
روزِ عیدِ نوروز است. اعیادِ ما خیلی عظیم است؛ در میانِ جمیعِ ملل نظیری ندارد. همین طور ایّامِ ماتمِ ما هم خیلی شدید است. لکن چون ما در یومِ مبارک در این عالم بودیم، عید را در ایّامِ مبارک میگرفتیم. دیگر بعد از صعودِ مبارک حالتِ عید نداریم، زیرا به خاطر میآوریم در چنین روزی در ساحتِ اقدس مشرّف بودیم. چون این به خاطر میآید، حالتْ سرور نمیگذارد، والّا عید را خیلی مکمّل میگرفتیم. صبح بر میخواستیم در نهایتِ سرور. در این ایّام خیلی با فرح بودیم. ایّامِ اعیاد به قدرِ امکان خیلی منظّم و مرتّب بود، گل و ریاحین و شیرینی. عیدِ ما روزی است که به عون و عنایتِ الهی از برایِ ماها اسبابِ شهادت فراهم آید. آن سرورِ ابدی است و آن عیدِ سرمدی است. اگر چنین چیزی فراهم بیاید و اسبابِ بلا از هر جهت جمع گردد و در سبیلِ الهی در مشقّت افتیم و در حبس و زجر باشیم، آن روز روزِ بشارت و فرح و سرورِ ما است. آن روز روزِ عروسی ما است که ما را بر رویِ صُلّابه بکِشند. دیگر سروری و فرحی اعظم از این نمیشود. فی الحقیقه باید این ایّامِ اعیاد، که ایّامِ تعطیل است و نفوس مسرورند و ایّامِ الفت و محبّت است و یومِ اجتماع است، یک نتیجهای داشته باشد، یک مذاکرات و مشورتهائی در اموراتِ مفیده شود تا نتائجِ ابدی بخشد. مثلاً یک شورایِ عمومی شود برای تبلیغ، یک شورای عمومیّه برای امور خیریّه و مسائل نافعه. خلاصه یک نتیجهای داشته باشد، بینتیجه نماند، تا از این فرح و سرور و انجذاب و اشتعال و انشراح آثاری ظاهر گردد. و دیگر آن که باید اغنیاء در این ایّام خیلی مراعاتِ فقرا را بنمایند تا آنکه عموم مسرور باشند، نه اینکه سرور و فرح حصر در اغنیاء باشد. فقرا و اغنیا باید همحال باشند، یک نوع عیش و عشرت نمایند. (مأخذ: نجم باختر، سال 14، شماره 12، ص384)