٢١ دسامبر ١٩١٢ در منزل ليدی بلامفيلد در لندن: درباره تأویل برخی عبارات کتاب مقدس

حضرت عبدالبهاء
اصلی فارسی

٢١ دسامبر ١٩١٢ در منزل ليدی بلامفيلد در لندن:
درباره تأویل برخی عبارات کتاب مقدس 1

(خطابات جلد سوم، ص.۷۴-۷۵)

هواللّٰه

ديشب تشخيص ولادت حضرت مسيح بود. فی الحقيقه در نهايت اتقان بود، لکن محلّ عبرت بود که اين جمع جميعاً گمان می کردند که منتظر حضرت مسيح هستند و آشنای آن حضرتند. امّا حضرت مسيح وقتی آمد، غريب و وحيد و فريد ماند، زيرا حضرت مسيح آمد و هيچ کس ملّتفت نشد، لهذا مردم جستجوی مسيح می کردند که بيايد. حضرت مسيح آمده بود، لکن حضرات يهود منتظر ظهور مسيح بودند، آرزوی ظهور مسيح می کردند. لکن وقتی که حضرت آمد محروم شدند، بلکه انکار مسيح کردند. گفتند اين مسيح مسيح حقيقی نيست، بلکه اسناد هایی دادند که من از ذکرش حيا می کنم. البتّه انجيل را خوانده ايد و آن لقبی را که به حضرت داده اند ديده ايد. مختصر اين است که لقب حضرت مسيح را بعل زبول گذاشته بودند؛ معنی اين لقب يعنی شيطان. به اين لقب حضرت مسيح را شهرت دادند. صد هزار افسوس، صد هزار افسوس که آن جمال رحمانی را بعل زبول خواندند. صد هزار افسوس، صد هزار افسوس که او را نشناختند صد هزار افسوس، صد هزار افسوس که آن آفتاب حقيقت در ابرهای اوهام مستور ماند و الی الآن يهود منتظرند که مسيح می آيد. حضرت مسيح دو هزار سال است آمده و هنوز يهود منتظرند. ملاحظه کنيد غفلت چه می کند.

به نصّ اشعيا منتظر بودند که مسيح از آسمان بيايد، از مکانی غير معلوم بيايد و وقتی که مسيح آيد کوه ها از هم بپاشد و زلزله عظيم گردد. و اينها فی الحقيقه واقع شد، و لکن رمزش را نفهميدند و به اين رمز آگاه نشدند که مقصد از کوه ها کوه های سنگ نبود، بلکه نفوسی بودند مثل کوه که آنها از هم متلاشی شدند؛ و مقصد از زلزله در عالم افکار بود، نه در عالم خاک. جميع آنچه انبيا خبر دادند، واقع شد، و لکن همه رمز بود و غرض و معنی ظاهری نبود، زيرا کلمات الهی رمز است، اسرار است، دفينه است، دفينه مستور است؛ معدن جواهر است، معدن هميشه مستور است. مثلاً حضرت مسيح می فرمايد منم نان آسمانی و اين واضح است که حضرت مسيح نان نبود و به حسب ظاهر از آسمان نيامد، بلکه از رحم مريم آمد. امّا مقصد از اين نان نعمت آسمانی است، کمالات رحمانی است. شبهه ای نيست که حقيقت مسيح از آسمان و آن کمالات از آسمان بود، از عالم لاهوت بود. باز می فرمايد هر کس از اين نان تناوّل فرمايد حيات ابدی يابد. يعنی هر کس از اين کمالات الهی استفاضه نمايد، يقين است زنده گردد. لکن نفوس نفهميدند، اعتراض کردند که اين می گويد من نان آسمانی هستم، آيا می توانيم ما او را بخوريم؟ مقصود اين است که هر چند مسيح از رحم بود، ولی فی الحقيقه از آسمان آمد. سبب چه شد که ملل منتظره انکار او کردند؟ زيرا منتظر بودند که مسيح به حسب ظاهر از آسمان آيد و چون ديدند چنين نشد، انکار کردند. و حال آنکه مقصود حقيقت مسيح بود، نه جسم مسيح و هيچ شبهه ای نيست که حقيقت مسيح از آسمان آمد، و لکن چون اقوام نفهميدند، انکار کردند و الی الآن محروم ماندند.

پس بايد اسرار کتاب مقدّس را فهميد و معنی تورات و انجيل را در يافت، زيرا جميع رموز و اسرار است. تا انسان پی به اين اسرار نبرد، محروم ماند و به حقيقت پی نبرد. اميدوارم که شما ها به اسرار کتب پی بريد و معنی آنها را درست بفهميد تا آنکه به حقيقت پی بريد. هميشه کشف اسرار حقيقت کنيد و به هيچ حجباتی محتجب مگرديد. ناظر الی اللّه باشيد، پيوسته از خدا طلب تأييد و توفيق کنيد تا از جمال حقيقت محروم نگرديد. و استفاضه از انوار شمس حقيقت کنيد و به اسرار الهی واقف شويد تا در ملکوت الهی داخل شويد و در درگاه کبريا مقبول گرديد و به حيات ابديّه موفّق شويد. اين است آرزوی من اين است نهايت آمال روحانيان.



  1. نطق مبارک در لندن در منزل ليدی بلامفيلد ٢١ دسمبر ١٩١٢
منابع
پیوست‌ها
Tablet audio