مورخ ماه اکتبر یا نوامبر١٩١١ در پاریس: درباره لزوم تجدید ادیان و نیاز به تعالیم جدید

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ ماه اکتبر یا نوامبر١٩١١ در پاریس:
درباره لزوم تجدید ادیان و نیاز به تعالیم جدید 1

(خطابات جلد اول، ص.۲۵۴ـ ۲۵۹)

هُوالله

آفتاب جهانتاب آسمانی را طلوع و غروبی و از اين جهت کيهان را ربيع و خريفی و فصل تابستان و زمستانی. اين دور دائم است و از لوازم ذاتيه عالم وجود، تغيير ندارد و تبديل نجويد. چون موسم ربيع آيد آفتاب فيض جديدی نمايد، حرارت و شعاع بتابد ابر نيسان ببارد، و نسيم جان پرور بوزد، ابر بگريد، و چمن بخندد، نسيم بهاری مشکبار گردد و دشت و کهسار گلشن و گلزارشود، اعتدال ربيعی جلوه نمايد، جهان روح تازه يابد وحشر جديد بر پا گردد.

همچنين شمس حقيقت را طلوع و غروبی و عالم جان وجدان را موسم ربيع و خريفی چون اشراق فرمايد، انوار بتابد و حيات ببخشد، نسيم گلشن عنايت بوزد و ابر رحمت ببارد و حيات جديد بدمد و حشر بديع بر پا نمايد، قيامت کبری گردد، طامّه عظمی رخ بگشايد، حقيقت کائنات به حرکت آيد و ترقی در نفوس و ارواح و عقول حصول پذيرد، جهان جهان ديگر گردد و عالم انسانی از فيض جليل اکبر نصيب وافر يابد. و بعد از اين بهار روحانی، موسم صيف آيد و اشجار بثمر رسد و دانه ها خرمن گردد. يعنی شجره عالم انسانی بثمر آيد و به فضائل نامتناهی مزين شود. بعد موسم خريف روحانی آيد، مواهب ربيع الهی نماند و آثار بهار ربانی رو به زوال نهد، کمالات رحمانی نقصان يابد و علويت عالم انسانی مبدل گردد. موسم زمستان آيد، شدت برودت احاطه کند، خمود و جمود جلوه نمايد، يأس و حسرت رخ بگشايد، ظلمت احاطه کند، غفلت و ضلالت خيمه برافرازد. عالم جهان و وجدان از نفس رحمن محروم گردد و طيب مشموم مقطوع شود، دوره منتهی گردد. دو باره صبح نورانی از افق هدايت کبری بدمد و شمس حقيقت از افق اعتدال بتابد و حشر و نشر اکبر گردد و نيّر آفاق چنان اشراق نمايد که حقايق کائنات فيض ابدی يابد و انوار موهبت کبری شرق و غرب را روشن نمايد و جهان دل و جان روضه رضوان گردد و فضائل عالم انسانی در قطب آفاق خيمه زند و علم هدايت کبری در اوج اعلی موج زند.

لهذا وقتی شمس حقيقت از افق موسوی اشراق کرد و فيض نامتناهی بخشيد. بعد از آن نقطه غروب نمود از افق عيسوی اشراق کرد و به فيوضات ابديه جهان را مه تابان نمود، و نفحه روح القدس در جسد امکان دميد و حيات ابديه بخشيد. پس از او مطلع محمدی اشراق نمود و عالم امکانرا منور فرمود، ظلم و بيداد بر انداخت، عدل و انصاف خيمه بر افراخت. پس از او مطلع نقطه اولی طلوع کرد و عالم وجود را به بشارت کبری زنده نمود، انوار هدايت مبذول داشت و اسرار حقيقت آشکار کرد. حال نيز اعظم کوکب ملأ اعلی از افق موهبت کبری، حضرت بهاء اللّه نهايت اشراق بر آفاق فرمود. حشر جديد رخ نمود و نشر بديع انتشار يافت، شرق منور گرديد و انوار آفتاب در غرب منتشر شد. بهار الهی در نهايت عظمت جهان فانی را مظهر فيوضات نامتناهی نمود، و حرکتی فوق العاده در عالم عقول و نفوس حصول يافت. وحدت عالم انسانی علم برافراخت و خيمهٔ الفت و محبت در قطب آفاق سايه افکند. بدايع و آثار و حقايق و اسرار کائنات در اين قرن بر صد قرن افزود و چنان جلوه نمود که عقول اولی الالباب حيران گرديد.

حال نفوسی که اهل حقيقت بودند و پرستش آفتاب می نمودند و عاشق انوار بودند، چون شمس را در افق موسوی مشاهده نمودند، استفاضه از فيوضات الهيه کردند و چون نيّر حقيقت انتقال به افق عيسوی کرد، مشاهده آفتاب را در آن نقطه حقيقت نمودند و از مطلع موسوی به مشرق مسيحی توجه کردند. و لکن آنان که پرستش نقطه موسوی می نمودند و از شمس حقيقت غافل، چون آن کوکب نورانی از نقطه موسوی به مطلع عيسوی انتقال نمود محروم از مشاهده آفتاب شدند و در آن نقطه موسوی مخمود و محروم ماندند. و همچنين عيسويانی که پرستش نقطه عيسوی می نمودند، چون شمس حقيقت در نقطه محمدی انتقال نمود، محروم ماندند، ولی نفوسی که مفتون آفتاب بودند، نور حقيقت را در افق محمدی مشاهده کردند. و چون آن کوکب لامع بافق نقطه اولی انتقال نمود، اهل حقيقت پرستش آفتاب نمودند، محروم نگشتند. و چون نيّر اعظم از مطلع بهاء اللّه در نهايت حرارت و اشراق پرتو بر آفاق انداخت، نفوس جاهله اهل بيان که مخمود ترين طوائفند، در نقطه نقطه اولی ماندند و از فيض ابدی بهاء اللّه محروم گشتند و باوهام واهيه تشبث و به ظواهر کتاب از واضع کتاب محروم گشتند. و حال آنکه نقطهٔ اولی به صريح عبارت می فرمايند که: ”به کتاب و بما نزل فی الکتاب و حروف حيّ و واحد بيان که نفس مبارک نوزدهم است، در يوم ظهور مبادا محتجب شويد“. و اين تأکيد است که مبادا به ادلّاء و مرايا از شمس محتجب مانند. اين قوم محتجب ترين طوائف عالمند زيرا در هيچ دور و کوری چنين نصوص صريحه الهيه نبوده. حال بيانيها به بهانه يک مرآت بی عرضه که مانند حجر و مدر افسرده است، از شمس حقيقت محروم ماندند و در ظلمت اوهام مستغرقند. تبّاً لهم و سحقاً لهم وا حسرتاً عليهم.

حال شما بايد در هر دم هزار شکرانه نمائيد که الحمد لله در هيچ نقطه ای محجوب نمانديد، زيرا شمس حقيقت را می جوئيد از هر نقطه ای طلوع کند پرستش آفتاب می کنيد از هر مطلعی اشراق نمايد، در بحر هدايت مستغرقيد و به نور موهبت کبری منوّر ديده بينا داريد و گوش شنوا و مستفيض از موهبت کبری.



  1. خطابه مبارک در پاريس
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio