جناب عندلیب چون آنجناب اهل راز این عبد هستید لهذا از اسرار بیانی نمایم و آن اینست که این عبد را نهایت آمال و آرزو اینست که عبودیت خویش را در آستان مبارکدر جمیع عوالم ثابت نمایم و این عبودیت محضه را بهیچ رتبه و مقامی تبدیل ننمایم آنچه از عبودیت این عبد ذکر شود سبب مسرت دل و جانست و علت روح و ریحان و خیمه امر الله بستون عبودیت بلند گردد و سدره امر الله بعبودیت صرفه و فناء بحت خدمت شود آزادگی این عبد در این بندگیست و عزت مقدسهاش در عبودیت آستان مقدس پس کل باید بمنتها قوت بر بندگی و عبودیت جمال قدم روحی لأحبائه الفدا قیام نمائیم تا بانوار عبودیت آفاق را روشن نمائیم و بروح فقر و فنا و عجز و ابتهال جهان وجود را روح بخشیم و بآهنگ الحان بدیع عبودیت زلزله بر ارکان عالم اندازیم و قلم آنجناب باید ترجمان قلم این عبد باشد و آنچه از این قلم ترشح نماید از آن قلم بتراود یعنی در ذکر عبودیت این عبد قلم آنجناب انشآء الله آیت عظمی گردد اینست که میفرماید تا نگردی فانی از وصف وجود ای مرد راه کی چشی خمر بقاء از لعل نوشین نگار لهذا قصیدهئی که تازه بجهت عشق آباد انشاء فرمودهاید این را تبدیل بقصیده ذکر بندگی و عبودیت این عبد نمائید یعنی از بدایت تا نهایت ذکر عبودیت این عبد بآستان مقدس باشد بهذا یفرح روحی و ینشرح صدری و تنتعش نفسی و هذا سدرتی المنتهی و مسجدی الأقصی و جنتی المأوی و هذا مذهبی و دینی و طریقتی و حقیقتی و حیاتی و نجاتی منذ نعومة اظفار (ع ع)