مورخ ٢٤ دسامبر ١٩١٢ در منزل ليدی بلامفيلد لندن: درباره اهمیت تربیت روحانی در کنار تربیت جسمانی و لزوم تطابق قول و علم

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ ٢٤ دسامبر ١٩١٢ در منزل ليدی بلامفيلد لندن:
درباره اهمیت تربیت روحانی در کنار تربیت جسمانی و لزوم تطابق قول و علم 1

(خطابات جلد سوم، ص.۱۰۷ـ ۱۰۸)

هواللّٰه

هر انسانی بايد اوّل در فکر تربيت خويش باشد، در فکر اين باشد که خودش کامل گردد، زيرا اوّل تربيت نفس خويش لازم است. ملاحظه کنيد که جميع کائنات محتاج تربيت است. ملاحظه می کنی هر نباتی که در نهايت ضعف است، چون تربيت شود، نهايت قوّت يابد. گلهای بسيار کوچک را تربيت می کنی، بسيار بزرگ می شود. درخت بی ثمر را تربيت می کنی، با ثمر می شود زمين پر خار و خس را تربيت می کنی گلستان می شود. حيوان را تربيت می کنی، ترقّی می کند. حيوانات وحشی را تربيت می کنی، رام و اهلی می گردند. پس واضح شد که تربيت در جميع اشيا اثر دارد، ولی در عالم انسانی اعظم است. انسان بی تربيت حيوان است، بلکه از حيوان بد تر است. مثلاً اگر اطفالی در بيابان بمانند، ابداً تربيت نمی شوند، يقين است جاهل می مانند، يقين است از عالم مدنيّت بی خبر می شوند؛ نه صناعتی، نه تجارتی، نه فلاحتّی، مانند اهالی اواسط افريقا که در نهايت وحشيّتند. عالم اروپا را چه چيز از عالم افريقا ممتاز کرده يقين است تربيت، زيرا اهالی اروپا تربيت می شوند، اهالی افريقا تربيت نمی شوند. و اين واضح و مشهود است که انسان محتاج تربيت است.

تربيت بر دو قسم است: تربيت روحانی و تربيت جسمانی تربيت طبيعيّ و تربيت الهی. انبيای الهی مربّی روحانی هستند معلّم الهی هستند، نفوس را به تربيت الهی تربيت می کنند، قلب و اخلاق انسان را تربيت می کنند. و همچنين ترقّيات جسمانی در ضمن ترقّيات روحانی حاصل می گردد. چون روح انسان، قلب انسان، اخلاق انسان تربيت شود، يقين است تربيت جسمانی هم حاصل گردد. پس اميدوارم که شما بکوشيد اوّل نفس خود را تربيت کنيد، اخلاق خود را تربيت نمائيد، گفتار خود را منظّم کنيد تا از نقائص مبرّا گرديد و به فضائل عالم انسانی مزيّن شويد، آن وقت به تربيت ناس پردازيد. زيرا عالم انسانی تاريک است؛ ملاحظه می کنيد که هميشه حرب و قتال است، هميشه نزاع و جدال است. از خدا بطلبيد بلکه شما مؤيّد شويد، موفّق گرديد که خدمتی به عالم انسانی نمائيد، سبب روشنائی اين عالم شويد.

و نيز قوّه تعليم و تربيت بر دو قسم است: يکی به واسطهٔ اقوال انسان نفوس را تربيت می کند، ديگر بواسطهٔ اعمال. انسان ممکن است به اقوال مردم را تربيت کند، لکن اعظم از آن تربيت به اعمال است، زيرا اعمال تأثيرش بيشتر است. مثلاً انسان ذکر وفا کند و مردم را به زبان دعوت به محبّت و وفا نمايد، تا خود او به محبّت و وفا قيام کند؛ البتّه اين عمل بيشتر تأثير دارد. يا آنکه ناس را به کرم دعوت نمايد، تا خود او کرم نمايد؛ البتّه اين تأثيرش بيشتر است. و اگر ناس را به مهربانی دعوت کند، تا خود او مهربان باشد؛ البتّه اين تأثير بيشتر دارد. انسان ديگران را بهر چه که می خواند، اگر خود عامل باشد، البتّه تأثير دارد امّا اگر ناس را به حسن اخلاق دعوت کند و خود سوء اخلاق داشته باشد، ابداً تأثير ندارد. اگر ناس را به عدل دعوت کند و خود عادل نباشد، چه فائده دارد؟ اگر ناس را به وحدت عالم انسانی دعوت کند و خود عامل نباشد، چه ثمر خواهد داشت؟ پس انسان بايد سايرين را به اعمال خود تربيت کند، زيرا انسان تا جوهر تقديس نگردد و ايمان تامّ نداشته باشد و در مقام فدا نباشد و احساساتش احساسات الهی نباشد و روحش منجذب به روح القدس نگردد و نورانيّت فکر نداشته باشد و قلب مقدّس نداشته باشد، و اعمال خيريّه نداشته باشد، شبهه ای نيست که ابداً کلامش تأثير ندارد، ابداً افکارش ثمر ندارد. آنچه بگويد و بنگارد، همه بيهوده است. پس بايد از خدا مسئلت کرد که ما را موفّق به اعمال خيريّه کند، ما را موفّق به افکار عاليه نمايد، ما را موفّق به اخلاق روحانی کند. آن وقت می توانيم خدمت به عالم انسانی نمائيم، آن وقت می توانيم سبب نورانيّت عالم انسانی گرديم، آن وقت می توانيم خدمت به وحدت عالم انسانی کنيم، آن وقت می توانيم به نشر صلح عمومی پردازيم. اميدوارم شما موفّق به اين اعمال خيريّه باشيد.



  1. نطق مبارک در منزل ليدی بلامفيلد لندن ٢٤ دسمبر ١٩١٢
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio