امّا قضيّه اينکه در صحف از پيش نيز شمّه ای از اين تعاليم الهی موجود آن تعاليم در زمان خود ترويج گشت و تأثير نمود حال در دست ملل مانند آيت منسوخ ميماند بهيچوجه حکمی ندارد. ملاحظه در ملّت مسيح کنيد که حال نفسی بوصايای آن حضرت اليوم عمل ننمايد و همچنين نظر به اسلام کنيد که بکلّی از وصايا و نصايح الهی در قرآن بی خبرند لفظی خوانند امّا از معنی بوئی نبرند. و همچنين حال هر چند طوائف و ملل سائره از فلاسفه بعضی از الفاظ بر زبان برانند که دليل بر صلح و سلام باشد يا دلالت بر حسن رفتار کند ابداً حکمی ندارد گفتگوی محض است و لکن وصايا و تعاليم اسم اعظم نافذ در قلوب، ثابت در نفوس است آثارش ظاهر انوارش ساطع آياتش باهر و اشاراتش لامع است. مثلاً ملک مقتدر امری بر زبان راند فوراً مجری و معمول گردد و آثار عجيبه در آفاق ظاهر شود آن کلمه امر را بعينه اگر شخص مجهولی بگويد و بکمال قوّت بر زبان راند ابداً تأثيری ندهد و ثمری حاصل نگردد نفوذ کلمه مليک مقتدر دليل بر سلطنت و اقتدار اوست ولی لفظ شخص مجهول دليل بر عجز و نا توانی او ببين تفاوت ره از کجاست تا بکجا هل يستوی الّذين يعلمون و الّذين لا يعلمون. باری شما نظر باين بيان نمائيد حتّی اجعل اورادی و اذکاری کلّها ورداً واحداً و حالی فی خدمتک سرمدا. و نزد هر عاقلی واضح و مبرهن است که اليوم جسم عالم مريض است و مرض مزمن و شديد لابدّ بايد که طبيبی حاذق علاج نمايد. هر چند طبيبان از پيش آمدند و اين بيمار را علاج و ترتيبی دادند ولی هر زمانی را حکمی و هر مرضی را دوائی در ايّام سلف مرض نوعی ديگر بود و حال نوعی ديگر بايد بنظر حقيقت ملاحظه نمود که امراض هائله هيکل امکان را به چه معالجه توان نمود البتّه بايد متابعت طبيب حاذق کرد که آثار مهارت و حذاقت او واضح و مشهود است. و بتجربه رسيده است و شبهه نيست که امروز جميع امراض مزمنهٔ انسانی را داروی اعظم و درياق فاروق اتّحاد و اتّفاق عموم طوائف و ملل و مذاهب بشر است و تعاليم بهاءاللّه از جهت وحدت عالم انسانی درنهايت نفوذ چنانکه ملاحظه مينمائيد که الآن بسيار واقع که ملل و مذاهب مختلفه و اجناس متنوّعه و قبائل متنافره جمعياً محفل واحد بيارايند و در نهايت محبّت و الفت و يگانگی معاشرت و مصاحبت کنند و حکم يک جسم و يک جان دارند ديگر چه امريست در عالم که باين قوّت عَلَم وحدت عالم انسانی را در قطب امکان بلند نموده يا نمايد باندک تفکّر معلوم گردد.