هواللّٰه
اين مسجون چهل ساله، بعد از آزادی، مدّت سه سال، يعنی از سنهٔ هزار و نهصد و ده تا نهايت سنهٔ هزار ونهصد و سيزده در اقليم اروپا و قارّهٔ وسيع امريکا سير و سفر نمود و با وجود ضعف و ناتوانی شديد، در جميع شهر ها در محافل عظمی و کنائس کبری نعره زنان نطق های مفصّل کرد و آنچه که در الواح و تعاليم بهاءالله در مسئلهٔ جنگ و صلح بود انتشار داد.
حضرت بهاءاللّٰه تقريباً پنجاه سال پيش تعاليمی انتشار فرمود و آهنگ صلح عمومی بلند کرد و در جميع الواح و رسائل، به صريح عبارت، از اين وقايع حاليه خبر داد که عالم انسانی در خطر عظيم است و در استقبال حرب عمومی محتوم الوقوع، زيرا موادّ ملتهبه در خزائن جهنّميّهٔ اروپا به شراره ای منفجر خواهد گشت. از جمله بالکان ولکان خواهد گرديد و خريطه اروپ تغيير خواهد يافت. لهذا عالم انسانی را دعوت به صلح عمومی فرمود و الواحی به ملوک و سلاطين نگاشت و در آن الواح، مضرّات شديده جنگ بيان فرمود و فوائد و منافع صلح عمومی آشکار کرد که حرب هادم بنيان انسانی است و انسان بنيان الهی؛ صلح حيات مجسّم است و حرب ممات مصوّر؛ صلح روح الهی است، جنگ نفثات شيطانی؛ صلح نور آفاق است و جنگ ظلمت علی الاطلاق. جميع انبياء، عظام و فلاسفه قدماء و کتب الهيّه بشير صلح و وفا بودند و نذير جنگ و جفا. اين است اساس الهی، اين است فيض آسمانی اين است اساس شرايع الهی.
باری من در جميع مجامع فرياد زدم که ای عقلای عالم و ای فلاسفه غرب و ای دانايان روی زمين، ابر تاريکی در پی، که افق انسانی را احاطه نمايد و طوفان شديدی در عقب که کشتی های حيات بشر را در هم شکند و سيل شديدی عنقريب مدن و ديار اروپ را احاطه کند. پس بيدار شويد، بيدار شويد، هشيار گرديد، هشيار گرديد، تا جميع به نهايت همّت برخيزيم و به عون و عنايت الهيّه، علم وحدت عالم انسانی بر افرازيم و صلح عمومی ترويج کنيم تا عالم انسانی را از اين خطر عظيم نجات دهيم. در امريک و اروپ، نفوس مقدّسی ملاقات شد که در قضيّهٔ صلح عمومی، همدم و همراز بودند و در عقيده وحدت عالم انسانی متّفق و هم آواز. ولی افسوس که قليل بودند و اعاظم رجال را گمان چنان بود که تجهيز جيوش و تزييد قوای حربيّه سبب حفظ صلح و سلام است و صراحةً بيان شد که نه چنين است، اين جيوش جرّاره لابدّ روزی به ميدان آيد و اين موادّ ملتهبه لابدّ منفجر گردد و انفجار منوط به شراره ايست که بغتةً شعله به آفاق زند. ولی از عدم اتّساع افکار و کوری ابصار، اين بيان اذعان نمی شد تا آنکه بغتةً شرارهٔ بالکان ولکان نمود. در بدايت حرب بالکان، نفوس مهمّه سؤال نمودند که آيا اين حرب بالکان حرب عمومی است؟ در جواب ذکر شد که منتهی به حرب عمومی گردد.
باری مقصود اين است، تقريباً پنجاه سال پيش حضرت بهاءالله تحذير از اين خطر عظيم فرمود. هر چند مضرّات جنگ پيش دانايان واضح و آشکار بود، ولی حال نزد عموم واضح و معيّن گشت که حرب آفت عالم انسانی است و هادم بنيان الهی و سبب موت ابدی و مخرّب مدائن معموره آتش جهانگير و مصيبت کبری. لهذا نعره و فرياد است که از هر طرف به اوج اعلی می رسد و آه و فغان است که زلزله بارکان عالم انداخته است. اقاليم معموره است که مطموره می گردد. از ضجيج اطفال بی پدر است که چشم ها گريان است و از فرياد و وا ويلای زنان بيچاره است که دلها در سوز و گداز است و نعره وا اسفا و وا ويلا است که از دلهای مادر ها بلند است و آه و فغان است که از پدر های سالخورده به اوج آسمان می رسد. عالم آفرينش از آسايش محروم است صدای توپ و تفنگ است که مانند رعد می رسد و موادّ ملتهبه است که ميدان جنگ را قبرستان جوانان نو رسيده می نمايد. آنچه گويم بدتر از آن است.
ای دول عالم، رحمی بر عالم انسانی. ای ملل عالم، عطف نظری بر ميادين حرب. ای دانايان بشر، از حال مظلومان تفقّدی. ای فلاسفه غرب در اين بليّه عظمی تعمّقی. ای سروران جهان، در دفع اين آفت تفکّری. ای نوع انسان، در منع اين درندگی تدبّری. حال وقت آن است که علم صلح عمومی بر افرازيد و اين سيل عظيم را که آفت کبری است، مقاومت نمائيد. هر چند اين مسجون چهل سال در حبس استبداد بود ولی هيچ وقت مثل اين ايّام متأثّر و متحسّر نبوده. روح در سوز و گداز است و قلب در نهايت اسف و التهاب. چشم گريان است و جگر سوزان. بگرييد و بناليد و بشتابيد تا آبی بر اين آتش پر شعله بزنيد، بلکه به همّت شما اين نائرهٔ جهانسوز خاموش گردد.
ای خداوند، به فرياد بيچارگان برس، ای پاک يزدان، بر اين اطفال يتيم رحم فرما، ای خداوند بی نياز اين سيل شديد را قطع کن. ای خالق جهانيان اين آتش افروخته را خاموش کن. ای دادرس، به فرياد يتيمان برس. ای داور حقيقی، مادران جگر خون را تسلّی ده. ای رحمن رحيم بر چشم گريان و دل سوزان پدران رحم نما. اين طوفان را ساکن کن و اين جنگ جهانگير را به صلح و آشتی مبدّل فرما. توئی مقتدر و توانا و توئی بينا و شنوا. عبدالبهاء عبّاس