاتیب حضرت عبدالبهاء . مکاتیب عبدالبهاء . ج ١
----------------
( قاهره : کردستان علمیّه . ١٣٢٨ ه ق ) . ج ٢
( قاهره : کردستان علمیّه . ١٣٣٠ ه ق ) . ج
٣ ( قاهره : فرج اللّه زکی . ١٢٤٠ ه ق ) . ج ٤
( ط : م م م . ١٢١ ب ) . ج ٥ ( ط : م م م . ١٣٢
ب ) . ج ٨ ( ط : م م م . ١٣٤ ب ) .
منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء . منتخباتی از مکاتیب
مکاتیب -------------------
حضرت عبدالبهاء ( انگلستان : مرکز جهانی
بهائی . ١٩٨٤ م ) . ج ٢ .
من مکاتیب حضرت عبدالبهاء . من مکاتیب عبدالبهاء
--------------------
( برزیل : منشورات دارالنشر البهائیة . ١٩٨٢
م ) . ج ١ .
نارو نور جمال اقدس ابهی . حضرت عبدالبهاء و
حضرت ولّی امراللّه . نارو نور - منتخباتی از
----------------------
آثار مبارکه ( لانگناین : لجنهٴ نشر آثار
------------
امری . ١٣٩ ب ) .
نامهٴ دانشوران جمعی از فضلاء و دانشمندان دورهٴ قاجاریّه .
دانشوران ناصری ( قم : دارالفکر و
---------------
دارالعلم . ١٣٧٩ ه ق ) . ج ١ .
نجم باختر مجلّهٴ نجم باختر . ج ١٤ ( ١٩٢٣ - ١٩٢٤ م ) .
ص ١٥٠
نصّ النصّوص شیخ سیّد حیدر آملی . المقدّمات من کتاب
-----------------
نصّ النّصوص فی شرح نصوص الحکم ( ط :
-------------------------------
قسمت ایران شناسی انستیتو ایران و فرانسه
١٩٧٥ م ) .
نفحات الانس عبدالّرحمن جامی . نفحات الانس من حضرات
----------------------
القدس ( ط : محمودی . ١٣٣٧ ه ق ) . تصحیح
-------
مهدی توحیدی پور .
نقد النّصوص عبدالرّحمن جامی . نقدالنّصوص فی شرح
------------------
نقش الفصوص ( ط : انجمن شاهنشاهی فلسفه .
----------
١٣٩٨ ه ق ) .
هدیة الاحباب شیخ عبّاس قمی . هدیة الاحباب ( ط : امیر
------------
کبیر ، ١٣٢٩ ه ق ).
وفیات ابن خلکان ، وفیات الاعیان ( قاهره :
--------------
دارالمأمون ، ١٩٣٦ م ) . ج ١ . ٢ . ٣ و ٥ .
یادگار مجلّهٴ یادگار ، طهران . مدیر مسئول و سردبیر
---------------
عبّاس اقبال . ١٣٢٣ - ١٣٢٨ ه ش .
یتیمة الدّهر ابی منصور عبدالملک ثعالبی . یتیمة الدّهر
--------------
(بیروت : دارالکتب العلمیّه . بی تاریخ ).٤ ج .
یغما مجلّهٴ یغماء طهران . صاحب امتیاز و مدیر
------------
حبیب یغمائی . ١٣٢٧ - ١٣٥٦ ه ش .
! پایان کتاب