هو الله - و أنت یا إلهی أبدعت هذا العصر الجدید النورانی،…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

۷۰

هو الله

و أنت یا إلهی أبدعت هذا العصر الجدید النورانی، ابداعا ذهلت منه العقول، و أنشأت هذه النشأة الرحمانیة انشاء تحیرت فیه النفوس قد أرسلت الریاح لواقح الهبوب أحییت بها الحدائق و الأودیة و التلول و حییت بحیا الرحمة هذه المعاهد و الربوع. فتألفت الریاض و تدفقت الحیاض و تزینت الغیاض بفیض مدرار من سحائب الفضل و الجود و مر من مهب عنایتک نسیم رخیم محیی للأرواح و القلوب فاخضرت الدیار و تورقت الاشجار و تألفت الأزهار و أینعت الأثمار و تفتحت شقائق الحقائق و صدحت الاطیار. و جلت الأنظار بمشاهدة تلک الآثار و ترتلت آیات تسبیحک و تقدیسک فی جنة الأنوار. و ارتفع ضجیج التهلیل و التکبیر الی ملکوت الأسرار فاهتزت أرض الحقائق و ربت و أنبتت من کل زوج بهیج و غدت جنة تزینت بأبدع الألوان و تعطرت بأنفاس طیب تنتعش بها النفوس ثم سرائر الابرار و امتدت الموائد فی بحبوحة الجنان لعبادک الأخیار رب لک الحمد بما هتکت الاستار و خرقت الحجاب و کشفت النقاب. و تجلیت علی البصائر و الأبصار بأشعة ساطعة الفجر علی الأقطار فسرع کل مستهام الی مرکز الجمال و هرع کل ظمآن الی معین الحیوان و أدرک المشتاقون لقائک و شاهد المنجذبون انوار جمالک و خشعت الاصوات عند ندائک و ذلت الرقاب لسلطانک و خضعت الأعناق لبرهانک و عنت الوجوه لعزتک و جلالک فلک الحمد علی ما أعطیت و لک الشکر علی ما أولیت و لک المن علی هذا الفضل العظیم و لک العنایة علی هذا الفوز المبین انک أنت الکریم انک أنت العظیم انک أنت الرحمن الرحیم

ای یاران مهربان عبدالبهاء، چندی بود که سبیل مسدود و طریق مقطوع و قاصدان ممنوع و عوانان محظوظ و ستمکاران مسرور دست تطاول دراز و جاسوس و مراقب همدم و دمساز. مسجونرا در زندان زندانی دیگر و مظلوم را هر دم اذیت و جفای بدتر تهدیدات متتابع و تضییقات مترادف هر مأموری فرعونی و هر والیی نمرودی.

تلغراف از مرکز ولایت مخابره سری مینمود و تعرض جهری میگشت. قلوب محزون بود نفوس دلخون و مغموم. یاران در اطراف مضطرب دوستان در اقالیم منتظر. بسیاری مأیوس جمعی بدرد و غم مأنوس چون جمیع ابواب بسته شد و دلها خسته گشت بغتة سروش غیب صیحه شدید زد جنود ملکوت ابهی هجوم نمود جیوش ملأ اعلی نزول فرمود. ارکان استبداد بزلزله آمد بنیان ظلم و جور هبوط نمود. ابواب مفتوح شد مراقب مرفوع گشت قاصدان ببقعه نورا شتافتند محرومان بشرف زیارت عتبه رحمان فائز شدند سحاب ظلمانی متلاشی گشت. و کوکب ظلم نامتناهی متواری شد بزم سرور برپا گشت جشن حبور مهیا شد. رایت حق سر برافراخت آیت نصرت دلها بنواخت حال یاران در گلشن رحمان همدم عود و رود و سرودند و بنغمه مزامیر آل داود مشغول از هر طرف بشارتی و هر دم از ملکوت ابهی اشارتی عبدالبهاء بتراب تربت مقدسه مشرف و مسجونرا در بقعه مبارکه مشام معطر.

پس ای یاران این موهبت حضرت یزدان غنیمت است و وقت یوم فرصت. ملاحظه نمائید که در مدتی قلیله در ایران و ممالک ترکان چه موج و هیجان عیان و در دو اقلیم چگونه آثار قدرت نمایان. این وقائع در قرون اولی سبقت نیافته امیدوارم که سبب انتباه نفوس گردد. و علت تیقظ قلوب شود. خفتگان بیدار شوند عاقلان هوشیار گردند آهنگ ملأ اعلی بلند شود و گلبانگ طیور گلشن ابهی مسموع گردد. یاران بتبلیغ پردازند نادانان یرلیغ بلیغ خوانند بیخردان دانش آموزند آزردگان آسایش یابند کوران بینش جویند تا بسیط غبرا جنت ابهی گردد و گلخن ترابی گلشن رحمانی شود کشور ممات حیات یابد اقالیم غیر ذی زرع انبات شود بقعه افسرده افروخته گردد کنز ملکوت ابهی اندوخته شود جهان جهانی دیگر شود امکان قمیص جدید پوشد طیور شکور بنغمه آیند و نفوس مشکور ترتیل آیات توحید کنند. و هذا من فضل ربی الأعلی و هذا من مواهب جمال مولای الأبهی و علیکم التحیة و الثناء فی الأولی و الأخری (ع ع)


منابع