ای جانفشان يار بی نشان، هزار عارفان در جستجوی او ولی محروم و مهجور از روی او. امّا تو يافتی تو شناختی تو نرد خدمت باختی و کار خود ساختی و علم فوز و فلاح افراختی. طرفه حکايتی و غريب بشارتی آنانکه جستند نيافتند آنانکه نشستند يافتند استغفر الله جستجويشان جستجوی سيراب بود نه تشنگان و طلبشان طلب عاقلان بود نه عاشقان
“ عاقلان خوشه چين از سرّ ليلی غافلند
کاين کرامت نيست جز مجنون خرمن سوز را“
عاشق نشسته به از عاقل متحرّک و البهاء عليک.