ای ورقه مؤمنه فائزه از شما حكایتی دارد و روایتی گوید كه ماه سلطان در كهف امان بود و در نهایت راحت دل و جان بعد پریشان روی دلبر حقیقی شد و اشفته موی یوسف الهی بی سر و سامان شد و اشفته و سر گردان اگر چنین است حقست كه سرگشته و پر سودائی و گمگشته و واله و شیدا در نامۀ مجنونان از نام من اغازند زین پیش اگر بودم سر دفتر دانائی (ع ع)
هو الله
ورقه موقنه مقبله امة الله ربابه را از قبل اینعبد تكبیر ابدع ابهی ابلاغ نمائید (ع ع)