يا من اتّبع ملّة ابراهيم حضرت خليل شمعی در آفاق افروخت که انوارش الیالآن در زجاج امکان به سطوعی بیپايان ظاهر و عيان و پرتوش بر آفاق اکوان تابان. يک اشراق بر وادی سيناء نمود حضرت کليم با ثعبان مبين مبعوث شد. پرتوش بر اوج و حضيض جبل ساعير زد نفحات قدس حضرت روح به مرور آمد. تجلّی نورانيش در کوه فاران جلوه نمود جمال انت الحبيب و انت المحبوب رخ گشود. آفتابش در خاور و مشرق زمين اشراق نمود جمال رحمانی نقطه اولی و حضرت اعلی روحی له الفداء پرده برانداخت. جميع اين مواهب از خلوص و خصوص و توجّه حاصل گشت انّی وجّهت وجهی للّذی فطر السّموات و الارض. ع ع
پس ای همنام او قدمی در اين صحرا زن و شبنمی از اين دريا ببر تا آيت هدی گردی و کوکب لامع از ملأ اعلی. قسم به جمال ابهی که ابواب فتوح مفتوح و انوار الطاف مشهود و سحائب مواهب فائض و ابر عنايت در نهايت ريزش و بخشش. خوشا به حال دوستان خوشا به حال ياران و البهاء عليک. ع ع