مورخ ۳۱ آگوست ۱۹۱۴ در مقام اعلی در حیفا: درباره مذمّت خودپسندی

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ ۳۱ آگوست ۱۹۱۴ در مقام اعلی در حیفا:
درباره مذمّت خودپسندی 1

(خطابات جلد سوم، ص. ۱۰۵-۱۰۷)

هواللّٰه

خوب مجلسی است، بسيار محفل روحانی است، مجلسی است مرتّب و منظّم. در اين عالم مجمع های بسيار تشکيل می شود، ولی ترتيب و تنظيم ندارد و در ميان اعضاء اختلاف آراء موجود. الحمد للّه قلوب جميع اعضاء اين انجمن به همديگر متّحد است و کلّ را نيّت و مقصود يکی است، هيچ آثار افکار مختلفه در ميان آنها نيست. اميدوارم که روز به روز برای اين انجمن ترقّيات فوق العاده حاصل گردد و صعود در جميع مراتب وجود نمايند، چه در توجّه الی اللّه، چه در فضائل معنويّه و چه در علوم و فنون اکتسابيّه، در جميع درجات ترقّی نمايند و ابداً افکار مختلفه و آراء متنوّعه در ميان نيايد. زيرا جميع مشکلاتی که حاصل می شود، از افکار مختلف است، از انانيّت و خود پسندی است و اين انانيّت و خود پسندی سبب جميع اختلافات است.

هيچ آفتی در عالم وجود مثل خود پسندی نيست و آن اين است که انسان ديگران را نپسندد. و خود را بپسندد. خود پسندی عجب می آورد، تکبّر می آورد و غفلت می آورد. هر بلائی که در عالم وجود حاصل می شود، چون درست تحرّی بکنيد، از خود پسندی است. ما نبايد خود را بپسنديم، بلکه سائرين را بهتر بدانيم، حتّی نفوسی که مؤمن نيستند، زيرا حسن خاتمه مجهول است. چه بسيار نفوسی که حال مؤمن نيستند و روزی بيايد که ايمان آورند و مصدر خدمات عظيمه شوند و چه بسيار نفوسی که حال ايمان دارند، ولی در آخر حيات غافل از حقّ گردند. ما ها بايد هر نفسی را بر خود ترجيح دهيم و اعظم و اشرف و اکمل ببينيم،

ولی به مجرّد اينکه خود را از ديگران ممتاز ببينيم، از طريق نجات و فلاح دور شده ايم. اين از نفس امّاره است که هر چيزی را به نظر انسان بد می نماياند، به غير از نفس خود انسان و به اين واسطه، او را در چاه عميق ظلماء که ته ندارد می اندازد. هر ساعتی يک ظلمی را به نظر انسان عدل می نماياند، يک ذلّت محض را شرف کبری ابراز می کند، يک مصيبت عظمائی را آسايش بی منتهی جلوه می دهد. و چون خوب تحقيق می کنيم، می بينيم اين بئر ظلماء، خود پسندی است. زيرا انسان اطوار و رفتار و اقوال ديگران را نمی پسندد، بل احوال و آداب و شئون خود را می پسندد. خدا نکند که در خاطر يکی از ما خود پسندی بيايد؛ خدا نکند، خدا نکند، خدا نکند. ما ها بايد وقتی که به خودمان نگاه می کنيم، ببينيم که از خود مان ذليل تر، خاضع تر، پست تر، کسی ديگر نيست و چون به ديگران نظر بيندازيم، ببينيم که از آنها عزيزتر، کامل تر، دانا تر، کسی نيست. زيرا به نظر حقّ بايد به جميع نگاه کنيم بايد آنها را بزرگوار ببينيم و خود را خوار و هر قصوری که در نفسی می بينيم آن را از قصور خود دانيم، زيرا ما اگر قاصر نبوديم، آن قصور را نمی ديديم. انسان بايد هميشه خود را قاصر و ديگران را کامل ببيند. من باب تنبّه می گويم؛ گويند حضرت مسيح روحی له الفدا روزی با حواريّون بر حيوان مرده ای گذشتند. يکی گفت اين حيوان چقدر متعفّن است، ديگری گفت چگونه صورت قبيح يافته، ديگری گفت چقدر مکره است. حضرت مسيح فرمودند ملاحظه به دندانهای او نمائيد، چقدر سفيد است. ملاحظه کنيد که هيچ عيوب آن حيوان را حضرت مسيح نديد، بلکه تفتيش فرمود تا ملاحظه کرد که دندانش سفيد است. همان سفيدی دندان را ديد، ديگر از پوسيدگی و تعفّن و قبح منظر او چشم پوشيد. اين را بدانيد، در قلبی که ذرّه ای نورانيّت جمال مبارک هست، کلمه من از لسانش جاری نمی شود، يعنی کلمه من که دلالت بر خود پسندی کند، که من چنين و چنان کردم، من خوب کردم فلانی بد کرد. اين کلمه انانيّت ظلمتی است که نور ايمان را می برد و اين کلمه خود پسندی به کلّی انسان را از خدا غافل می کند.

هوالابهی ای پروردگار توانا اين بندگان ناتوانت را از قيود هستی آزادی بخش و از دام خود پسندی رهائی ده جميع ما را در پناه عنايت منزل و مأوی ده و کلّ ما را در کهف حفظ و حراست و انقطاع و حريّت از شئون نفس و هوی نجات بخش تا جميع متّفق و متّحد شده، در ظلّ خيمه يکرنگ تو آئيم و از صراط گذشته، در جنّت ابهی وحدت اصليّه داخل گرديم. انّک انت الکريم انّک انت الرّحيم لا اله الّا انت القويّ القدير ع ع



  1. نطق مبارک در حيفا در مقام اعلی يوم نهم شهر شوّال المکرّم ١٣٣٢
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio