هُواللّه-ای ياران دل و جان. جهان را ظلمت غفلت احاطه نموده و افق عالم را ابرهای تاريک پنهان کرده.

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

هُواللّه

ای ياران دل و جان. 1 جهان را ظلمت غفلت احاطه نموده و افق عالم را ابرهای تاريک پنهان کرده. عالم انسانی بتعب و مشقّت افتاده و جميع طوائف عالم حيران و سرگردانند. از بدايت تاريخ بشر الی الآن چنين شعله جانسوز نيفروخته و چنين نائره شعله بآفاق نزده. جميع چشمها گريان است و جميع دلها سوزان. خطه اروپ بتمامها ميدان خونريزی است و جولانگاه درندگی بقول شاعر ” نوک خاری نيست کز خون شهيدان سرخ نيست “ فرياد و فغان است که باوج آسمان است سرشگ يتيمان است که مانند سيل روان است. حزن و اندوه پدران است که در ماتم پسران است. ناله و حنين مادران است که سبب حسرت قلب و جان است. از هر سو آه و حنين از قلوب حزين استماع مشود. و از هر جهت ذئاب کين در کمين است. و اين انسان ضعيف مورد چنين مصائب شديد. با وجود اين کلّ بخواب غفلت گرفتار و از الفت و محبّت بيزار. نه تنبّهی و نه تذکری نه تفکّری نه تعمّقی نه مناجاتی و نه طلب حاجاتی نه عجز و زاری و نه توبه و انابه بدرگاه باری.

با وجود آنکه در ايّام سفر در ممالک فرنگ و امريک در جميع کنائس و محافل و مجامع نعره زنان تحذير و انذار ميشد که ای جمع محترم گوش باز کنيد زيرا خطر عظيمی در پيش است و آفتی شديد در آينده رخ بگشايد اقليم اروپا بتمامها جبّه خانه و قور خانه شده. و موادّ التهابيّه مخزون و مکنون موقوف بيک شراره است فوراً نائره بعنان آسمان رسد و از يک شرر زير و زبر گردد.

ای حاضرين بتمام قوی بکوشيد تا اين آتش را خاموش کنيد و اين زلزله اعظم را مانع گرديد و الّا آفت مانند صاعقه از هر جهت آتش بربنيان بنی آدم زند ممالک ويران گردد و مدائن بی امن و امان شود. جميع پريشان و پشيمان گردند ولی از ندامت چه منفعت پس بهتر آن است که تعاليم آسمانی بياموزيد و آهنگ خوشی در جميع آفاق بنوازيد و علم وحدت عالم انسانی بر افرازيد و بتأسيس صلح عمومی بپردازيد.

از يوم بدو تاريخ که قريب بشش هزار سال است هميشه جنگ و جدال بود و حرب و قتال درندگی بود و خونريزی. دمی عالم انسانی راحت نکرد و آسايش نيافت الحمدللّه که اين قرن قرن انوار است. و اين عصر عصر حقيقت و ظهور اسرار و اين واضح و آشکار که عداوت و بغضا هادم بنيان انسان و محبّت و وفا زندگی جاودان. جنگ آفت و ممات است. صلح چشمه آب حيات. جنگ بنيان ويران کند صلح ويران را آباد نمايد. جنگ مورث غم و اندوه است و صلح و سلام سبب سرور و حبور حرب و قتال حزن و ماتم است و صلح و آشتی جشن اعظم

پس تا توانيد بکوشيد و بجوشيد تا علم وحدت عالم انسانی در قطب امکان موج زند و شمس حقيقت آفاق را بنور محبت روشن نمايد. سيف و سنان بر افتد و نسيم جانپرور الفت و وداد حيات تازه بخشد ظلمت نکبت عالم انسانی زائل گردد و نورانيت سعادت آسمانی شرق و غربرا روشن نمايد خارستان گلستان گردد و گلخن ظلمانی گلشن رحمانی شود فصل خزان منتهی گردد و بهار جانپرور بر کوه و صحرا خيمه زند و جميع حاضرين تصديق مينمودند که چنين است باوجود اين دربستر غفلت خفته ابداً فکر ننموده و سعی و کوشش نکرده تا آنکه اين شراره آتش بر بنيان بشر زد و خاور و باختر در اين اضطراب عظيم افتادند و اين ريح عقيم جميع اشجار تر و تازه را از ريشه بر انداخت. سبحان اللّه اين چه نادانی است و اين چه غفلت و سرگردانی چاه در راه و رونده بينا و آگاه. با وجود اين حيرتم از چشم بندی خدا که انسان بپای خود خويش را در سقر افکند. باده صافی را درد آلود نمايد و چشمه غذب فرات را ملح اجاج کند شمع روشن را خاموش نمايد و صبح نورانی را ظلمانی کند و شهد وفا را بسمّ جفا تبديل نمايد و باوجود اين افتخار کند.

باری تعاليم جمال مبارک روحی له الفداء نعره زنان در امريک و بريطانيا و فرانسه و آلمان در مجامع عظمی و کنائس کبری بيان شد و شرح و تشريح گشت لهذا حجّت بر کلّ بالغ گرديد چون نپذيرفتند و مجری نداشتند آنچه که در الواح صريحاً مذکور بوقوع پيوست. اميدواريم که بعد از اين حرب ديده ها بينا شود و گوشها شنوا گردد و علم وحدت عالم انسانی در قطب آفاق موج زند و خيمه صلح عمومی سايه بر شرق و غرب افکند. شجره مبارکه نشو و نما کند وصايا و نصايح جمال مبارک منتشر گردد و يقين است که بعد از اين حرب اين تعاليم در هر اقليم علم بر افرازد و اين نسيم جانبخش جهان را باهتزاز آرد. احبّای الهی بايد خود را حاضر نمايند. تا بمجرّد خاموشی اين آتش آهنگ ملکوت بلند نمايند و مسامع لاهوتيانرا در صوامع الهی باين نغمه و آواز باهتزاز آرند الحمدللّه در صون و حمايت اسم اعظم جميع ياران در ارض اقدس در نهايت روح و ريحانند و ما هذا الّا من فضله وجوده و احسانه. جميع يارانرا بجان و دل مشتاقم. و اماء رحمن را تحيّت ابدع ابهی ميرسانم. و عليکم و عليکنّ البهاء الابهی … عبدالبهاء عباس



  1. احبّای الهی علیهم تحیّة ربّهم الرّحمن الرّحیم
منابع