تنها فرد ثروتمندتر از جی پی مورگان (J. P. Morgan)در سال 1912 مهاجری اسکاتلندی از دانفرملاین (Dunfermline)، کانتی فایف، (County Fife)، بود که در دوازده سالگی در سال 1848 به آلگنی (Allegheny) در پنسیلوانیا مهاجرت کرد. اوّلین شغلش را در سیزده سالگی در کارخانۀ پنبۀ پیتسبورگ یافت که مسئول ماسورهها شد و در ازاء دوازده ساعت کار روزانه، هفتهای یک دلار و بیست سنت دریافت میداشت که ماسورههای نخ را عوض کند. دو سال بعد در دفتر شرکت تلگراف اوهایو در پیتسبورگ نامهرسان شد و هفتهای دو و نیم دلار میگرفت. در هفده سالگی راهآهن پنسیلوانیا او را به عنوان تلگرافچی در ازاء هفتهای چهار دلار استخدام کرد. تا هجده سالگی به مقام سرپرستی بخش پیتسبورگ راهآهن رسیده بود و در آن سال شروع به سرمایهگذاری از محلّ پساندازش نمود. از محلّ سود سرمایه مجدّداً سرمایهگذاری کرد و این رَوَند را ادامه داد تا تدریجاً مبنای سرمایۀ اندرو کارنِگی پدیدار شد.
اندرو کارنگی که در جنگ داخلی راهآهن نظامی اتّحادیه و عملکرد تلگراف در شرق را اداره کرده بود، شرکت راهآهن را ترک کرد و توجّه خود را به آهن و فولاد معطوف داشت. تا سال 1889 او بزرگترین تولید کنندۀ چدن خام، ریل راهآهن، و کُک در جهان بود. دو نوآوری عمدۀ او یکی عرضۀ کورۀ بسمر (Bessemer) که چدن خام را، با سوزاندن و خارج کردن کربن درون آن، به سرعت تصفیه میکرد و دیگری ایجاد پیوندی عمودی بین تمامی تأمین کنندگان موادّ اوّلیهاش بود، سبب شد فولاد کارنگی از تولیدات هر کس دیگری ارزانتر تمام شود. در سال 1901 کارنگی در شصت و شش سالگی بازنشسته شد و سهام و منافع خود در فولاد را به مبلغ 492 میلیون دلار به جی پی مورگان فروخت و ثروتمندترین مرد روی زمین شد.
امّا، درست همان موقعی که در طیّ عصر زرّین1، زندگی یک بارون دزد2 را داشت و به جمعآوری ثروت و سرکوبی کارگران اعتصابی مشغول بود، کارنگی دیدگاهی متفاوت با نگاه دوستان بسیار ثروتمندش به ثروت را تدوین میکرد. او نوشت، "انسان نباید بت داشته باشد و جمع کردن ثروت یکی از بدترین انواع بتپرستی است! هیچ بتی بیش از پرستش پول انسان را حقیر و تباه نمیسازد! ... اگر مدّتی طولانیتر غرق امور تجاری شوم و بیشتر فکرم را متوجّۀ کسب پول بیشتر در مدّتی کمتر نمایم، چنان پست و دنی میشوم که دیگر امیدی برای بهبودی دائمی وجود نخواهد داشت."
حضرت عبدالبهاء در بسیاری از جلساتی که کارنگی هزینۀ مالی آنها را متقبّل میشد، از جمله کنفرانس دریاچۀ موهونک (Lake Mohonk) دربارۀ حَکَمیت بینالمللی، که دلارهای کارنگی هزینۀ آن را تقبّل کرده بودند، به ایراد خطابه پرداختند. در ماه نوامبر، کارنگی در نیویورک به ملاقات حضرت عبدالبهآء رفت و نسخهای از مقالۀ خویش با عنوان "بشارت غنیٰ" را به ایشان تقدیم کرد. کارنگی در این مقاله دربارۀ مسئولیتهایی که ثروتمندان برای بهبود جامعه دارند بحث کرده بود. او استدلال کرده بود که ثروتمندان نه تنها باید کلّ ثروت خود را صرف کنند، بلکه باید این کار را با درایت انجام دهند و اطمینان حاصل کنند سازمانهایی که از آن استفاده میکنند تحت نظارت هستند تا پول مزبور هدر نرود. بعداً، او از اعطاء کمک مالی به یک سازمان صلح که یکی از دوستان توصیه کرده بود امتناع کرد، زیرا احساس میکرد وجه مزبور بیش از آن که مفید باشد، لطمه وارد میکند. او با حیرت نوشت، "تعجّب میکنم که متوجّه این مطلب نیستید. هیچ چیز بیش از پول یک میلیونر از امری شرافتمندانه سلب قدرت نمیکند. حیات آن به این وسیله لکّهدار میشود." او مالیاتهای بالایی را که در انگلستان برای املاک برقرار شده بود تصویب کرد. کارنگی نوشت، "با بستن مالیات گزاف به املاک، دولت زندگی بیارزش میلیونر خودخواه را محکوم میکند. مطلوب چنان است که ملّتها در این جهت بیش از پیش حرکت کنند."
حدّاقلّ از سال 1875، یعنی زمان صدور رسالۀ مدنیه، حضرت عبدالبهآء مجموعۀ مشابهی از دیدگاهها در خصوص مسئولیتهای ثروتمندان را بیان کردند. حضرت عبدالبهآء نوشتند، "غنا منتهای ممدوحیت را داشته، اگر به سعی و کوشش نفس خود انسان در تجارت و زراعت و صناعت به فضل الهی حاصل گردد و در امور خیریّه صرف شود و علیالخصوص اگر شخصی عاقل و مدبّر تشبّث به وسایلی نماید که جمهور اهالی را به ثروت و غنای کلّی رساند، همّتی اعظم از این نه." (رسالۀ مدنیه، طبع آلمان، ص26 / طبع اوّل، ص31)
حضرت عبدالبهآء مقالۀ بشارت غنیٰ را مطالعه کردند و در دهم ژانویه 1913، اندکی بعد از ورود به لندن در مراجعت از آمریکا، مکتوبی به اندرو کارنگی مرقوم داشتند. کارنگی آنچنان تحت تأثیر مکتوب مزبور قرار گرفت که آن را در نیویورک تایمز چاپ کرد. امّا در یک مورد خاصّ حضرت عبدالبهاء عقیده داشتند که استدلال کارنگی باید یک قدم فراتر برود. حضرت عبدالبهاء توضیح دادند که یک وجه مهمّ تجدید نظر موفّقیتآمیز در توزیع ثروت عبارت از لزوم حفظ وحدت در میان اقشار مختلف جامعه بود. حضرت عبدالبهاء توضیح دادند که "مواسات اعظم از مساوات است. مساوات امری است مجبوری ولکن مواسات امری است اختیاری." حضرت عبدالبهاء استدلال فرمودند که اگرچه قوانین توزیع مجدّد ضروری است، امّا راه حلّ پایدار برای مسألۀ فقر و غنا این است که ثروتمندان باید رویکرد بنیادی خود را تغییر دهند، از طریق خویش عدول کرده سخاوتمندانه، بدون ادنی اکراهی، بذل و بخشش نمایند. "زيرا از اجبار اختلال حاصل گردد و انتظام امور بشر مختل شود ولی مواسات که آن انفاق اختياري است سبب راحت عالم انساني است سبب نورانيّت عالم انساني است و سبب عزّت عالم انساني است"
تا زمانی که آن دو در نوامبر 1912 ملاقات کردند، کارنگی قبلاً صدها کتابخانۀ عمومی دایر کرده، به کارکنان سابق خود مقرّری بازنشستگی پرداخت کرده، مؤسّسۀ تاسکیگی بوکر تی واشنگتون را در آلاباما تأسیس کرده، و دانشگاه کرانگی ملون و دانشگاه انگلند را در بیرمینگهام دایر کرده بود. در 11 دسامبر 1910 موقوفۀ کارنگی برای صلح بینالملل را تأسیس نمود: "آقایان محترم – مبلغ ده میلیون دلار به صورت اوراق رهنی پنج درصدی به حساب شما به عنوان امنای صندوق صلح کارنگی منتقل کردهام ... درآمد حاصله باید تحت ادارۀ شما باشد که برای از میان برداشتن جنگ بینالمللی، شنیعترین لکّۀ ننگ بر دامن مدنیت ما، تعجیل نمایید. اگرچه دیگر همنوعان خود را نمیخوریم، زندانیان را شکنجه نمینماییم، شهرها را غارت نمیکنیم، سکنۀ آنها را به قتل نمیرسانیم، امّا هنوز مانند وحشیان بی تمدّن در جنگ یکدیگر را میکشیم. فقط جانوران وحشی برای ارتکاب چنین کاری در این قرن بیستم مسیحی عذرشان پذیرفته است، زیرا جنایت جنگ در آنها ذاتی است، زیرا تعیین کنندۀ حق نیست بلکه همیشه تعیین کنندۀ طرف قویتر است."
در ماه می 1915، در بحبوحۀ جنگ، آن دو نفر مجدّداً مکاتبه کردند که باز هم کارنگی آن را در تایمز درج کرد. آن مرد نوعدوست بسیار مورد تمجید حضرت عبدالبهاء قرار گرفت. "نفوسی چند به قول ساعی در این امر خیرند مگر آن شخص محترم که به قول و عمل جانفشانی و بذل اموال ترویج صلح عمومی مینمایند." حضرت عبدالبهآء مرقوم فرمودند، "یقین بدان که به تأییدات روحالقدس موفّق و مؤیّد بر این خدمت میگردی و در این عالم فانی تأسیس یک بنیان باقی مینمایی تا در ملکوت الهی بر سریر عزّت ابدی استفرار یابی."4
ثروتمندترین مرد جهان در حال حاضر، کارلوس سلیم غول مخابرات راه دور مکزیک، دارای سرمایۀ خالص 69 میلیارد دلاری، و بیل گیتس مالک مایکروسافت است، که در فهرست میلیاردرهای جهان در سال 2012 مجلّۀ فوربز (Forbes) قرار داشت، و دارای 61 میلیارد دلار ثروت است. در سال 2008، مجلّۀ مزبور فهرستی از ثروتمندترین امریکائیان گذشته را انتشار داد؛ مبنای محاسباتش ارزش خالص دارایی آنها نسبت به درصد تولید ناخالص داخلی متعلّق به آنها بود. فوربز ثروت شخصی اندرو کارنگی را به ارزش دلارهای سال 2007 بالغ بر 3/298 میلیارد دلار برآورد کرد، یا، به عبارت دیگر، تقریباً 5 برابر ثروت بیل گیتس. موقعی که کارنگی در سال 1919 درگذشت، بیش از نود درصد ثروت خود را بذل و بخشش کرده بود.
روز 15 آوریل 1912، پنجمین روز ورود حضرت عبدالبهاء به آمریکا، هیکل مبارک مصاحبهای جالب و گیرا با هادسون ماگزیم، دلّال اسلحه، داشتند. در طیّ مکالمات، حضرت عبدالبهآء او را تشویق کردند که دست از منافع تجاری تأمین موادّ خامّ برای تسلیحات جامعهای در حال مسلّح شدن بردارد و مجهودات خود را متوجّه تأسیس صلح کند. حضرت عبدالبهاء به او فرمودند، "در این صورت حیات تو پربار و مولّد نتایج عظیمه خواهد شد. خداوند از تو راضی خواهد بود و از هر نظر انسان کامل خواهی شد." (ترجمه) وقتی حضرت عبدالبهآء چند روز قبل از عزیمت از نیویورک با اندرو کارنگی ملاقات کردند، با مردی دیدار داشتند که دقیقاً همان کار را کرده بود.
(اصل انگلیسی این مقاله در http://bahaiteachings.org/abdul-baha-and-andrew-carnegies-gospel-of-wealth درج شده است.)
نیویورک، شخص جلیل حضرت مستر اندرو کارنگی ایّدالله ملاحظه نمایند
هوالله ای شخص جلیل و ای رکن عظیم صلح عمومی، مدّتی بود که ارادۀ مکاتبه با شما نموده بودم. ولی واسطه در میان نبود. حال چون حضرت توپاکیان واسطه حاصل شد، لهذا به شما این نامه را مینگارم. زیرا فیالحقیقه محبّ عالم انسانی هستی و از مؤسّسین صلح عمومی. امروز اعظم خدمت به ملکوت الهی ترویج وحدت انسانی و خدمت به صلح عمومی است.
نفوسی چند به قول ساعی در این امر خیرند، مگر آن شخص محترم که به قول و عمل جانفشانی و بذل اموال، ترویج صلح عمومی مینمایند. یقین بدان که به تأییدات روحالقدس موفّق و مؤیّد بر این خدمت میگردی و در این عالم فانی تأسیس یک بنیان باقی مینمایی تا در ملکوت الهی بر سریر عزّت ابدی استقرار یابی. جمیع اعاظم و اکابر اروپ در فکر جنگ و هدم بنیان انسانی هستند و تو در فکر صلح و محبّت و تقویت بنیان انسانی هستی. آنان سبب مماتند و تو سبب حیات؛ بنیان آنان سست و بیبنیاد و بنیان تو ثابت و استوار.
در ایّامی که در امریکا و اروپا بودم، در جمیع محافل و مجالس و در جمیع کنائس فریاد میزدم که ای مردم، ای حاضرون، عالم انسانی در استقبال خطر عظیم است و خوف شدید؛ اقلیم اروپا مانند جبّهخانه و قورخانه است و در زیر تمام اقلیم مواد التهابیّه در نهایت قوّت، لهذا موقوف به یک شراره است که بغتتاً شعله زند و منفجر گردد. پس ای خیرخواهان عالم انسانی، شب و روز بکوشید که شاید این موادّ التهابیّه انفجار نیابد.
امروز حیات انسانی و عزّت ابدی جهد و کوشش به موجب تعالیم حضرت بهاءالله است. زیرا اوّل تعالیم حضرت بهاءالله وحدت عالم انسانی است. زیرا ما جمیع اغنام الهی و شبان حقیقی حضرت پروردگار و به جمیع اغنام مهربان؛ پس ما چرا با یکدیگر نامهربان باشیم. و از اعظم تعالیم حضرت بهاءالله صلح عمومی است که سبب راحت و آسایش عالم انسانی است و از جملع تعالیم بهاءالله وحدت اساس ادیان الهی و وحدت امم و وحدت لسان و وحدت وطن در عالم انسانی است. لهذا در استقبال، تعالیم حضرت بهاءالله مانع و دافع از خطر عظیم، یعنی حرب عمومی،است. الیوم اساس اعظم ملکوتالله ترویج صلح عمومی است و و حدت عالم انسانی. هرنفسی بر این خدمت قیام نماید، تأییدات روحالقدس میرسد. حال، جمیع آنچه ذکر شده بود واقع شد و این آتش حرب شعله بر شرق و غرب زد و زلزله بر ارکان انداخت. ولی بعد از این حرب هواخواهان صلح عمومی روز به روز ازدیاد یابند و حزب صلح فَوَران نماید و بر جمیع احزاب غلبه نماید؛ این قضیّه حتمی است.
لهذا، از برای آن جناب میدان وسیعی حاصل خواهد شد و باید این مقصد جلیل را به قوّۀ ملکوتی و تأیید روحالقدس ترویج نمود. من در حقّ تو دعا مینمایم که در جهان صلح و محبّت و حیات ابدیّه خیمه زنی و عَلَم افرازی و خواهش دارم این احترامات فائقۀ مرا قبول نمایید. عبدالبهآء عبّاس