هو اللّه - ای عزيز طالعی عجيب داری. فکر ما چنان بود…

حضرت عبدالبهاء
نسخه اصل فارسی

٤١

هو اللّه

ای عزيز طالعی عجيب داری. فکر ما چنان بود که در بقعه مبارکه اقامت نمائی و ايّامی به راحت بگذرانی و اصول تجارت بياموزی، ستمکاران دست تطاول گشودند کار به جائی رسيد که لازم شد شما را به کمال سرعت روانه کنيم و محافظت نمائيم و آواره و غريب نگذاريم. چنان تصوّر بود و چنين پيش آمد. لابد حکمتی در اين. عسی ان تکرهوا شيئاً و هو خير لکم. گر بمانديم جامه بردوزيم و اگر رفتيم در جهان ديگر خيمه برافرازيم و يکديگر را بنوازيم. در هر صورت تو نوميد مباش که بسی اميدهاست محزون مگرد زيرا حکمت گوناگون در پی دلگير مشو زيرا شهد و شير مقرّر. طفل رضيع را هرچند ثدی عزيز نعمت کبری است ولی چون از آن باز ماند فيها ما تشتهی الأنفس و تلذّ به الأعين. اميد چنين است تا خدا چه خواهد.

حضرت والد بزرگوار را تحيّت مشتاقانه برسان و به رضايت ايشان عمل نما و آنچه مصلحت بدانند مجری بدار. فکر خود را بگذار و آنچه که اراده ايشان است مجری دار. مقدار رأس شعری از رضايشان تجاوز منما و بدان که اينست سبب سعادت ابديّه تو و عليک التّحيّة و الثّنآء. ع ع

منابع
محتویات