مورخ۲ آگوست ۱۹۱۲ در منزل مستر و مسس پارسنز در دوبلین: درباره وحدت عالم انسانی

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

مورخ۲ آگوست ۱۹۱۲ در منزل مستر و مسس پارسنز در دوبلین:
درباره وحدت عالم انسانی 1

(خطابات جلد دوم، ص. ۱۹۷-۲۰۲)

خوش آمديد! خيلی خوش آمديد! از اين احساسات که در عالم انسانی پيدا شده است بايد خدا را شکر کرد، زيرا در قرون اولی ملل از همديگر فراری بودند و ابناء اوطان از ابناء اوطان ديگر مشمئز و بيزار، زيرا تعصّبات جاهليه زياد بود. الحمد للّه در اين قرن نورانی، اين پرده ها دريده شد و اين ابرها از افق حقيقت زائل گشت. ملل متنوّعه با يکديگر الفت می کنند، اهالی شرق و غرب با همديگر مؤانست می جويند و در نهايت محبّت صحبت می دارند، مثل اين جمعيت ما که مجمع شرق و غرب است و تا بحال هم چنين چيزی وقوع نيافته. در تواريخ ملاحظه کنيد، آيا اهالی شرق وقتی به غرب آمدند باين محبّت با همديگر معاشرت کردند؟ اين از معجزات اين قرن است، زيرا در اين قرن وحدت عالم انسانی اعلان شده. و چون از جمله اساس تعاليم حضرت بهاء اللّه وحدت عالم انسانی است، می خواهم که برای شما از وحدت عالم امکان صحبت نمايم که جميع کائنات يکی است و باين واسطه دائره وحدت را توسيع دهيم.

وحدت عالم انسانی واضح است و به اندک تدقيقی می بينيم که جميع بشر يکی است. اين اختلافات لسانی، اين اختلافات جنسی، اين اختلافات وطنی، اين اختلافات سياسی، اين اختلافات مذهبی، اينها همه اوهام است. در ايجاد الهی ابداً اختلافی نيست، جميع بشر يکی است. اين است که حضرت بهاء اللّه خطاب به عالم انسانی نموده ميفرمايد که همه برگ و شکوفه و ثمر يک درختيد، از درخت ديگر نيستيد. لهذا بايد با يکديگر در نهايت الفت و اتّحاد باشيد. ولی اگر چنانچه ناقصی باشد، بايد کوشيد تا کامل شود و اگر چنانچه مريضی باشد بايد معالجه کرد و اگر چنانچه نادانی باشد، بايد تعليم نمود و الّا همه يکی است.

