… جلّ مقصود اين عبد اينست که ياران مرا دست آويز اختلاف ننمايند و سبب تشتّت شمل امر اللّه نگردند زيرا مدّعی مقامی نبوده و نيستم و از زمره مستکبرين و اهل کبريآء نخواهم بود و اگر چنانچه مجبوريّت نبود و عبوديّت منظور نظر نه که امر اللّه در شرق و غرب مشتهر گردد و رايت وحدت و توحيد اديان مرتفع شود صلح عمومی تأسيس گردد و الفت روحانيّه عموم بشر تحقّق جويد نفحات قدس منتشر شود و نسيم جانپرور جنّت ابهی مشامها را گلشن ملأ اعلی نمايد تا خاور و باختر مانند دو دلبر دست در آغوش يکديگر نمايد به جان عزيز آن يار و ياور روحانی بکلّی از خلق کناره میگرفتم و سر در گريبان نموده از آشنا و بيگانه عزلت جسته به تهذيب و تربيت خويش میپرداختم ولی چه توان نمود که امر الهی را جز اطاعت چارهای نه و امانت اللّه را جز تحمّل و تجمّل چه توان نمود، فابين ان يحملنها را فراموش ننمايم…