دعا و مناجات
حضرت بهاءالله:
1 - " أن أقبل إلی اللّه بقلب طاهر ونفس زکيّة ولسان صادق وبصر مقدّس ثمّ ادعوه في کلّ الأحوال إنّه معين من أقبل إليه "
(ص ٢١ ج ٤ امر و خلق)
حضرت عبدالبهاء:
1 - " تلاوت مناجات و ترتيل آيات و طلب غفران خطيئات سبب عفو قصور است و علوّ درجات مؤمنين و مؤمنات "
(ص ٨٩ ج ٩ مائده آسمانی ط ١١٨)
2 - " قلب انسان جز بعبادت رحمن مطمئن نگردد و روح انسان جز بذکر يزدان مستبشر نشود . قوّت عبادت بمنزله جناح است روح انسانی را از حضيض ادنی بملکوت ابهی عروج دهد و کينونات بشريّه را صفا و لطافت بخشد و مقصود جز باين وسيله حاصل نشود " (ص ١٣ گنجينه حدود و احکام)
3 - " دعا واسطه ارتباط ميانه حق و خلق است و سبب توجّه و تعلّق قلب . هرگز فيض از اعلی بادنی بدون واسطه تعلّق و ارتباط حاصل نگردد اينست که بنده بايد بدرگاه احديّت تضرّع و ابتهال نمايد و نماز و نياز آرد "
(ص ٢٩ ج ٩ مائده آسمانی ط ١١٨)
4 - " هيچ حالتی مثل حالت مناجات نيست . قلوب صافيه را منجذب نمايد و نفوس مقدّسه را انتباه و روحانيّت عجيبی بخشد" (ص ٣٠٨ ج ٢ بدائع الآثار)
5 - " و امّا سؤالی که نموده بوديد که باوجود تلاوت مناجات و قرائت دعای شفا چگونه اين نفوس وفات يافتند بدانکه اين ادعيه و مناجات بجهت شفای از اجل معلّق است نه قضای محتوم و مبرم . زيرا اجل بردو قسم است اجل معلّق و اجل محتوم . اجل محتوم را تغيير و تبديلی نه و اگر چنين باشد که از برای هر مريض تلاوت مناجات شود شفا يابد ، ديگر نفسی ترک غالب عنصری نکند و از اين جهان بجهان ديگر صعود و ترقّی نفرمايد زيرا هر وقت نفسی عليل گردد ترتيل مناجات ميشود و شفا يابد و اين مخالف حکمت بالغه الهيّه است بلکه مقصد از طلب شفا اينست که از اجل معلّق محفوظ ماند و از قضای غير محتوم مصون گردد مثلا ملاحظه نمائيد که اين سراج را مقداری معلوم از دهن موجود و چون بسوزد دهن و تمام گردد يقينا خاموش شود از برای اين تغيير و تبديلی نه ولکن ادعيه خيريّه و طلب شفا مانند زجاجست که اين سراج را از بادهای مخالف حفظ نمايد تا بقضای معلّق خاموش نگردد " (ص ٢٠ ج ٣ منتخباتی از مکاتيب حضرت عبدالبهاء)
6 - " تلاوت آيات و مناجات مورث انجذاب است و محدث التهاب بنار محبّت ربّ الارباب "
(ص ٩ ج ٧ مکاتيب حضرت عبدالبهاء)
حضرت ولی امر الله:
1 - " بايد اوقات مخصوصه تذکّر و تنبه و دعا و مناجات را فراموش ننمود چه که بدون فضل و عنايت الهيّه موفّقيّت و ترقّی و پيشرفت در امور مشکل بلکه ممتنع و محال " (ص ٦ ج ٦ مائده آسمانی ط ١٢٨ بديع)