ای امين عبدالبهاء نامه بيست سوّم رجب ١٣٣١ رسيد خدمات تو هميشه در نظر است آنی فراموش نگردد فیالحقيقه به جان و دل ميکوشی که خدمتی به آستان مقدّس نمائی غرضی نداری و مقصودی جز رضای الهی نجوئی از طول سفر در بحر و برّ و مشقّات عظيمه شام و سحر و عدم راحت و بيخوابی و خطابه های مفصّل در مجامع عمومی ضعف و انحلال جسمانی حاصل. از طلوع آفتاب تا نيمه شب در امريکا يا سؤال و جواب بود يا نطق و خطاب از عدم موافقت هوا و تب عصبی در هر روز اين قالب ترابی تحمّل ننموده به نهايت ضعف و انحراف رسيد لهذا از ورود پورتسعيد تا به حال صحّت به کلّی مختلّ و قوی زائل ولی چند روز است در رمله قوّتی حاصل و تحرير ممکن لهذا مشغول به نوشتن گشتم**.**
جميع احبّای الهی را از قبل عبدالبهاء نهايت محبّت و اشتياق ابلاغ دار شب و روز به ياد دوستانم و سر بر آستانم و طلب تأييد ملکوت ابهی مينمايم اميدم چنان است که من بعد مکاتبات مسلسل شود و به عون و عنايت جمال مبارک قلم به حرکت آيد و با ياران الهی مکاتبه شود و تلافی مافات گردد و عليک البهاء الأبهی**.** عبدالبهاء عباس