و نيز در کتاب مفاوضات است . قوله العزيز: "يک مسئله از غوامض مسائل الهيّه است که اين عالم وجود يعنی اين کون غير متناهی بدايتی ندارد و از پيش بيان اين مطلب شد که نفس اسماء وصفات الوهيّت مقتضی وجود کائنات است ... زيرا جميع اسماء و صفات الهيّه مستدعی وجود کائنات است. اگر وقتی تصوّر شود که کائناتی ابداً وجود نداشته است اين تصوّر انکار الوهيّت الهيّه است. و از اين گذشته عدم صرف قابل وجود نيست اگر کائنات عدم محض بود وجود تحقّق نمیيافت لهذا چون ذات احديّت يعنی وجود الهی ازلی است، سرمدی است يعنی لا اوّل له و لا آخر له است البتّه عالم وجود يعنی اين کون نامتناهی را نيز بدايت نبوده و نيست بلی ممکن است جزئی از اجزاء ممکنات يعنی کره از کرات تازه احداث شود يا اينکه متلاشی گردد امّا سائر کرههای نامتناهی موجود است عالم وجود بهم نمیخورد منقرض نميشود بلکه وجود باقی و برقرار است."
و در تفسير حديث کنت کنزاً قوله العزيز: "اين حقائق و قابليات معدوم صرف نبوده بلکه در رتبه امکانی موجود بودند ولکن نه بوجود اعيانی و فرق در ميان وجود اعيانی و وجود امکانی بسيار است."