عبودیت

حضرت نقطه اولی, حضرت بهاءالله
اصلی فارسی

لوح رقم (6) امر و خلق – جلد 2

٦ - عبودیت

و نیز در شرح کوثر از حضرت نقطه است قوله الاعلی: قل انی عبد الله مصدق لما معکم من حکم القرآن ...و اشهد انی عبدک آمنت و اعترفت بقدرتک الخ

و در باب اوّل از واحد تاسع بیان است قوله الاعلی: نقطه بیان عبدی بوده مخلوق و مرزوق و مولود و موروث و آنچه من الله تکلم نموده ازو است نه ازو که کسی غلو ننماید و از حد عبودیت تجاوز نکند .

و از حضرت بهاءالله در سوره الملوک است قوله الاعلی: و ما انا الا عبد آمنت بالله و آیاته و رسله و ملائکته و یشهد حینئذ لسانی و قلبی و ظاهری و باطنی بانه هو الله لا اله الا هو ما سواه مخلوق بامره و منجعل بارادته لا اله الا هو الخالق الباعث المحیی المیت و لکن انی حدثت نعمة التی انعمنی الله بجوده و ان کان هذا جرمی فانا اول المجرمین و اکون بین ایدیکم مع اهلی فافعلوا ما شئتم و لا تکونن من الصابرین لعل ارجع الی الله ربی فی مقام الذی یخلو فیه عن وجوهکم و هذا منتهی املی و بغیتی و کفی بالله علی نفسی لعلیم و خبیر .

و در دعاء یدعوه محیی الانام فی الایام قوله الاعلی: بسم الله الاعظم الامنع الاقدس العلی الابهی سبحانک اللهم یا الهی تسمع حنینی کحنین الثکلی و طرفی الی الافق الاعلی تری و لا تری الی متی یا الهی ترکتنی هولاء الذین کفروا بنعمتک و جاحدوا بآیاتک و انکروا حقک و اعترضوا علیک و اعرضوا عنک خلصنی یا الهی بفضلک و رحمتک ثم اظهر ما وعدتنی ...یا محبوب البهاء و مقصود البهاء کلما سترت نفسی اظهرتها بامرک و کلما فررت منهم ارجعتنی الیهم بقدرتک و سلطانک ...و ما الذ عبودیتی لنفسک و قد بلغت فیها الی مقام کلما اشاهدا رضا احب ان اکب بوجهی علیها خاضعاً لوجهک و ساجداً لنفسک فوعزتک لو لم اکن ناظراً الی قضائک المحتوم ما اظهرت نفسی الا بالعبودیة الصرفة بین بریتک و لکن انت قضیت بقدرتک ما اردت و امضیت ما شئت لیشبت ما نزل فی البیان و الا انی اجیبت بان اخضع لکل وجه کان خاضعاً لوجهک ان الذین تجاوزوا عن عبودیتک اولیئک ما وجدوا لذتها اسألک یا مالک ممالک البقاء بان توفقنی و احبتی علی خدمتک و العبودیة فی کل شأن لنفسک .

و در مناجاتی در ایام صیام قوله الامنع و ما کان مقصودی یا الهی فیما نطقت به بین یدیک الا لیظهر عبودیتی بین بریتک و یشهد کل بانی انا السائل و انک انت المسؤول و انی انا الداعی و انک انت المجیب و الا فو عزتک مرادی ما اردت و مقصودی ما قضدت و املی ما قضیت من فرق بین مشیّتی و مشیّتک انه کفر بک و اتخذ لک شریکاًفی ملکک و بمشیّتی اظهرت مشیّتک لو لا هی ما کانت هی مرادی فداک یا مراد البهاء مقصودی فداک یا مقصود البهاء مشیّتی فداک یا مضرم نار البهاء و یا ایها المشتعل فی صدر البهاء و یا ایها الناطق بلسان البهاء و در کتاب بدیع قوله الابداع و این غلام جز عبودیت صرفه دوست نداشته فوالذی نفسی بیده عبودیت محبوب جانم بوده بشأنی که کلما اشاهد موفقا من مواقف الارض احب ان اخر علیه سجدا .

و در مناجاتی قوله الاعلی: بسم الذی بذکره یحیی قلوب الملأ الاعلی سبحانک اللهم یا الهی تشهد و تری کیف ابتلیت بعد اذما اردت الا الخضوع لدی باب رحمتک الذی فتحته علی من فی ارضک و سمائک و ما امرتهم الا بما امرتنی و ما دعوتهم الا بما بعثتنی به و عزتک ما اردت بان استعلی علی احد بشأن من الشؤون و ما اردت ان افتخر علیهم بما اعطیتنی بجودک و افضالک لانی لا اجد یا الهی لنفسی ظهوراً تلقاء ظهورک و لا امرا الا بعد اذنک و ارادتک بل فی کل حین نطق فؤادی یا لیت کنت ترابا تقع علیه وجوه المخلصین من احبائک و المقربین من اصفیائک لو یتوجه ذو اذن الی ارکانی لیسمع من ظاهری و باطنی و قلبی و لسانی و عروقی و جوارحی یا لیت یظهر منی ما تفرج به قلوب الذین ذاقوا حلاوة ذکر ربی العلی الاعلی و یصعد بندائی احد الی جبروت امرک و ملکوت عرفانک یا من بیدک ملکوت البقاء و ناسوت الانشاء ان قلت الی الی یا ملاء الانشاء ما اردت بذلک الا امرک الذی به اظهرتنی و بعثتنی لیتوجهن کل الی مقر وحدانیتک و مقعد عز فردانیتک .

و در لوح خطاب بشیخ محمد تقی نجفی اصفهانی قوله الابهی حق جل جلاله از برای ظهور جواهر معانی از معدن انسانی آمده یعنی مشارق امر و مخازن لئالی علم او چه که انه تعالی غیب مکنون مستور عن الانظار انظر ما انزله الرحمن فی القرآن لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر

و قوله الابهی آنجناب یا غیر گفته سوره توحید را ترجمه نمایند تا نزد کل معلوم و مبرهن گردد که حق لم یلد و لم یولد است و بابیها بربوبیت و الوهیت قائل اند یا شیخ این مقام مقام فنای از نفس و بقاء بالله است و این کلمه اگر ذکر شود مدل بر نیستی بحت بات است اینمقام لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا و لا حیاة و لا نشور است ...مقصود از ذکر الوهیت و ربوبیت را عباد ملتفت نشده اند چه اگر بیابند از مقام خود قیام کنند و بکلمه تینا الی الله ناطق گردند حضرت خاتم روح ما سواه فداه میفرماید لنا مع الله حالات نحن فیها هو و هو نحن و هو هو و نحن نحن از اینمقام هم گذشته چرا مقامات دیگر را که قلم ابهی نازل ذکر ننموده اند لسان مظلوم در اکثری از ایام و لیالی باین کلمات عالیات ناطق الهی الهی اشهد بوحدانیتک و فردانیتک و بانک انت الله لا اله الا انت لم تزل کنت مقدساً عن ذکر دونک و ثناء غیرک و لا تزال تکون بمثل ما قد کنت من قبل و من بعد اسألک یا مالک القدم بالاسم الاعظم و بتجلیات نیر ظهورک فی طور البیان و بامواج بحر علمک فی الامکان ان تؤیدنی علی یقربنی الیک و یقطعن عن دونک و عزتک یا اله الکائنات و مقصود الممکنات احب ان اضع وجهی علی کل بقعة من بقاع ارضک لعله یتشرف بمقام تشرف بقدوم اولیائک ...براستی میگویم ولوجه الله میگویم این عبد و این مظلوم شرم دارد خود را بهستی و وجود نسبت دهد تا چه رسد بمقامات فوق آن ...و نفسی که باینمقام رسیده البته از نخوت و کبر و غرور مبرا است آنچه گفته شد من عند الله بوده انه شهد و یشهدو هو العلیم الخبیر .

و قوله الاعلی: سبحان الله ذکر الوهیت و ربوبیت که از اولیاء و اصفیاء ظاهر شده آنرا اسباب اعراض و انکار قرار داده اند حضرت صادق فرموده العبودیة جوهرة کنهها الربوبیته و حضرت امیر در جواب اعرابی که از نفس سئوال نموده ثالثها اللاهویته الملکوتیه و هی قوة لا هوتیة و جوهرة بسیطة حیة بالذات الی ان قال علیه السلام فهی ذات الله العلیا و شجرة طوبی و سدرة المنتهی و جنة المأوی حضرت صادق فرموده اذا قام قائمنا اشرقت الارض بنور ربها و همچنین از ابیعبدالله حدیث طویلی ذکر شده و از جمله نصوص حدیث مذکور این کلمه علیا است فعند ذلک یهبط الجبار عز وجل من الغمام و الملائکة و فی القرآن العظیم هل ینظرون الا ان یأتیهم الله فی ظلل من الغمام و در حدیث مفصل میفرماید یسند القائم ظهره الی الحرم و یمدیده المبارکة فتری بیضاء من غیر سؤ ویقول هذه یدالله و یمین الله هر نحو این احادیث را معنی نموده اند آثار قلم اعلی را هم معنی نمایند حضرت امیر فرموده انا الذی لا بقع علیه اسم و لا صفة و همچنین فرموده ظاهری امامة و باطنی غیب لا یدرک قال ابو جعفر الطوسی قلت لا بیعبدالله انتم الصراط فی کتاب الله و انتم الزکوة و انتم الحج قال یا فلان نحن الصراط فی کتاب الله عز و جل و نحن الزکوة و نحن الصیام ونحن الحج و نحن الشهر الحرام و نحن البلد الحرام و نحن کعبة الله و نحن قبلة الله و نحن وجه الله .


در قرآن کریم است قوله جل و عز و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی و از احادیث قدسیه است یا ابن آدم انا غنی لا افتقر اطعنی فیما امرتک اجعلک غنیا لا تفتقر یا ابن آدم انا حی لا اموت اطعنی فیما امرتک اجعلک حبا لا تموت انا اقول للشئی کن فیکون اطعنی فیما امرتک اجعلک تقول للشیئی کن فیکون ما تقرب الی عبدی بمثل اداء ما افترضت علیه و لا یزال عبدی یتنفل حتی احبه و من احبیته کنت له سمعا و بصرا ویدا و مؤیدا اذا دعانی احبیته و ان سألنی اعطیته و قول النبی عم لی - مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل کشف المحجوب عن ام سلمه زوج النبی صلی الله علیه و سلم انه سمع خصومة بباب حجرته (و کان ذلک علی ارث قدیم ) فخرج الیهم فقال انما انا بشر و انه ما یأتینی الخصم فلعل بعضکم ان یکون ابلغ من بعض فاحسب انه صادق فاقضی له بذلک فمن قضیت له بحق مسلم فانما هی قطعه من النار فلیأخذها او لیترکها رواه البخاری و مسلم کتاب ادب النبی و قال رسول الله انا فیما لم یوح اِلُیَّ کاحدکم .

منابع
محتویات