۱۰۴ - امّا قضيّه اينکه در صحف از پيش نيز شمّه ای از…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

۱۰۴ - امّا قضيّه اينکه در صحف از پيش نيز شمّه ای از اين تعاليم الهی موجود

امّا قضيّه اينکه در صحف از پيش نيز شمّه ای از اين تعاليم الهی موجود آن تعاليم در زمان خود ترويج گشت و تأثير نمود حال در دست ملل مانند آيت منسوخ ميماند بهيچوجه حکمی ندارد. ملاحظه در ملّت مسيح کنيد که حال نفسی بوصايای آن حضرت اليوم عمل ننمايد و همچنين نظر به اسلام کنيد که بکلّی از وصايا و نصايح الهی در قرآن بی خبرند لفظی خوانند امّا از معنی بوئی نبرند. و همچنين حال هر چند طوائف و ملل سائره از فلاسفه بعضی از الفاظ بر زبان برانند که دليل بر صلح و سلام باشد يا دلالت بر حسن رفتار کند ابداً حکمی ندارد گفتگوی محض است و لکن وصايا و تعاليم اسم اعظم نافذ در قلوب، ثابت در نفوس است آثارش ظاهر انوارش ساطع آياتش باهر و اشاراتش لامع است. مثلاً ملک مقتدر امری بر زبان راند فوراً مجری و معمول گردد و آثار عجيبه در آفاق ظاهر شود آن کلمه امر را بعينه اگر شخص مجهولی بگويد و بکمال قوّت بر زبان راند ابداً تأثيری ندهد و ثمری حاصل نگردد نفوذ کلمه مليک مقتدر دليل بر سلطنت و اقتدار اوست ولی لفظ شخص مجهول دليل بر عجز و نا توانی او ببين تفاوت ره از کجاست تا بکجا هل يستوی الّذين يعلمون و الّذين لا يعلمون. باری شما نظر باين بيان نمائيد حتّی اجعل اورادی و اذکاری کلّها ورداً واحداً و حالی فی خدمتک سرمدا. و نزد هر عاقلی واضح و مبرهن است که اليوم جسم عالم مريض است و مرض مزمن و شديد لابدّ بايد که طبيبی حاذق علاج نمايد. هر چند طبيبان از پيش آمدند و اين بيمار را علاج و ترتيبی دادند ولی هر زمانی را حکمی و هر مرضی را دوائی در ايّام سلف مرض نوعی ديگر بود و حال نوعی ديگر بايد بنظر حقيقت ملاحظه نمود که امراض هائله هيکل امکان را به چه معالجه توان نمود البتّه بايد متابعت طبيب حاذق کرد که آثار مهارت و حذاقت او واضح و مشهود است. و بتجربه رسيده است و شبهه نيست که امروز جميع امراض مزمنهٔ انسانی را داروی اعظم و درياق فاروق اتّحاد و اتّفاق عموم طوائف و ملل و مذاهب بشر است و تعاليم بهاءاللّه از جهت وحدت عالم انسانی درنهايت نفوذ چنانکه ملاحظه مينمائيد که الآن بسيار واقع که ملل و مذاهب مختلفه و اجناس متنوّعه و قبائل متنافره جمعياً محفل واحد بيارايند و در نهايت محبّت و الفت و يگانگی معاشرت و مصاحبت کنند و حکم يک جسم و يک جان دارند ديگر چه امريست در عالم که باين قوّت عَلَم وحدت عالم انسانی را در قطب امکان بلند نموده يا نمايد باندک تفکّر معلوم گردد.


منابع