ای سميّ کليم کلمه موسی در لسان عبرانی موشی بود يعنی برداشته از آب زيرا آسيه او را از آب برداشت حال تو نيز از کثرت گريه و سيل اشک در دريای سرشگ مستغرق مشو زيرا دست آسيه عنايت تو را برداشته و از غرقاب غفلت نجات داده باوجود اين موهبت نبايد از هيچ حزنی محزون و دلخون شوی و از هيچ مصيبتی مغموم گردی زيرا شأن دنيا اين است و عاقبت اين خاکدان فانی زوال و بی وفائی. هيچ شنيدهای که کسی از اين سمّ نقيع خلاصی يافت و هيچ باور کنی که شخصی از اين زخم رهائی يافت عاقبت هر صبحی شام است و نهايت هر کامی ناکامی هر نجمی را افول است و هر قافلهای را قفول. ملوک و مملوک هر دو اسير اين زنجير و بی مجير پس چرا گريه کنی و مويه نمائی و در آتش حسرت سوزی علی الخصوص که آن طير مقصوص الجناح بال و پر برآورد و به جهان ديگر پريد و به گلستان ديگر چميد و ميوه ديگر چيد و به نعمت عظمی رسيد و از افق ديگر چون ستاره دميد و ندای يا ليت قومی يعلمون مينمايد بما غفر لی ربّی و جعلنی من المکرمين. عنقريب ان شاءاللّه من نيز به آن جهان پرواز نمايم تا از اين صدمات و مصيبات و مشقّات و زحمات نجات يابم. قسم به مربّی وجود که حيات اين عالم ممات است و راحتش آفات ولی تا حجاب و غطا باقی انسان ملتفت سختی و تنگی اين عالم نه چون کشف غطاء به سبب صعود به ملکوت عطا گردد ملاحظه نمايد که اين جهان چون رحم نساء بود و اين فضاء زندان تنگ بلاء. باری اميدواريم که آن جناب تسلّی يابيد و در اين مصيبت صبر نمائيد تا مظهر انّما يوفی الصابرين اجرهم بغير حساب گرديد ولنبلونّکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثّمرات**.** ع ع