هوالابهی - ای دوستان الهی شمس حقيقت نيّر اعظم افق مبين…

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

١٣٧

هوالابهی

ای دوستان الهی شمس حقيقت نيّر اعظم افق مبين چون در مشرق اعلی طلوع فرمود اشعّهٔ ساطعه‌اش آفاق کيهان را رشک روضهٔ جنان و غبطه جنّت رضوان فرمود. حرارت شعاع چون به سورت تمام تابيد اراضی و حدائق حقائق موجودات انبات گل و رياحين و سنبل و نسرين کمالات انسانی کرد. طرف جويبار سبز و خرّم شد و ساحت چمن مزيّن به سرو و سمن گرديد. بلبلان الهی درس مقامات معنوی آغاز نمودند و عندليبان رحمانی با نغمه و ساز معانی دمساز گشتند و سلطان گل در صحن چمن افسر شاهنشاهی بر سر نهاد و آغاز ناز و دلبری نمود. طيور سحری رسم آشفتگی و دلدادگی گذاشتند و نغمهٔ انقطاع و آزادگی نواختند و به تمجيد مطلع توحيد دهان باز نمودند و زاغان گلخنی رسم ستمگری بيشتر نمودند و غرابان ظلمانی آهنگ جفا کاری کردند و بر اعتراض و انکار لب گشودند و دام حيل گذاشتند و صد هزار گونه ظلم و تعدّی نمودند.

آن گل صد برگ خندان چون اين ظلم و عدوان مشاهده فرمود به گلشن اصلی خويش شتافت و به ملکوت تنزيه و تقديس بتاخت و با جمال خود نرد محبّت باخت و عالم را بر چشم طيور حديقهٔ توحيد تنگ و تاريک فرمود. لهذا بلبلان گلزار حقيقی آهنگ گلشن باقی دارند و عندليبان بقا هوای گلبن رحمانی در سر گرفتند هر يک به کمال شوق آرزوی صعود و عروج دارد و تحمّل فراق و اشتياق نيارد. پس اگر فی الحقيقه دلدادهٔ آن دلبريم و آشفتهٔ آن روی انور بايد از جهان و جهانيان بيزار شويم و آهنگ آن گلزار نمائيم. لاکن رجوع به دو قسم ‌است، يک رجوع خاک به ساحت لولاک است و رجوع ديگر رجوع شعاع به آفتاب. اگر به خدمت امر موفّق گرديم و به نشر نفحات الله بپردازيم و در اعلاء کلمة ‌الله بکوشيم و چون نسائم صبحگاهی بر بلاد الله مرور نمائيم و مرده را جان تازه بخشيم و پژمرده را نشاط و انبساط بی‌اندازه دهيم هياکل جهل را به معين علم دلالت نمائيم و حقائق غافله را متنبّه کنيم و خفتگان را بيدار نمائيم آن وقت چون سلاطين با شوکت و شکوه و لشکر انبوه طبل و دهل بکوبيم و از افق ادنی به ملکوت‌ ابهی شتابيم و ندای جانفزای الهی را به تحسين تمام از جبروت اعلی شنويم . آن رجوع رجوع ذرّه به آفتاب است و عود بلبل به گلزار و السّلام علی من اتّبع الهدی. عبدالبهآء ع


منابع