حالا من از وحدت عالم وجود ذکری کنم. اين معلوم است که جميع کائنات مرکّب از اجزاء فرديّه است و اين اجزاء فرديّه چون جمع شود، يک کائنی وجود يابد. مثلاً اجزاء فرديّه جمع شده و از آن انسان خلق گرديده، امّا اين اجزاء فرديّه بحالت واحد نمی ماند، اين اجزاء انسان متلاشی می شود، از اجزاء کائن ديگر می شود. مثلاً اجزاء اين گل متلاشی می شود، بلکه بعد جزء يک حيوانی شود، بلکه جزء يک انسانی شود، بلکه جزء يک درختی شود، بلکه جزء يک حجری شود. لهذا متّصلاً اين اجزاء فرديّه از کائنی به کائنی ديگر انتقال می يابد. اين جزء فرد يک روزی جماد است، يک روز انتقال به عالم نبات می کند و کمالات نباتی پيدا می نمايد، يک روز اين جزء فرد انتقال به عالم حيوان می کند، يک روز انتقال به عالم انسانی می نمايد، يک روز انتقال به کائن ديگر می کند. لهذا هر جزئی از اجزاء فرديّهٔ کائنات در صور نامتناهی انتقال می کند. يک روز در دريا است يک روز در صحرا است، يک روز در هوا است، يک روز باران است، يک روز ابر است، يک روز گل است، يک روز انسان است، يک روز حيوان است. يعنی در جميع کائنات انتقال و سير دارد و در هر کائنی کمالی دارد. مثلاً در عالم انسانی کمال انسانی دارد، در عالم حيوانی کمال حيوانی دارد، و در عالم نباتی کمال نباتی. مقصد آنکه هر جزئی از اجزاء در صور نامتناهی انتقال و سير دارد و در هر صورتی کمالی دارد. پس جميع کائنات يکی است، وحدت صرف است، يعنی کلّ شیءٍ فيه. معنی کلّ شیء نهايتش اين است که هر جزئی از اجزاء کائنات در جميع اين مراتب سير و حرکت دارد. اين است که حکمای الهی گفته اند در هر چيز کمال هر چيز هست، هيچ شيئی محروم نيست. مثلاً الآن در جزئی از اجزاء اين جماد فی الحقيقه کمال انسانی موجود است زيرا اين جزء البتّه به عالم انسانی انتقال نمايد، مثلاً به عالم نبات انتقال می کند و آن نبات را انسان می خورد، انتقال به عالم انسانی می کند، کمالات انسان را می يابد و لابد روزی اين انتقال تحقّق يابد و می توانيم گفت که اين ذرّه جماد جامع جميع کمالات است؛ اگر حالا نيست، يک روزی حاصل خواهد نمود. پس در جميع کائنات اسرار جميع کائنات هست. ببينيد چه وحدتی موجود است، ديگر وحدتی اعظم از اين نه. و اين از مواهب الهی است که ميانه کائنات چنين ارتباط و چنين اتّحاد و چنين موهبتی بر قرار نمود. هيچ شيئی را محروم نکرده است هر جزئی را از هر موهبتی نصيب داده است. اين است که از برای آن کائنات ابداً انعدامی نيست. نهايتش انتقال است؛ انتقال از رتبه به رتبه ای. مثلاً اين انسان فوت می شود، اجزاء او معدوم نمی گردد، آن اجزاء فرديّه انتقال به رتبه ديگری کند. پس از برای وجود انعدامی نيست. وجود حيّ است هر شیء حيّ و زنده است، موجود است نهايتش اين است انتقال از مقامی به مقام ديگر دارد و تا آنکه کائنات در جميع مراتب سير نکند، کمال حاصل نمی شود؛ کمال از سير در جميع مراتب حاصل می شود. و حال آنکه مسئله واضح و مشهود است عجب است که بعضی نفوس گمان می کنند که روح انسان معدوم می شود. با وجود اين که جسد انسان که اجزاء ترکيبی است باقی است، چگونه می شود که روح مجرّد انسان معدوم گردد؟ مقصد از اين بيان وضوح و اعلام وحدت عالم وجود است که جميع کائنات عبارت از جميع کائنات است. هر ذرّه ای کمالات جميع ذرّات را دارد. در صورتی که جسم اين قسم است و معرض عوارض است، يعنی يک روز ترکيب می شود، يک روز تحليل می گردد، با وجود اين بر قرار است؛ ديگر روح انسان که مقدّس از ترکيب و تحليل است، چگونه است؛ بر حال واحده است و تغيير و تبديلی در آن نيست و وجود مجرّد است، ترکيب ندارد و چون ترکيب ندارد تحليل ندارد.

ملاحظه نمائيد که مواهب الهيّه به چه درجه است. ما بشکرانه اين مواهب الهی بايد اقلّاً در عالم انسانی نهايت الفت و محبّت را با هم داشته باشيم و با يکديگر ارتباط داشته باشيم و همچنين بدانيم که قطرات يک دريائيم و اشعّه يک آفتاب، باران يک ابريم و رياحين يک گلستان، اثمار يک شجريم و بندگان يک خدا. بايد بجهة اين مواهب شکر کنيد و در اين مسئله خيلی فکر نمائيد و هر قدر بيشتر در آن تعمّق نمائيد، فکرتان وسيع تر می شود و مطّلع بر اسرار کائنات می گرديد. لهذا در حق شما دعا می کنم که خدا ابواب عنايتش را بر وجوه شما باز کند و اين ابرهای اوهام زائل گردد، شمس حقيقت بتابد، اسرار ملکوت الهی ظاهر شود و پرتو فيوضات الهی طلوع نمايد و اين تاريکی عالم طبيعت محو گردد و آنچه را که انبياء بشارت دادند، در اين قرن ظاهر و آشکار شود.



  1. خطابه در منزل مسيس پارسنز - دوبلين ٢اگست ١٩١٢ ( ١٩ شعبان ١٣٣٠)
    شرح در بدايع الآثار ج ۱ ص۱۷۵
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio