مورخ ۲۷ نوامبر ١٩١١ در منزل مبارک در پاریس: دربارهٔ استفاده از عقل وعلم و ترک تقالید و خرافات دینی

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ ۲۷ نوامبر ١٩١١ در منزل مبارک در پاریس:
دربارهٔ استفاده از عقل وعلم و ترک تقالید و خرافات دینی 1

(خطابات جلد اول، ص. ۲۲۵ـ۲۲۷)

هُوالله

رؤسای اديان امروز گمان می کنند که دين عبارت از تقليد آباء و اجداد است. لهذا هر قومی تشبّت به تقاليد نموده آن را حق می دانند. و اين تقاليد چون حقيقت نيست لهذا مخالف با يکديگر است. و از اين سبب اختلاف و عداوت بين بشر حاصل شده. زيرا همچنين گمان می کنند که دين مخالف علم است و عقائد دينيه را تفکر و تعمقی لازم نيست و تطبيق به عقل و علم جائز نه زيرا عقل و علم مخالف دين است. لهذا عقائد دينيه بايد مجرد عبارت از صرف تلقين رؤسای روحانی باشد و آنچه آنان بگويند بايد معتقد شد و لو مخالف علم و عقل است. و حال آنکه علم و عقل نور است.

دين بايد مطابق علم و عقل باشد. دين که مطابق عقل کلی نباشد، جهل است. می گوئيم علم و جهل نور و ظلمت. اگر دين ضد علم باشد، آن جهل است، پس بايد دين مطابق عقل و علم باشد، و اين اختلافی که بين بشر است، جميع منبعث از جهل است. اگر آنها دين را تطبيق به عقل الهی و علم بکنند، همه پی به حقيقت برند، هيچ اختلافی نمی ماند جميع متحد و متفق می شوند. اعظم موهبت الهی برای انسان علم است و امتياز انسان از حيوان به عقل و علم است. پس اگر عقائد دينيه منافی علم و عقل باشد، البته جهل است. انسان آنچه می شنود بايد آن را تطبيق به عقل الهی و علم کند. اگر علم و عقل قبول کند، آن حق است. امّا اگر به هيچ وجه علم حقيقی و عقل کلی تصديق نکند، آن جهل است.

ملاحظه در ملل عالم فرمائيد چگونه غرق در تقاليد و اوهامند. يکی عبادت وهم می کند، يکی خدائی در عقل جزئی خود تصور نمايد و آن را عبادت می کند و حال آنکه آنچه در عقل گنجد، آن تصور است. يکی عبادت آفتاب می کند، ديگری عبادت شجر و حجر. در ازمنه قديمه بسياری عبادت باد می کردند، عبادت دريا می کردند، عبادت گياه می کردند، اينها جميعاً تقاليد است جميعاً مخالف علم و عقل است و اين اختلاف را سبب نزاع و جدال و قتال می نمودند. پس انسان بايد از جميع تصورات و تقاليد آباء و اجداد عاری و بری باشد.

هر چيزی را به ميزان علم و عقل بايد موازنه کرد، زيرا دين و عقل يکی است، ابداً از هم جدا نمی شود. لکن شايد عقل ضعيف ادراک نتواند، آن وقت قصور از دين نيست از نقصان عقل است. مثلاً طفل ممکن نيست امور کليه را ادراک نمايد. اين از ضعف عقل طفل است و عقلش چون به درجه کمال رسد ادراک کند. طفل تصور عظمت و مرکزيت آفتاب و حرکت زمين نمی کند و اين را نمی فهمد، لکن چون عقلش به کمال برسد خوب ادراک می کند. پس اين مخالف عقل نيست، و لو اينکه عقل طفل ضعيف است، ادراک آن نتواند. مقصد اينست که بدانيد خدا علم و عقل را خلق فرموده تا ميزان فهم باشد. نبايد اين چنين قوه ئی را که موهبت الهی است، معطل و معوق کنيم جميع امور را بايد به آن موازنه نمائيم. زيرا دين را عقل ادراک می کند، اگر انسان عقل نداشته باشد، دين را چگونه می فهمد؟ اين مشهود و واضحست که عقل و علم لازمست.



  1. نطق مبارک ششم ذی حجّه ١٣٢٩ در منزل مسيو اسکات در پاريس ۲۷ نوامبر ١٩١١
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio