مورخ ۲۶ نوامبر١٩١١ در منزل مادام کاسته در پاریس: درباره تعلیم تأسیس صلح عمومی و تشکیل محکمه کبرای بین المللی

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ ۲۶ نوامبر١٩١١ در منزل مادام کاسته در پاریس:
درباره تعلیم تأسیس صلح عمومی و تشکیل محکمه کبرای بین المللی 1

(خطابات جلد اول، ص. ۱۱۳ـ۱۲۰)

هُوالله

جميع انبيای الهی مظاهر حقيقتند. حضرت موسی اعلان حقيقت کرد. حضرت مسيح ترويج حقيقت نمود. حضرت محمد تأسيس حقيقت کرد. جميع اوليای الهی اعلان حقيقت کردند. حضرت بهاء اللّه علم حقيقت بلند نمود. جميع نفوس مقدسه که به عالم آمده اند چراغهای حقيقت بودند. حقيقت وحدت عالم انسانيست. حقيقت محبت بين بشر است. حقيقت اعلان عدالت است. حقيقت هدايت اللّه است. حقيقت فضائل عالم انسانيست. انبيای الهی جميعاً منادی حقيقت بودند و جميع متحد و متفق بودند. هر پيغمبری مژده به خلف خويش داد. هر خلفی تصديق سلف نمود. موسی خبر از مسيح داد. مسيح تصديق موسی کرد. حضرت مسيح خبر از محمد داد. حضرت محمد تصديق مسيح و موسی نمود. جميع بايکديگر متحد بودند، ما چرا اختلاف کنيم؟ ما امت آن نفوس مقدسه هستيم. همين قسم که انبيا محب يکديگرند، ما نيز بايد محب يکديگر باشيم، زيرا بندگان يک خدائيم و الطاف الهی شامل عموم است. خدا با جميع صلح است، ما چرا با يکديگر جنگ کنيم خدا با همه مهربانست، ما چرا با ديگر ظلم کنيم؟ اساس اديان الهی محبت است و الفت و يگانگی.

الحمد لله اين عصر، عصر نورانيست، عقول ترقی نموده و ادراکات شديد شده، اسباب الفت و اتحاد مهيا گشته، روابط محبت بين بشر محکم گرديده. وقت آن آمده که جميع با همديگر صلح نمائيم و به دوستی و راستی پردازيم. تعصب مذهبی نماند تعصب جنسی نماند، تعصب وطنی نماند، بايکديگر در نهايت الفت محبت کنيم. بنده يک درگاهيم و مستفيض از انوار يک آفتاب. به جميع انبياء بايد مؤمن باشيم و به جميع کتب آسمانی موقن شويم. از جميع تعصبات بيزار شويم و خدمت به خدا کنيم، وحدت عالم انسانی ترويج نمائيم، فضائل عالم انسانی را آشکار کنيم. مانند حيوانات درنده نباشيم، به خونريزی راضی نگرديم. خون بشر را مقدس دانيم، اين چنين خون مقدس را از برای خاک نريزيم. جميع در يک نقطه اجتماع کنيم و آن نقطه وحدت عالم انسانيست.

ملاحظه کنيد الان درطرابلس غرب چه می شود. چه بسيار پدران بی پسر ميشوند چه بسيار اطفال صغير بی پدر می گردند چه قدر مادران مهربان در مصيبت فرزندان خود می گريند چه قدر زنان در مصيبت شوهران فغان و ناله می کنند. اين خون انسانی از برای خاک ريخته می شود. حيوانات درنده از برای خاک جنگ نمی کنند، هر يک به محل خود قناعت می نمايند. گرگ به لانه خود قناعت می کند، پلنگ به مغاره خود اکتفا می نمايد، شير به بيشه خود قناعت کند، هيچيک به فکر تعدی در حق ديگری نيفتد. ولی افسوس که انسان بی رحم اگر همهٔ آشيانه ها را به تصرف آرد، باز در فکر آشيانه ديگر است. و حال آنکه خدا بشر را انسان خلق کرده، ولی از حيوانات درنده بدتر شده. حيوانات درنده ابناء جنس خويش را نمی درند. گرگ هر قدر درنده باشد، در يک شب نهايت ده گوسفند ميدرد. و لکن يک انسان سبب ميشود صد هزار بشر را در يک روز قتل می نمايد. حال انصاف دهيد اين به چه قانون درست می آيد. اگر يک نفس انسانی را بکشد او را قاتل گويند. امّا اگر خون صد هزار نفس را بريزد، او را سرور دليران گويند! اگر نفسی ده درم از کسی بدزدد، او را سارق مجرم گويند. امّا اگر يک مملکت را غارت کند او را فاتح نامند. اگر يک خانه را آتش زند او را مجرم شمرند. لکن اگر مملکتی را بآتش توپ و تفنگ بسوزاند، او را جهانگير گويند. اينها جميعاً از آفات جميع بشر است از درندگی بشر است از عدم ايمانست. زيرا اگر انسان معتقد به عدالت الهی باشد راضی نمی شود خاطری بيازارد و بريختن قطره ئی از خون راضی نگردد، بلکه شب و روز می کوشد تا خاطری را مسرور کند.

حال الحمد للّه آثار انتباه در بعضی از بشر پيدا شده. بدايت اشراق صبح صلح اکبر است. اميد ما چنانست که وحدت عالم انسانی انتشار يابد بغض و عداوت بين بشر برافتد، صلح اکبر آشکار گردد و جميع ملل با يکديگر الفت کنند و محفل صلح تشکيل نمايند و مشاکلی که بين ملل و دول حاصل، درآن محکمه کبری فيصل يابد. اين مشروط و موکول بر اين است که صلح پرور در دنيا بسيار گردند، محب عالم انسانی تزايد يابد، افکار عمومی منعطف به صلح شود تا از کثرت محبين صلح و صلاح ملل و دول مجبور بر اتحاد شوند. محبت نورانيت است بغض و عداوت ظلمت است. محبت سبب حيات است، عداوت سبب ممات. البته عقلا حيات را بر ممات ترجيح دهند، اتحاد را بر اختلاف مرجّح شمرند و به جان و دل بکوشند که اين ابر های ظلمانی زائل شود شمس حقيقت اشراق کند، عالم عالم ديگر شود، کره ارض جنتی در نهايت طراوت و لطافت گردد شرق و غرب دست در آغوش يکديگر کنند، جنوب و شمال دست بدست يکديگر دهند تا محبت حقيقی الهی در عالم انسانی جلوه نمايد، زيرا محبت به خلق محبت به خداست مهربانی به خلق خدمتی به خدا.

دعا کنيد به جان و دل بکوشيد تا سبب محبت بين بشر شويد، تا سبب عدالت شويد، تا سبب اتحاد شرق و غرب گرديد، بلکه انشاء اللّه تعصب مذهبی، تعصب جنسی، تعصب سياسی، تعصب وطنی نماند، عالم آسايش و راحت يابد. جميع شما ها اولاد داريد می دانيد چه قدر عزيزند. اين بيچارگان که الآن اولادشان شرحه شرحه می شوند آنها هم مثل شما هستند. ملاحظه کنيد اگر پدر و مادری طفل عزيز خو د را به خون آغشته بيند چه حالت پيدا می کند. ديگر از برای او دل می ماند؟ از برای او راحت می ماند؟ از برای او هيچ تسلّی حاصل می شود؟ همينطور الآن نفوسيکه در طرابلس هستند، پدران و مادرانشان آن حالت را دارند. خدا ما را خلق کرده که با يکديگرمحبت کنيم، الفت کنيم نه بيکديگر شمشير کشيم. بل محفل الفت و محبت ترتيب دهيم، انجمن عدل تأسيس کنيم نه صف حرب بيارائيم. چشم به ما داده که يکديگر را به محبت اللّه نظر کنيم دل داده که تعلق به يکديگر داشته باشيم، نه اينکه با يکديگر بغض و عداوت داشته باشيم. ببينيد خدا چه فضلی در حق انسان کرده. به انسان عقل داده احساس داده تا اين قوای رحمانيه را در سبيل محبت صرف کنيم، نه در مقام مضرت.

از خدا بخواهيد که شما را مؤيّد کند و به فضائل عالم انسانی موفق نمايد. چراغی را که ايزد بر افروخت، خاموش نکنيم، باران رحمت پروردگار را قطع ننمائيم، برکت آسمانی را مانع نشويم، موفّق به آن شويم که عالم انسانی را تزيين دهيم، شرق و غرب را روشن کنيم، جميع امم را با هم ارتباط دهيم بنيان جنگ را بر اندازيم و سبب الفت قلوب شويم. اينست منتها آمال ما اينست رجای ما. از خدا اميدواريم که به آن موفق گرديم. حضرت بهاء اللّه از افق ايران به نورانيت هدايت طلوع نمود، به جميع ملوک مکاتيب مخصوص نوشت، جميع را به صلح اکبر دعوت فرمود و کل را نصيحت نمود، از آن جمله ناپليون ثالث را که پادشاه پاريس بود. از پنجاه سال تا يوم صعودش کوشيد تا به تدريج قلوب منجذب بصلح اکبر شود. الحمد للّه اين نور در انتشار است وعلم صلح اکبر انشاء اللّه بلند می شود. ما شب و روز می کوشيم تا عالم بشر منور شود و شمس حقيقت به نور حقيقت بر شرق و غرب بتابد.



  1. نطق مبارک شب دوشنبه ٥ ذی حجّه ١٣٢٩ در منزل مادام کاسته - پاريس (۲۶ نوامبر ١٩١١ )
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio